-
گلها همه در دست و
سر ها همه آویزان
ضامن به تقلا شد
لیکن ک نبودش جان
هدفون به تماشا رفت
از وحشت ما کم شد
از عمق سرش چاهی
از وسوسه ها پر شد
اوی سوی زمین میرفت
اما به سما گم شد
در باده نشست امشب
بر دین تو کافر شد
او فاحشه و دلقک
او مار سیاه و سگ
بر روی دلش کاغذ
او ساده ولی احمق -
نوشتهشده در ۴ مرداد ۱۳۹۷، ۱۹:۱۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۳۹۷، ۶:۳۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
تو برو از هفت خط نوشان نرخ شراب ناب می پرس
که هر باده ،می مرد افکن نمی باشد ....نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۳۹۷، ۱۰:۱۴ آخرین ویرایش توسط Shame انجام شدهnajafiali78 در
شعردانه
گفته است:
تو برو از هفت خط نوشان نرخ شراب ناب می پرس
که هر باده ،می مرد افکن نمی باشد ....رقیبم گر هنر هم دزدد از من من نخواهد شد
به گلخن گر چه گل هم بشکفد گلشن نخواهد شد
مگر با داس سیمین کشت زرین بدروی ورنه
به مشتی خوشه درهم کوفتن خرمن نخواهد شد
برو از هفت خط نوشان پای خم می میپرس
که هر دردی شراب ناب مرد افکن نخواهد شد
به آتشگاه حافظ رونق سوز و گداز ازماست
چراغ جاودانست این و بی روغن نخواهد شد
شبستانی که طوفانش دمید از رخنه و روزن
دو صد شمعش برافروزی یکی روشن نخواهد شد
تو کز گنجینه بیرون تاختی ترسم خزف(مهره ی بی ارزش) باشی
که گوهر شاهد بازار یا برزن نخواهد شد
امید زندگی در سینه ها کشتن فغان دارد فغان دارد
امینباشی که هرگز مرگ بی شیون نخواهد شددمی چون کوره آتش چرا چون شمع بگدازم
عزیز من دل
معشوقکه از آهن بخواهد شدگل از دامن فرو ریز و چو باد از این چمن بگذر
که جز خون دل آخر نقش این دامن نخواهد شد
دلی کو شهریارا دشمن جان دوست تر دارد
دریغ از
دوستی با ویکه جز دشمن نخواهد شد -
نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۳۹۷، ۱۰:۱۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۳۹۷، ۱۰:۱۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۳۹۷، ۱۰:۱۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۳۹۷، ۱۰:۱۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۳۹۷، ۱۰:۲۰ آخرین ویرایش توسط Brilliant انجام شده
هر چند زمین گیر بود دانه ی امید
دست کرم ابر گهر بار بلند است -
نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۳۹۷، ۱۹:۴۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
مَن در "دریا" غرق شُدم و غوّاصان
جنازه ام را
از "چشمانِ تو" بیرون کشیدند ...
#شیما_سهرابی -
نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۳۹۷، ۱۹:۴۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
من قانعام
به این قاب عکس
به این پنجره و آن عابری که با سلیقه تو لباس میپوشد.
میدانی؟
من حتی به "بودن"های شبیه "تو" هم
قانعام... -
نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۳۹۷، ۱۹:۴۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
در تمام سال های رفته بر ما، روزگار
شادمانی می خرید از ما و ماتم می فروختمن گلی پژمرده بودم در کنار غنچه ها
گل فروش ای کاش با آنها مرا هم می فروخت#فاضل_نظری
-
نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۳۹۷، ۱۹:۴۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@ehsan-0چی میشه یه روز بیکار بشیم احسان جان شب تا صبح مشاعره کنیم باهم
ماده آهوی چمن،هوبره ی سینه بلور
قاب قوسِین دهن، شاپریه قلعه ی دور
مظهر جانِ پلنگم که به ماهی بندم
و به جز ماه دل از عالم و آدم کندم
-
@ehsan-0چی میشه یه روز بیکار بشیم احسان جان شب تا صبح مشاعره کنیم باهم
ماده آهوی چمن،هوبره ی سینه بلور
قاب قوسِین دهن، شاپریه قلعه ی دور
مظهر جانِ پلنگم که به ماهی بندم
و به جز ماه دل از عالم و آدم کندم
نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۳۹۷، ۱۹:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شدهnajafiali78 در
شعردانه
گفته است:
@ehsan-0چی میشه یه روز بیکار بشیم احسان جان شب تا صبح مشاعره کنیم باهم
ماده آهوی چمن،هوبره ی سینه بلور
قاب قوسِین دهن، شاپریه قلعه ی دور
مظهر جانِ پلنگم که به ماهی بندم
و به جز ماه دل از عالم و آدم کندم
در خدمتم علی آقا
-
نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۳۹۷، ۱۹:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
شب شد و هنگام خلوتگاہ شد
قبله عشاق روي ماہ شدمه پرستان ماہ خندیدن گرفت
شب روان خیزید وقت راہ شد...#مولانا
-
نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۳۹۷، ۱۹:۴۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
یک پیاله شعر تازه
یک وجب دلواپسی
زیر قیمت می فروشم
مشتري دارد کسی..؟ -
نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۳۹۷، ۱۹:۴۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ماه من بی مهری و قهرت برایم دلرباست... ماه ِ پشت ابر از ماه نمایان بهتر است!
-
نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۳۹۷، ۱۹:۵۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۳۹۷، ۱۹:۵۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۳۹۷، ۱۹:۵۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Ehsan 0 متشکر .شما زیبا دیده اید
ساعتی میزان آنی ،ساعتی موزون این
بعدازین میزان خودشو تا شوی موزون خویشمولانا