هرچی تو دلته بریز بیرون 2
-
دوستان کسی هست که فیلم های استاد آقاجحانی رو دیده باشه ومحصولاتشون رو هم تهیه کرده باشه ،؟؟
دانش-آموزان-آلاء@zahra-m1999 در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
دوستان کسی هست که فیلم های استاد آقاجحانی رو دیده باشه ومحصولاتشون رو هم تهیه کرده باشه ،؟؟
دانش-آموزان-آلاءمن فیلماشون رو دیدم. و همایششون که توی آلا هست. اما از محصولات چیزی تهیه نکردم.
-
@zahra-m1999 در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
دوستان کسی هست که فیلم های استاد آقاجحانی رو دیده باشه ومحصولاتشون رو هم تهیه کرده باشه ،؟؟
دانش-آموزان-آلاءمن فیلماشون رو دیدم. و همایششون که توی آلا هست. اما از محصولات چیزی تهیه نکردم.
-
@zohre-nowrouzi
پارسال چیپس بود یادته ؟@dr-yassi در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
@zohre-nowrouzi
پارسال چیپس بود یادته ؟وای اره

دوبرابر اونو خریدم بخورم یادم بره

-

-

زیر باران قدم میزد
و فکر می کرد دیگر خیلی سختش نیست
سال ها گذشته بود
و او بلد شده بود
چطور دستش را بگیرد به لبه های سرد تنهایی،
حسرت ها را دو تا یکی بپرد...
و چطور از گل و لای بی ملاحظگی این و آن
که می پاچد به سر و رویش
بی خیال و با لبخند بگذرد...
یاد گرفته بود
از رویاها برای دلش دلخوشی بسازد
و آن ها را بکشد به دیوار اتاقش، به تختخوابش، به آغوشش...
عادت کرده بود
با صورت یک مانکن
از کنار تیغ نگاه ها،
بی خراشی سطحی بگذرد،
از چاله های کم و بیش روزگار به هر روش بپرد،
و در طوفان های سخت تکیه بدهد به خودش...
به طرز عجیبی می دانست همیشه بعد از اشک های داغ، تصمیم های بزرگ خواهد گرفت...
حالا زیر این باران
در حالیکه قدم میزد به این فکر می کرد:
این همه سال ترسیده بود
اما دنیا به آخر نرسیده بود،
گذشته بود ... -

زیر باران قدم میزد
و فکر می کرد دیگر خیلی سختش نیست
سال ها گذشته بود
و او بلد شده بود
چطور دستش را بگیرد به لبه های سرد تنهایی،
حسرت ها را دو تا یکی بپرد...
و چطور از گل و لای بی ملاحظگی این و آن
که می پاچد به سر و رویش
بی خیال و با لبخند بگذرد...
یاد گرفته بود
از رویاها برای دلش دلخوشی بسازد
و آن ها را بکشد به دیوار اتاقش، به تختخوابش، به آغوشش...
عادت کرده بود
با صورت یک مانکن
از کنار تیغ نگاه ها،
بی خراشی سطحی بگذرد،
از چاله های کم و بیش روزگار به هر روش بپرد،
و در طوفان های سخت تکیه بدهد به خودش...
به طرز عجیبی می دانست همیشه بعد از اشک های داغ، تصمیم های بزرگ خواهد گرفت...
حالا زیر این باران
در حالیکه قدم میزد به این فکر می کرد:
این همه سال ترسیده بود
اما دنیا به آخر نرسیده بود،
گذشته بود ...Zahra M در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:

زیر باران قدم میزد
و فکر می کرد دیگر خیلی سختش نیست
سال ها گذشته بود
و او بلد شده بود
چطور دستش را بگیرد به لبه های سرد تنهایی،
حسرت ها را دو تا یکی بپرد...
و چطور از گل و لای بی ملاحظگی این و آن
که می پاچد به سر و رویش
بی خیال و با لبخند بگذرد...
یاد گرفته بود
از رویاها برای دلش دلخوشی بسازد
و آن ها را بکشد به دیوار اتاقش، به تختخوابش، به آغوشش...
عادت کرده بود
با صورت یک مانکن
از کنار تیغ نگاه ها،
بی خراشی سطحی بگذرد،
از چاله های کم و بیش روزگار به هر روش بپرد،
و در طوفان های سخت تکیه بدهد به خودش...
به طرز عجیبی می دانست همیشه بعد از اشک های داغ، تصمیم های بزرگ خواهد گرفت...
حالا زیر این باران
در حالیکه قدم میزد به این فکر می کرد:
این همه سال ترسیده بود
اما دنیا به آخر نرسیده بود،
گذشته بود ...زاری این جمله درسته یا غلط
توی هر واکنش تجزیه واکنش دهنده به اتم های تشکیل دهنده ش تبدیل میشه
-
Zahra M در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:

