-
نوشتهشده در ۳۱ فروردین ۱۳۹۷، ۱۴:۳۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
قدم اول تو قرابت همون درست خوندن شعره
من دیدم غزل ها راحته خوندنشون دارم کمی قصیده میخونم -
@njzamin در مشاعره... گفته است:
@zahra-m1999
اره من حدودا 50 درصد حافظ رو خوندم غزلشو الان توی سعدی هستم قصیده که درست خوندن شعر رو بهتر یاد بگیرمبا اجازه تون من برم تحلیل ازمون ،
بازم ممنون خیلی قشنگه سایتش
نوشتهشده در ۳۱ فروردین ۱۳۹۷، ۱۴:۳۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده@zahra-m1999
فعلا یا علی -
نوشتهشده در ۳۱ فروردین ۱۳۹۷، ۱۴:۳۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@njzamin در مشاعره... گفته است:
قدم اول تو قرابت همون درست خوندن شعره
من دیدم غزل ها راحته خوندنشون دارم کمی قصیده میخونمکتاب قرابت دکتر سبطی خیلی خوندن خوب یاد داده به شخصه موقع خوندنش حس می کنم دارم یک داستان جذاب می خونم
-
نوشتهشده در ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۷، ۱۱:۳۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست
بیار نفحهای از گیسوی معنبر دوست
-
نوشتهشده در ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۷، ۱۱:۵۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
تو چشم بستی وگفتی ک این جهان خواب است
گشای چشم ک این خواب خواب بیداری ست -
تو چشم بستی وگفتی ک این جهان خواب است
گشای چشم ک این خواب خواب بیداری ستنوشتهشده در ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۷، ۱۲:۰۸ آخرین ویرایش توسط انجام شدهunuccustoლed
تو را آن به که روی خود ز مشتاقان بپوشانیکه شادی جهان گیری غم لشکر نمیارزد
چو حافظ در قناعت کوش و از دنیای دون بگذر
که یک جو منت دونان دو صد من زر نمیارزد
-
unuccustoლed
تو را آن به که روی خود ز مشتاقان بپوشانیکه شادی جهان گیری غم لشکر نمیارزد
چو حافظ در قناعت کوش و از دنیای دون بگذر
که یک جو منت دونان دو صد من زر نمیارزد
نوشتهشده در ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۷، ۱۲:۰۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده@njzamin دی در گذار بود ونظر سوی ما نکرد
بی چاره دل،که هیچ ندید از گذار عمر -
@njzamin دی در گذار بود ونظر سوی ما نکرد
بی چاره دل،که هیچ ندید از گذار عمرنوشتهشده در ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۷، ۱۲:۱۰ آخرین ویرایش توسط انجام شدهunuccustoლed
رقیبم سرزنشها کرد کز این باب رخ برتابچه افتاد این سر ما را که خاک در نمیارزد
چه آسان مینمود اول غم دریا به بوی سودغلط کردم که این طوفان به صد گوهر نمیارزد
-
unuccustoლed
رقیبم سرزنشها کرد کز این باب رخ برتابچه افتاد این سر ما را که خاک در نمیارزد
چه آسان مینمود اول غم دریا به بوی سودغلط کردم که این طوفان به صد گوهر نمیارزد
نوشتهشده در ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۷، ۱۵:۰۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده@njzamin
دلبران سوی نظر بر همه خوبان دارند
منکه بد، منکه خرابات و چنینم چه شود؟ -
نوشتهشده در ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۷، ۱۵:۰۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دود اگر بالا نشیند کسر شان شعله نیس
جای چشم ابرو نگیرد گرچه او بالاتر است -
نوشتهشده در ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۷، ۱۷:۲۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
تو عمر خواه و صبوری که چرخ شعبده باز
هزار بازی از این طرفهتر برانگیزد
بر آستانه تسلیم سر بنه حافظ
که گر ستیزه کنی روزگار بستیزد
-
نوشتهشده در ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۷، ۱۷:۳۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
درویش را نباشد برگ سرای سلطان
ماییم و کهنه دلقی کآتش در آن توان زد
-
نوشتهشده در ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۷، ۱۷:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
گر دولت وصالت خواهد دری گشودن
سرها بدین تخیل بر آستان توان زد
عشق و شباب و رندی مجموعه مراد است
چون جمع شد معانی گوی بیان توان زد
شد رهزن سلامت زلف تو وین عجب نیست
گر راه زن تو باشی صد کاروان توان زد
-
نوشتهشده در ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۷، ۱۱:۲۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دوست دارم نزنی شانه و هی گیر کند
لای موهای پریشان تو انگشتانم.... -
نوشتهشده در ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۷، ۱۱:۲۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
موي سپيد را فلکم آسان نداد اين رشته را به نقد جواني داده ام
-
نوشتهشده در ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۷، ۱۱:۲۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@zahra-m1999
ما، بدریا حکم طوفان میدهیمما، بسیل و موج فرمان میدهیم
-
نوشتهشده در ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۷، ۱۱:۲۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
مي رود عمر عزيز ما، دريغا چاره چيست
دي برفت و ميرود امروز و فردا، چاره چيست -
نوشتهشده در ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۷، ۱۱:۲۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
تا دهن بسته ام از نوش لبان میبرم آزار
من اگر روزه بگیرم رطب آید سر بازار
تا بهار است دری از قفس من نگشاید
وقتی این در بگشاید که گلی نیست به گلزار
شهریار
-
تا دهن بسته ام از نوش لبان میبرم آزار
من اگر روزه بگیرم رطب آید سر بازار
تا بهار است دری از قفس من نگشاید
وقتی این در بگشاید که گلی نیست به گلزار
شهریار
نوشتهشده در ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۷، ۱۱:۲۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده@javadm328
روزها فکر من اینست و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
مولانا