هرچی تودلته بریز بیرون7

[yagmur]

@dr-f-sh ایسته میم خدافز

[اکالیپتوس]

@dr-f-sh شوخیدم خوشگلم

[Lili]

yagmur امیدوارم امشب که می خوابی

سفر زیبایی داشته باشی به دنیای رویاها

عزیزترینم ، تا برگردی به انتظارت بیدار میمونم . . .

شبت بخیر
خخخخخ :face_with_stuck-out_tongue_winking_eye: :face_with_stuck-out_tongue_winking_eye: :face_with_stuck-out_tongue_winking_eye: :face_with_stuck-out_tongue_winking_eye: :face_with_stuck-out_tongue_winking_eye: :face_with_stuck-out_tongue_winking_eye: :face_with_stuck-out_tongue_winking_eye: :face_with_stuck-out_tongue_winking_eye: :face_with_stuck-out_tongue_winking_eye:

[اکالیپتوس]

@dr-f-sh الان میگه خدافظ یدفه میاد وسط

[Lili]

@dr-f-sh در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:

@tajrobi-nil ما بیش تر

چیو ما بیشتر منظورم بدرقه زهرا بوددد

[Lili]

@dr-f-sh در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:

@dr-f-sh الان میگه خدافظ یدفه میاد وسط

[اکالیپتوس]

@tajrobi-nil این واسه اون نبود که

[Lili]

@dr-f-sh ول کن به هر حال قاطی کردیم زهرا هم رف

[انتزاع]

کسانی که هنوز بیدارن با هدفون بشنون ... یکم ویران شید
موزیک

[Lili]

@soheil95s95 نگار مال بازیی چیزی بود

[انتزاع]

@tajrobi-nil وات؟

[Lili]

@soheil95s95 در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:

@tajrobi-nil وات؟

بازی های قدیم آتاری

[انتزاع]

@tajrobi-nil در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:

@soheil95s95 در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:

@tajrobi-nil وات؟

بازی های قدیم آتاری

اها ... اره شبیه ...
سبک ترنس ...

[Lili]

@soheil95s95 از کج پیدا کردی؟

[Lili]

[اکالیپتوس]

@tajrobi-nil دزدکی با چراغ خا موش نیا برو بخاب دختر

[اکالیپتوس]

[انتزاع]

@tajrobi-nil در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:

@soheil95s95 از کج پیدا کردی؟

تلگرام

[انتزاع]

اینکه خوابم نیاید یک مسئله است، اینکه نتوانم بخوابم یک مسئله دیگر، ولی اینکه دلم نخواهد بخوابم، یک مسئله به کل متفاوتی است...
مگر قرار است در خواب چه داشته باشم؟ رویا؟ من که در بیداری هم تمام در رویا و خیال هستم! مرا به خواب چه حاجت؟ حتی در بیداری رویاهایم بهتر هم هستند. آخر خواب است، یک دفعه کابوس میبینی. یک دفعه میبینی رفته است. یک دفعه میبینی اصلا نیامده. و صد کابوس دیگر. ولی در بیداری، نه رفتنی در کار است، نه نیامدنی. هر لحظه دلم تنگش می شود میاید و کنارم مینشیند. و کنارم میماند. دستم را میگیرد و بین دستانش ناز میکند. هرازگاهی شاید شیطنتش گل کند و با پشت دستش آرام صورتم را ناز کند. بعدش همینطور دستم در دستش، نگاهش در نگاهم قفل می شود. فکر میکند و فکر میکنم. آهنگی از همایون پخش میکند. "هوای گریه". خبر دارد چقدر دوست دارم این صدا و این آهنگ و این شعر را. قیافه اش تار می شود. اشک در گوشه چشمانم جمع شده. میترسم پلک بزنم. میترسم جاری شود بر روی گونه هایم و معلوم شود چقدر بغضم عمیق است. میترسم برود از پیشم. آنقدر پلک نمیزنم، آنقدر آب در چشمم جمع می شود، که قیافه اش به کل تار می شود. کجا رفت جان من؟ آرام پلک میزنم. صورتم خیس می شود و چشمانم را که باز میکنم، رفته است... رفت؟؟؟ شاید دیگر دلم تنگش نیست...
شب خوش

[Zohre...]

پاشید ای الا نشینان