هرچی تودلته بریز بیرون7
-
officer k عههه سلام، خوبین؟ شبتون بخیر

نمیدونم جو کلاس و گروه شما چجوریه ولی مال ما اینجوریه که انگار همهشون زوری اومدن. بعد مثلن ما میریم بالین وقتایی که استاد دیر میکنه یا تایمای استراحت من میرم استیشن یا اورژانس بعد اینا اینجوریان که چرا خب؟
امروز استادمون نیومد، بعد من با مسئول بخش حرف زدم گفتم بمونم شیفت عصرو گفت باشه v/s همهشونو بگیر بعد میدونم کار خاصی نیست ولی من با خوشحالی اومدم گفتم من میمونم شما برین همین. بعد هیچی دیگه دیدن خیلی مشتاقم بر دارودادنم بردنم بعد یه عالمه هپارینلاک وصل کردم بعد دیگه اون برگه ارزیابی اولیه رو پر کردم. کلا کلا کلا من نمیتونم احساساتمو بروز ندم همینم باعث همهی اتفاقا شدهMaaah
خوبم شما چطوریین؟
شب شما هم بخیر
️
اولاش همه اینطورن
بعد تعداد کسایی که مشتاقن رفته رفته بیشتر میشه
کلاس ما اول شاید ۱۰ درصد علاقهمند بودن به رشته
الان میشه گفت ۶۰ درصد شدن
و اینکه
اونا قرار نیست از ذوق تو لذت ببر
تو لذت میبری
و تو قراره بیشتر دستت راه بیوفته و با بیمارا راحت باشی
بعدا افسوس میخورن... پس جلو جلو حسادت میکنن=) -
Maaah
خوبم شما چطوریین؟
شب شما هم بخیر
️
اولاش همه اینطورن
بعد تعداد کسایی که مشتاقن رفته رفته بیشتر میشه
کلاس ما اول شاید ۱۰ درصد علاقهمند بودن به رشته
الان میشه گفت ۶۰ درصد شدن
و اینکه
اونا قرار نیست از ذوق تو لذت ببر
تو لذت میبری
و تو قراره بیشتر دستت راه بیوفته و با بیمارا راحت باشی
بعدا افسوس میخورن... پس جلو جلو حسادت میکنن=) -
مرا به خاطر دل شکسته ام ببخش
مرا که از ندیدن تو خسته ام ببخش
اگر به انتظار تو نشسته ام هنوز
به دیگری اگر که دل نبسته ام ببخش
ببخش اگر که با خیال بودن تو زنده ام
اگر تو را نبردم از یاد ...
ببخش اگر که از امید دیدن تو گفته ام
به آرزوی رفته بر باد ...
تویی تمام ماجرا که رفته ای ولی مرا
به حال خود نمیگذاری ...
صدای قلب من چرا غمت نمیکشد مرا
چرا هنوز ادامه داری ... -
دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
کشتیشکستگانیم ای بادِ شُرطه برخیز
باشد که باز بینم دیدارِ آشنا را
-
مرسی

نگرفتن
-
نمیدونم از درساست که مدلشون کلن عوض شده و خوندنشون سخته
فضای دانشگاه و جو هم رشته ای هامه که خیلی فاز برداشتن و همه جا و همه وقت از درس خوندنشون حرف میزنن و پز میدن که کی بیشتر خونده و کی بیشتر بلده
نمیدونم به خاطر اینه که دیگه اتاق شخصی خودمو ندارم
نمیدونم به خاطر اینه که کسایی که تو دانشگاه تحمل نمیتونم بکنم رو هم شب ها مجبورم تو خوابگاه ببینم
نمیدونم به خاطر اینه که نمیتونم بعصی اوقات نظرات واقعیم رو بگم چون از راپورت دادن بعضی ها میترسم
واقعا سختمه همه جوره
شعردانه




