هرچی تو دلته بریز بیرون 3
-
-
-
یه دعوای خیلی شدید با بابام کردم هنوز که به اون لحظه فک میکنم تمام سلولام میلرزن.... چه قد جسارت جمع کردم اون لحظه ://///
-
@Paranoid در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
negaarin در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
یه دعوای خیلی شدید با بابام کردم هنوز که به اون لحظه فک میکنم تمام سلولام میلرزن.... چه قد جسارت جمع کردم اون لحظه ://///
😑 آخه این نشد جسارت ک
چرا نشد؟ خیلیم شد؟ کی توانایی داره اونقد با دل و جرئت کله ی سحر پاشه دعوای شدید کنه؟ :/
-
یه دعوای خیلی شدید با بابام کردم هنوز که به اون لحظه فک میکنم تمام سلولام میلرزن.... چه قد جسارت جمع کردم اون لحظه ://///
-
@alteration در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
negaarin
هر جسارتی قشنگ نیست،اونم با پدر : |حق با منم بود، اینکه پدره درست، ولی دلیل نمیشه هیچی نگفت و سکوت کرد :expressionless_face: :face_with_rolling_eyes:
اگه هم بشه از توانایی من خارجه :/ -
@alteration در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
negaarin
هر جسارتی قشنگ نیست،اونم با پدر : |حق با منم بود، اینکه پدره درست، ولی دلیل نمیشه هیچی نگفت و سکوت کرد :expressionless_face: :face_with_rolling_eyes:
اگه هم بشه از توانایی من خارجه :/ -
از هیجده سالگی به بعد فهمیدم دارم تو یه دنیای دیگه قدم میزارم:confused_face:
از هیجده سالگی به بعد فهمیدم دنیا اون طوری نبود که من فکر میکردم :confused_face:
از هیجده سالگی به بعد فهمیدم ادما عوض میشن شایدم عوضی :confused_face:
از هیجده سالگی به بعد فهمیدم ادما فقط بلدن بگن اعتماد نکن اما بلد نیستن چطوری جواب اعتمادوبدن :confused_face:
از هیجده سالگی به بعد فهمیدم کاش نابینا بودم و دنیارو ز یبا تر از این میدیدم :expressionless_face:
از هیجده سالگی به بعد فهمیدم با اینکه سنی ندارم اما حسرت خیلی چیزارو دارم :slightly_frowning_face:
از هیجده سالگی.......
#تو دلی -