-
نوشتهشده در ۹ فروردین ۱۳۹۷، ۵:۴۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۰ فروردین ۱۳۹۷، ۳:۲۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
منزل آن مه عاشق کش عیار کجاستعقل دیوانه شد آن سلسله مشکین کو
دل ز ما گوشه گرفت ابروی دلدار کجاست#حافظ
-
نوشتهشده در ۱۰ فروردین ۱۳۹۷، ۳:۲۳ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاین پست پاک شده!
-
نوشتهشده در ۱۰ فروردین ۱۳۹۷، ۵:۲۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۰ فروردین ۱۳۹۷، ۷:۱۶ آخرین ویرایش توسط _F_SSU_ انجام شده
-
..................
تکمله : :بیتفاوتی نسبت به کارهایی که میدونیم افراد دارن اشتباه میکنن اون هم خیلی و متوجه هم نیستن، سخت هست.ولی مثل اینکه طرفدارهای زیادی داره.
بی تفاوت میشویم.
#اری_به_خاموشی
نوشتهشده در ۱۰ فروردین ۱۳۹۷، ۸:۴۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده@f_ssu در
شعردانه
گفته است:
..................
تکمله : :بیتفاوتی نسبت به کارهایی که میدونیم افراد دارن اشتباه میکنن اون هم خیلی و متوجه هم نیستن، سخت هست.ولی مثل اینکه طرفدارهای زیادی داره.
بی تفاوت میشویم.
#اری_به_خاموشی
جلیل صفر بیگی یکی از بهترین رباعیی سرایان ایرانه
رباعیهاش فوق العادست -
نوشتهشده در ۱۰ فروردین ۱۳۹۷، ۱۲:۲۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خیز و درکاسه ی زر آب طربناک انداز
پیش از آنی ک شود کاسه ی سر خاک انداز
«حافظ» -
نوشتهشده در ۱۰ فروردین ۱۳۹۷، ۱۵:۵۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشستعشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بودسجده ای زد بر لب درگاه او
پر ز لیلا شد دل پر آه اوگفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ایجام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده اینشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست آنم می زنیخسته ام زین عشق، دل خونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکنمرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو … من نیستمگفت: ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پنهان و پیدایت منمسال ها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختیعشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یک جا باختمکردمت آوارهء صحرا نشد
گفتم عاقل می شوی اما نشدسوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا بر نیامد از لبتروز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلیمطمئن بودم به من سر میزنی
در حریم خانه ام در میزنیحال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کرده بودمرد راهم باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم.– شعر از: مرتضی عبداللهی
.
.
چقد این شعرو دوست دارم...... -
نوشتهشده در ۱۰ فروردین ۱۳۹۷، ۱۷:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
من یک دختر ایرانیم... بدان....!!
"حوای " کسی نمیشوم .که به هوای دیگری برود.تنهاییم را با کسی قسمت نمیکنم .که روزی تنهایم بگذارد...روح خداست که در من دمیده شده و احساس نام گرفته.. ارزان نمیفروشمش..دستهایم بالین کودک فردایم خواهد شد..بی حرمتش نمیکنم و به هر کسی نمیسپارمش..
باران بی وقفه این روزها..هوای عاشقی به سرم می اندازد..
لبریزم از مهر اما استوار.!"سودای دلم " قسمت هر کسی نیست..عشق حوای ایرانی ، با شکوه است و بزرگ ..آدمی را برای همراهی برمیگزیند ..شریف..لایق.. فروتن..عاشق..!!
+دخترا حواستون به خودتون باشهــــــ
-
نوشتهشده در ۱۰ فروردین ۱۳۹۷، ۱۷:۴۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
آدمــڪ زندگـــــــــے زیـــــباســــــــــــتـ بـــــخنـــــدツ
آدمـڪ مـــــرگـ همــــین جـــــاســــــتـ بــــــخنـــــدツ
آدمـڪ خـــــر نشــــوے گــــــــــــــریــــــــﮧ کــــنیღ
ڪـل دنـــــیـــــا ســـــرابـ اســـتـ بــــــخنـــــدツ
دســــتـ خـــطـــے ڪـﮧ تــــو را عـــــاشـق ڪـرد،شوخـــے ڪـاغــذے مـــاســــتـ بــــــخنـــــدツآטּ خــــدایے ڪــﮧ بــــزرگـــتــــر خـــــــوانـــــدے ، بـﮧ خـــــدا مــــــثـــل تــــــو تـــــنهـــاســتـ بــــــخنـــــد
-
نوشتهشده در ۱۱ فروردین ۱۳۹۷، ۸:۴۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
وقتی شانه رد می شود از میان تار تار موهایت و می رقصد دندانه های آن میان موج خروشان موهایت و مثل هر روز می بافی شان...من هم می بافم هر روز خیال و رویا و حسرت با تو بودن را...
#فاطمه_یزدی
-
سلسله موی دوست، حلقهٔ دام بلاست
هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست
گر بزنندم به تیغ، در نظرش بیدریغ
دیدن او یک نظر، صد چو منش خونبهاست
گر برود جان ما در طلب وصل دوست
حیف نباشد، که دوست دوست تر از جان ماست ...
#سعدی -
نوشتهشده در ۱۱ فروردین ۱۳۹۷، ۹:۰۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
می توان از قصه ی فرهاد این را برگرفت!
مرد اگر عاشق شود کوهی نمی ماند دگر!#علیرضا_تقی_زاده
-
نوشتهشده در ۱۱ فروردین ۱۳۹۷، ۹:۲۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
حرفهای ما هنوز ناتمام ....
تا نگاه میکنی :
وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی!
پیش از آنکه با خبر شوی
لحظهی عزیمت تو ناگزیر می شود
آی .....
ای دریغ و حسرت همیشگی
ناگهان
چقدر زود
دیر میشود!قیصر امین پور
-
نوشتهشده در ۱۱ فروردین ۱۳۹۷، ۹:۳۰ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاین پست پاک شده!
-
نوشتهشده در ۱۱ فروردین ۱۳۹۷، ۲۰:۵۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
شبِ مهتاب و فلک خواب و طبیعت بیدار
باز آشوبگرِ خاطر شیدا شده ای...
#شهریار
-
نوشتهشده در ۱۱ فروردین ۱۳۹۷، ۲۰:۵۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
شمع وقتي داستانم را
شنيد آتش گرفت
شرح حالم را اگر
نشنيده باشي راحتي#فاضل_نظري
-
نوشتهشده در ۱۱ فروردین ۱۳۹۷، ۲۰:۵۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
گاهی میان خلوت جمع
یا در انزوای خویش
موسیقی نگاه تو را
گوش میکنموز شوق این محال
که دستم به دست توست
من جای راه رفتن
پرواز میکنم#فریدون_مشیری
-
نوشتهشده در ۱۱ فروردین ۱۳۹۷، ۲۱:۱۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ماجرای من و معشوقِ
مرا پایان نیست
هر چه آغاز ندارد
نپذیرد انـــجام#حافظ