|
شعردانه
ـــروع یه جامعه برای استارتاپ های تازه نفس
هرچی تودلته بریز بیرون7
-
خدایا این بندت با همین یه کورسوی امید زنده بود
چیکار میکنی باهاش؟ این غم سنگین رو دلمو چیکار کنم الان؟ من زندگیمو گذاشتم تابستون امسالمو زندگی نکردم چرا اینجوری شد؟ من که انقد به پشتوانه ی تو بودم چرا؟ میخوای بگی صلاحم نبوده؟ من نمیتونم واقعا من صلاحمو گذاشتم توی اینکار من خودم واسه اینکار کشتم از همه چیم گذشتم این انصاف نیست به قرانت انصاف نیست -
الان باید چیکار کنم دستمو بگیری؟ چیکار کنم صدامو بشنوی؟ چیکار؟ من سلامت روانمو سر این کار از دست دادم من کلی جوونیمو سر این از دست دادم این انصاف نیست تو مگه دوست داری دلت بندتو بشکونی؟ اوکی من بد من دلتو شکوندم ولی تو مگه خودت نگفتی که از همه مهربون تری؟ من با این امید این دو هفته رو سپری کردم از خوابم زدم از غذام زدم این انصاف نیست به خودت انصاف نیست
-
خدایا من خستم چرا اینکارو میکنی باهام؟ من یعنی از بنده های بدت هم بدترم؟ حتی ازونا عم بدترم یعنی؟ یعنی میخوای منو تو سطح اونا بزاری؟ دلم بغلتو میخواد واقعا ناراحتم من به تو پناه اوردم از همه چیز من به تو پناه اوردم تو عم پناهمو بی پناه کردی؟
-
این حق من نبود خدایا این حق من نبود من واسه این که اینجوری بشه تلاش نکرده بودم
من تلاش کردم که اون چیزی که میخوام بشه
خداوکیلی کسی بود به اندازه من ؟ انقدر دغدغه شو داشته باشه؟ توی این سطح باشه؟ انقد واسه هر قسمتش تلاش کنه؟ بدون اینکه نا امید شه؟ چون ایمان داشته باشه خدایی مثل تو داره؟ من سه هفتس دارم‌کابوس میبینم این حق من نبوو -
یک بخشی از من میگه منافعت مهم تره نیاز نیست باهاش خوش و بش کنی
یک بخش دیگر من میگه چون تو عرضه نداری با کسی بد برخورد کنی میری باز باهاش خوب برخورد میکنییک بخش دیگر من میگه اگه تو بری و اون ایگنورت کنه چی
یک بخش دیگر میگه برو به جهنم هر چی شددر هرچی تودلته بریز بیرون7 گفته است:
یک بخشی از من میگه منافعت مهم تره نیاز نیست باهاش خوش و بش کنی
یک بخش دیگر من میگه چون تو عرضه نداری با کسی بد برخورد کنی میری باز باهاش خوب برخورد میکنییک بخش دیگر من میگه اگه تو بری و اون ایگنورت کنه چی
یک بخش دیگر میگه برو به جهنم هر چی شدحالا خودمونیم
خدا خوب چید...
️ -
امروز ۱۴۰ کیلو پرس پا :))
خدایا شکرت -
نمیتونم خانومی رفتار کنمممم، زشته دیگه سنم زیاد شده
-
رونی کلمن اینو بالای ۱ تن زده ...
فیلمش خیلی معروفه خواستید ببینید اینقدر زیاده که با ماشین حساب وزنه هارو جمع میبندن و وزنه کم اومده دمبل انداختن رو دستگاه 
-
اصن حواسم نیست اینجا کلاسه نباید بلند بخندم
-
اون روزایی که میرفتم کارآموزی حس میکردم دیگه بزرگ شدم بر همون خیلی بهتر رفتار میکردم
-
فک میکنم هر چی بره جلو بهتر بشه ولی دیرههه
-
نه راستی یه کوچولو دیگه مونده
-
فردا دانشگاه باید برم
کی تا عصر میمونه دانشگاه
اصن یادم رفته چجوری میرفتم چجوری میومدم
️ -
اصن کارتم کجاست
-
لحظات متعددی وجود داره که والد درون بقیه فعال میشه و روی من فشار روانی می‌سازه، در اثرش منم میوفتم رو حالِ کودک درونم... دقیقا یه کودک درون ترسیده‌ی تنهای کز کرده... و تو این لحظات اکثرا انتخابم فراره... فرار از طرز نگاه اون آدم یا حرفاش یا جو سنگین و ترسناک حاکم... هرچند می‌گن که باید مقابله کرد، ولی شکل مقابله‌ی من فقط به یک سمت و سو هستش اونم حالت انفجاری داره که اصلا خوب نیست... برای همینم بیشتر به سمت فرار کردنی میرم هرچند اصلا درست نیست... ولی توانی ندارم برای شکل دیگه‌ای از مقابله کردن...
و چقدر وحشتناک و رقت‌انگیزه این موضوع): -
اون کیه که نیمه ی شب تو سخنان حکمیانه ی امیرالمومنین (ع) فکر میکنه و اهل تفکره ؟!
اون کیه که روزا سفت و سخت درس میخونه و هنرمند هم هست ؟!
کی باورش میشه کسی که همچین روح لطیفی داره بعد از ظهرا یه ورزشکار سخت کوشه ؟!
کی صدای قشنگشو شنیده و در عین حال حرفای قشنگش؟!
اون همونیه که به حق ، صاحب پست تک بعدی نبودنه
