-
من سکوت خویش را گم کردهام
لاجرم در این هیاهو گم شدم
من که خود افسانه میپرداختم
عاقبت افسانه مردم شدم
ای سکوت، ای مادر فریادها
ساز جانم از تو پرآوازه بود
تا در آغوش تو راهی داشتم
چون شراب کهنه، شعرم تازه بود
در پناهت برگ و بار من شکفت
تو مرا بردی به شهر یادها
من ندیدم خوشتر از جادوی تو
ای سکوت، ای مادر فریادها
گم شدم در این هیاهو، گم شدم
تو کجایی تا بگیری داد من؟
گر سکوت خویش را میداشتم
زندگی پر بود از فریاد من.فریدون مشیری
-
-
گرچه آب رفته باز آید به رود .....ماهی بیچاره اما مرده بود
-
ای کاش کسی می امد
و غم هارا
از قلب اهالی زمین برمیداشت....
#سهراب -
هر که خود داند و خدای دلش..
که چه دردیست .....
در کجای دلش.....
#اخوان -
-
ظاهری ارام دارد باطن طوفانی ام....
سجاد سامانی
-
باید از سمت خدا معجزه نازل بشود
تا دلمم باز دلم باز دلم دل بشود