-
نوشتهشده در ۱۶ مهر ۱۳۹۷، ۱۸:۵۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
من اهلِ دوست داشتنم ،
تو اهلِ کجایی ؟#_ مهدی اخوان ثالث
-
نوشتهشده در ۱۶ مهر ۱۳۹۷، ۱۸:۵۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
جانا به جان رسید ، زِ عشق تو کارِ ما ،
دردا که نیستت ، خبر از روزگارِ ما ...#_ انوری
-
نوشتهشده در ۱۶ مهر ۱۳۹۷، ۱۹:۰۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
بسم الله رحمن الرحیم
هست کلید در گنج حکیم -
نوشتهشده در ۱۶ مهر ۱۳۹۷، ۱۹:۰۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
یا رب مددی کن که به سامان برسیم
چون مزرعه تشنه به باران برسیم
یا من برسم به یار یا یار به من
یا هر دو بمیریمو به پایان برسیم -
نوشتهشده در ۱۶ مهر ۱۳۹۷، ۲۱:۴۳ آخرین ویرایش توسط revival انجام شده
وااای معرکه س...
فرصت شمارِ کاغذ، آتش زدهست عمر
از دیر، یک دو گام به پیش است، زودِ من
زین دامگاه گر بپرد کس کجا رود
پرواز حیرتست ز مرغ اسیر من
رفتم ز خویش لیک به پهلوی عاجزی
برخاستن چو سایه نشد دستگیر من
در عرصهای که نیست نشان غیر بینشان
چون نی نفس بس است پر و بال تیر من
-
نوشتهشده در ۱۷ مهر ۱۳۹۷، ۷:۲۰ آخرین ویرایش توسط revival انجام شده
نه تنهام،نه سر به زیر...هم منعطف
«رویوالِ سهراب»
-
نوشتهشده در ۱۷ مهر ۱۳۹۷، ۱۰:۲۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۷ مهر ۱۳۹۷، ۱۰:۵۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
باز باران با ترانه
می خورد بربام خانه
: )
-
نوشتهشده در ۱۷ مهر ۱۳۹۷، ۱۵:۱۳ آخرین ویرایش توسط _silent_ انجام شده
به تو اي دوست سلام!
حالت آيا خوبست؟
روزگارت آبيست؟
همه اينجا خوبند،
ني لبك ميخواند،
قاصدك ميرقصد،
دريا آرام است،
باد عاشق شده است،
و كسي هست
در اين خاك غريب كه به يادت جاريست............ -
نوشتهشده در ۱۷ مهر ۱۳۹۷، ۱۶:۰۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
میشود سخت ترین مسآله آسان باشد
پشت هر کوچه ی بن بست خیابان باشد
می شود حال بد ثانیه ها خوب شود
شهر هم غرقِ هم آغوشیِ باران باشد
گیرم این عشق که آتش زده بر زندگی ات
بعدِ جان کندن تو،شکل گلستان باشد
گیرم ایندفعه که برگشت بماند...نرود
گیرم از رفتن یکباره پشیمان باشد
فرض کن حسرتِ پاییزِ تو را درک کند
روز برگشتن او اول آبان باشد
بعد نُه ماه به ویرانه ی تو برگردد
تا درین شعر پر از حادثه مهمان باشد
بیخیالِ غمِ هرروزه،چرا که دل من
مثل ریگی ست که در کفش تو پنهان باشد -
نوشتهشده در ۱۷ مهر ۱۳۹۷، ۱۷:۰۵ آخرین ویرایش توسط revival انجام شده
جفا دارد جفا، چندانکه خواهی
وفا دارد؟ ندانم یا نداردمحبت داند و با ما نداند
مروت دارد و با ما ندارد«آرتیمانی»
گفتم از این حافظ و سعدی و مولانا و بیدل و صائب و...دیگ سبکهاشون بهشون عادت کردیم، شاعر کمتر معروف بذارم جالب باشع -
وقتی که می بینی دلت رسوای عالم می شود
آن وقت تقویم تو هرروزش مُحرَم می شود
چیز عجیبی نیست،حرفم را به هرکس میزنم
تنها که باشی دشمنت همبا تو مَحرَم می شود
شمشیر از رو بستی و من باخود گفتم:ببین
این زن برای کشتن تو (ابن ملجم)می شود
نه!شک نکن؛با بودنِ این قدر یاد وخاطره
این خانه بعد از مردنِ من،موزه ی غم می شود
گیره،لباس توری ات،موهای روی شانه ...آه
از دوری ات هرروز پشت شانه ام خم می شود!
ای زن!شبیه عکس کهنه ی اسکن شده
هرچه بزرگت می کنم،کیفیتت کم می شود
برگرد وتااخر کنار بی کسی هایم بمان
چیزی شبیه معجزه؛ الله اعلم
میشود؟! -
قبل رفتن نخواستی حتی
یک دقیقه رفیق من باشی
ارزش یک دقیقه را تنها
مُجرمِ پای دار میفهمد
شهر،بعد ازتو درنگاه من
با جهنم برابری میکرد
غربتِ اخرین قرارم را
ادمِ بی قرار می فهمد
انتظارِ من از توانِ تو
بیشتر بود ،چون که قلبم گفت:
بس کن اخر!مگر کسی که نیست
چیزی از انتظار می فهمد؟! -
گفتند:
نگذر از غرورت،کار خوبی نیست
باید خودت فهمیده باشی یارخوبی نیست
گفتند:
هرگز لشگرت را دست اون نسپار
این خائنِ بالفطره پرچم دار خوبی نیست!
ترک تو ودرک جماعت کار دشواری ست
تکرار تنهایی ولی تکرار خوبی نیست...
آزادی از تو ،انحصار واقعی از من
بازی شیرینی ست،استعمار خوبی نیست! -
بعد از تو هیچ عشقی آتش به خرمنش نیست
دیگر زنی ردایی از شعله بر تنش نیست
بعد از تو زن شکوهی در پیکرش ندارد
یک چرخ دلبری بر پرچین دامنش نیست
بعد ازتو شعر یعنی یکریز واژه چینی
بعد از تو عشق یعنی هم خواب آفرینی
یک اجتماع بی درد اسطوره های دردند
ای درد ناب برخیز،تا درد را ببینی.... -
بی تو من با بدن لخت خیابان چه کنم؟
با غم انگیز ترین حالت تهران چه کنم؟
بی تو پتیاره پاییز مرا می شکند
این شب وسوسه انگیز مرا می شکند
بی تو بی کاروکسم وسعت پشتم خالی است
گل تو باشی من مفلوک دومشتم خالی است!