زیر باران قدم میزد
و فکر می کرد دیگر خیلی سختش نیست
سال ها گذشته بود
و او بلد شده بود
چطور دستش را بگیرد به لبه های سرد تنهایی،
حسرت ها را دو تا یکی بپرد...
و چطور از گل و لای بی ملاحظگی این و آن
که می پاچد به سر و رویش
بی خیال و با لبخند بگذرد...
یاد گرفته بود
از رویاها برای دلش دلخوشی بسازد
و آن ها را بکشد به دیوار اتاقش، به تختخوابش، به آغوشش...
عادت کرده بود
با صورت یک مانکن
از کنار تیغ نگاه ها،
بی خراشی سطحی بگذرد،
از چاله های کم و بیش روزگار به هر روش بپرد،
و در طوفان های سخت تکیه بدهد به خودش...
به طرز عجیبی می دانست همیشه بعد از اشک های داغ، تصمیم های بزرگ خواهد گرفت...
حالا زیر این باران
در حالیکه قدم میزد به این فکر می کرد:
این همه سال ترسیده بود
اما دنیا به آخر نرسیده بود،
گذشته بود ...زاری این جمله درسته یا غلط
توی هر واکنش تجزیه واکنش دهنده به اتم های تشکیل دهنده ش تبدیل میشه
-
یکی از همین چارچوبا زمانه! درسته نمیشه زمانو جابجا کرد ولی میشه یکارای دیگه ای کرد!
قبل عید من ناامید بودم الان بهتر شدم و کم کم میخونم!
یه چیزی به ذهنم رسید که انجامش دادم و خیلی تاثیر گذار بود برام! من تقویممو یه ماه جلوتر کشیدم و الان در اصل19 اردیبهشت هست برام :|
اوایلش تاثیر نداش چون میدونسم که چیکار دارم میکنم ولی کم کم که گذشت تطابق دادم خودمو باهاش و یه شب یادم نبود که چیکار کردم دیدم 15 اردیبهشته :| همچین ترسیدم تا صبحش درس خوندم
@dr-bernosi در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
یکی از همین چارچوبا زمانه! درسته نمیشه زمانو جابجا کرد ولی میشه یکارای دیگه ای کرد!
قبل عید من ناامید بودم الان بهتر شدم و کم کم میخونم!
یه چیزی به ذهنم رسید که انجامش دادم و خیلی تاثیر گذار بود برام! من تقویممو یه ماه جلوتر کشیدم و الان در اصل19 اردیبهشت هست برام :|
اوایلش تاثیر نداش چون میدونسم که چیکار دارم میکنم ولی کم کم که گذشت تطابق دادم خودمو باهاش و یه شب یادم نبود که چیکار کردم دیدم 15 اردیبهشته :| همچین ترسیدم تا صبحش درس خوندم
من ساعت گوشیمو عقب میارم دیر بیدار ک میشم



-
یعنی لعنت به من 15:20 برا یه کاری اومدم که برم از سه ونیم شروع کنم الان 4ساعتو نیمه اینجام..6 صبح بیدار شدنم و از صبح زود خوندنم بر باد رفت کلا

یعنی ارادم تو حلقم

مدیر بیا منو اخراج کن
@shiva-tr در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
یعنی لعنت به من 15:20 برا یه کاری اومدم که برم از سه ونیم شروع کنم الان 4ساعتو نیمه اینجام..6 صبح بیدار شدنم و از صبح زود خوندنم بر باد رفت کلا

یعنی ارادم تو حلقم

مدیر بیا منو اخراج کن
الهی بمیرم برات

-
@shiva-tr در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
یعنی لعنت به من 15:20 برا یه کاری اومدم که برم از سه ونیم شروع کنم الان 4ساعتو نیمه اینجام..6 صبح بیدار شدنم و از صبح زود خوندنم بر باد رفت کلا

یعنی ارادم تو حلقم

مدیر بیا منو اخراج کن
الهی بمیرم برات

-
یعنی لعنت به من 15:20 برا یه کاری اومدم که برم از سه ونیم شروع کنم الان 4ساعتو نیمه اینجام..6 صبح بیدار شدنم و از صبح زود خوندنم بر باد رفت کلا

یعنی ارادم تو حلقم

مدیر بیا منو اخراج کن
@shiva-tr سلام خوشحالم که حداقل یه استارت کوچولو هم زدی
-
شاید این آخرین فرصتت باشه
اینکه خسته شی، اینکه سرت درد بگیره، اینکه زمانت گم شه بین ھزارتا جزوه و صدتا کتاب مختلف اینکه دنیای اطرافت به یه چار دیواری خلاصه شه و یه مشت کتاب و دفتر… یه لحظه چشاتو ببند ببین داری چی رو با چی معامله میکنی؟ میدونستی با سطر سطر کتابات و خط به خط جزوت داری قدم به قدم به ھدفت نزدیک میشی؟
میدونستی باحفظ ھر فرمول و زدن تست داری آجر رو آجر خوشبختی میزاری که امروز با لحظه لحظه تلاشت داری رسیدن بھشو تضمین میکنی؟


شعردانه





:))