هرچی تودلته بریز بیرون7

[Hamid.s]

پاییز ،

ای سرود خیال انگیز ...

[Ramos9248]

فقط کلردیازپوکساید و تری‌فلوپرازین و فلوکستین که پشت لیوان پیداست

[Mehrsa 14]

nazanin.mirzai
قربونت برم نفرمایین🥹️
ترم ۵

[Mehrsa 14]

z Gheibi
حتمااا محتاجم به دعا️
آره دیگه
امیدوارم برای منم مفید باشه خیلی دوره‌ی مهمیه:)
به دعاتون محتاجم زیااااد

[______]

حس کردم بدون خداحافظی از اینجا، زیاد جالب نباشه.
بیشتر خداحافظی از تودلی‌هاست...
هر از گاهی که به اولین اکانتم سر میزنم و پستامو میخونم با الانم مقایسه میکنم میبینم چقدر تغییر... و به تفسیر خودم چقدر رشد....
اینجا به وفور برام ناهموار و بالا و پایینی داشت
خیلی هاشون می‌ارزیدن و خیلی هاشون راستش نه!
اما اجمالا قشنگ بود.
بعد از سه سال متوالی اینجا بودن حس میکنم کافیه...
دوست دارم سال بعد با تغییرات بیشتر و پررنگ تر اینجا داشته باشم.
اگر روزی به اینجا نیاز داشتم سر میزنم ولی تا اون موقع فکر نکنم لرومی داشته باشه.
و خداحافظی از کسایی که تا الان و این لحظه کنارم بودن و عامدانه صبوری کردن و تو شرایط سخت کنارم بودن.
تگتون نمیکنم چون لازم نیست... همین که خودتون میدونید و میدونم کفایت میکنه. ️
و در آخر...
این دنیا ارزش هیچی رو نداره
فقط باهم مهربون باشیم
«سخن خوب است ز اول خاطر کس را نرنجاندکه که که بعد از گفت‌وگو سودی ندارد لب گزیدن»
بدرود

[Anzw 18]

______
خدا حافظت نرگس
موفق باشی

[نقطه]

بازم یعنی من یه ..... ؟
خداوندا ممنونم که اینقدررر همه چیزو کــــش می‌دی، دمت گرم دهنم‌رو درست و حسابی سرویس کردی اگه بنظرت کفایته خب می‌خوای دست بردار دیگه؟ هوم؟

[نقطه]

بدرک اصلا بذار امشب مجموعه رنگ زیبای قهوه‌ای تکمیل بشه:)

[f.nalist]

nazanin.mirzai
خب برای اطلاعات بیشتر و ثبت نام چه کنم خانم دکتر

[Anzw 18]

قهرمان بودن چقدر خوبه!
من امشب یه قهرمان بودم که کد ماشین هیولا، هلیکوپتر و نامرئی کردن ماشینا رو بلد بود و برا بچه ها می زد.

[Anzw 18]

زخم تبرت مانده و من جای شکایت
شادم که نگه داشته‌ام از تو نشانه
:))))))))))

[Anzw 18]

دلم برا وقتایی که کتابای دوستامو می‌ گرفتم پر از شعر می کردم تنگ شده
دلم برا دور هم نشستنای زنگای زبانمون هم تنگ شده

[Anzw 18]

منتظرم که زهرش رو بریزه ولی خب امیدوارم که این کارو نکنه
لطفا زودتر همه چی به حالت اول (بهتر از اون!) برگرده!

[Anzw 18]

این دوست عزیزمون انقدررررر خوب و ناز بود که من دارم دیگه نمی تونم

[Anzw 18]

فردا ادامه جلسه رو باید با زهرا داشته باشیم که ببینیم بالاخره تصمیم چیه

[Anzw 18]

یه تعداد زیادی از ریلایی که با مبینا رد و بدل می کنیم اینجوریه که یه جا و مکان خاصیه...
حالا از یه کافه تو میانه یا تبریز بگیر تا یه موزه تو ایتالیا و استادیوم تو انگلیس..
که خب همهههههه رو هم همون لحظه تصمیم می گیریم که بریم.

[Anzw 18]

با یکی از همکلاسی‌های دانشگاهم آشنا شدم و به نظر دختر خوبی میاد

[Anzw 18]

اهل ملکانه
آقای حیدری (که دوست بابا باشه) همون موقع گفته بود که دختر دوستم هم اونجا قبول شده و احتمالا همکلاسی می شید
که خب الان دیدیم همدیگه رو=)

[Anzw 18]

فوتبالی و بارسایی بودنشم بانمکه

[Anzw 18]

فردا هم باید ثبت نام اینترنتیم رو کامل کنم و هم به کارای ظهر برسم و هم اتاقم رو مرتب کنم.
چند هفته‌‌س که جمعه‌ها روزهای پر کاریه برام