هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
به نظر میرسه در معاصرهای زنده و البته نوآور، تا اینجا که من خوندم، حسین صفا در قلهس.
-
Nilay
خوب بگذره...
عه هنوز مشخص نشده؟ از وسطای شهریور فکر کنم شروع بشه آره؟
(می دونی که من نمی دونم تو چی می خونی
؟)
منم هستم و برا منم خوب و بد می گذره... اضطراب اطلاعات قطره چکونی که سنجش میده کل وجودم پر کرده و دارم تلاش می کنم که آروم باشم
از فردا هم دارم میرم باشگاه بلکه یه تنوع ریزی به روزام بدم -
علیرضا آذر فقط توی دنیای «و دو آتشکده در پیرهنت پنهان بود» گیر کرده فکرم میکنه خیلی خفنه این قضیه.
-
یه بخش عظیمی از ابیاتشو نمیشه چاپ کرد.
-
یه جاهاییشو میخونی باید جلوی چشم خیالتو بگیری که بهش فکر نکنه. دچار شرم نیابتی میشم.
-
Anzw 18
نه هنوز
️
از دوشنبه شروع میشه ولی هنوز یه خبر درست ندادن🫠
پرستاری
امسال کنکور داری؟
باشگاه خیلی خوبه واقعا
کار خوبی کردی
من اون تایمی که میرفتم حالم خیلی بهتر بود.... -
ولی آذر خیلی حرف میزنه خداوکیلی.
-
هعیی نفهمیدم این ۵ ساعت چطوری گذشت
-
برداشته غزل بهمنی رو به هر مصرع قافیهش سه مصرع اضافه کرده. بعد تو شعرو میخوتی دلت میخواد آذرو خاموش کنی بهمنی ادامه بده.
نکن مرد خب چرا همچین میکنی. -
وجودم پر از غمه
-
Anzw 18 قربانت، همچنین🩵
سنجش که همیشه اذیت میکنه متاسفانه
️
امیدوارم نتیجه باب میلت باشه عزیزم
-
-
فرض کن وسط یه شعر کاملا جدی بدون هیچ شوخی:
بعد شش روز هفت عذاب آمد
لکه بر لکه نفت از آب آمدساحلیها مدام میمردند
کوسهها نفت خام میخوردنداسب آتش به جامگان زین شد
هفت اقلیم پمپ بنزین شد -
خب مرد واقعا چجوری نخندم؟
-
شب شعری رو متصور میشم که سلطان با انابت و عنایت رفته پشت میکروفون گفته هفت اقلیم پمپ بنزین شد. به به به به. چه تشبیهی. عالیه. تشویق برای شعر.
-
-
مام یه جایی بودیم یارو داور مسابقه بود رفت مطرحترین شعر از مطرحترین کتابش رو خوند به نام ترخون و حلزون. ما هی هرچی به اینور اونور نگا کردیم دیدیم نه انگار جدیه قضیه.
|
شعردانه


🫠