-
بود آرزو اگر دانه اناری
چو قطار زندگی آمد و رفت
پرسیدم ز هرکس راهی یا چاه را
پاسخش در بردگی آمد و رفت
به زندگانی دل گر می سپردم
پشت صحنه،مردگی آمد و رفت
پیشه کردم بی خیالی را دگر
ندای سازندگی آمد و رفت
-
تا کی کشم جفای تو؟ این نیز بگذرد
بسیار شد بلای تو، این نیز بگذرد
عمرم گذشت و یک نفسم بیشتر نماند
خوش باش کز جفای تو، این نیز بگذرد
آیی و بگذری به من و باز ننگری
ای جان من فدای تو، این نیز بگذرد
هر کس رسید از تو به مقصود و این گدا
محروم از عطای تو، این نیز بگذرد
ای دوست، تو مرا همه دشنام میدهی
من میکنم، دعای تو، این نیز بگذرد
عراقی -
هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد
خداش در همه حال از بلا نگه دارد
حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست
که آشنا سخن آشنا نگه دارد
دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای
فرشتهات به دو دست دعا نگه دارد
گرت هواست که معشوق نگسلد پیمان
نگاه دار سر رشته تا نگه دارد
صبا بر آن سر زلف ار دل مرا بینی
ز روی لطف بگویش که جا نگه دارد
چو گفتمش که دلم را نگاه دار چه گفت
ز دست بنده چه خیزد خدا نگه دارد
سر و زر و دل و جانم فدای آن یاری
که حق صحبت مهر و وفا نگه دارد
غبار راهگذارت کجاست تا حافظ
به یادگار نسیم صبا نگه دارد
لسان الغیب -
چرخ گردون ، چه بخندد ، چه نخندد ،
تو بخند...
مشکلی ، گر تو را ، راه ببندد ،
تو بخند...
غصه ها ، فانی و باقی ، همه زنجیر به هم
گر دلت از ستم و غصه برنجد ،
تو بخند... -
گفتم غم تو دارم، گفتا غمت سرآید..
گفتم که نان گران شد، گفتا گرانتر آید!گفتم ز نرخ قصاب، فریاد ما بلند است..
گفتا که گوشت کم خور، تا حاجتت بر آید!گفتم چرا کم است این، یارانه های نقدی..
گفتا خموش غافل، این نیز هم نیاید!گفتم که از گرانی، جانم به لب رسیده..
گفتا تحملش کن، تا جان تو درآید...!! -
از تو دل برنکنم تا دل و جانم باشد
میبرم جور تو تا وسع و توانم باشد
گر نوازی چه سعادت به از این خواهم یافت
ور کشی زار چه دولت به از آنم باشد
چون مرا عشق تو از هر چه جهان بازاستد
چه غم از سرزنش هر که جهانم باشد
تیغ قهر ار تو زنی قوت روحم گردد
جام زهر ار تو دهی قوت روانم باشد
در قیامت چو سر از خاک لحد بردارم
گرد سودای تو بر دامن جانم باشد
گر تو را خاطر ما نیست خیالت بفرست
تا شبی محرم اسرار نهانم باشد
هر کسی را ز لبت خشک تمنایی هست
من خود این بخت ندارم که زبانم باشد
جان برافشانم اگر سعدی خویشم خوانی
سر این دارم اگر طالع آنم باشد