-
پشت کاجستان،برف
برف،یک دسته کلاغ.
جاده یعنی غربت.
باد،آواز،مسافر،وکمی میل به خواب.
شاخ پیچک،ورسیدن،وحیاط!
من،و دل تنگ، واین شیشه خیس.
می نویسم،وفضا...
می نویسم،ودودیوار،وچندین گنجشک
یک نفردلتنگ است.
یک نفرمی بافد
یک نفرمی شمرد
یک نفرمی خواند
زندگی یعنی این: یک سار پرید
ازچه دلتنگ شدی؟
دلخوشی هاکم نیست:مثل این خورشید،کودک پس فردا،کفتر آن هفته
یک نفردیشب مرد
وهنوز ؛ نان گندم خوب است.
قطره هادرجریان،
برف بردوش سکوت
وزمان روی ستون فقرات گل یاس...!!#سپهری
-
دگر از درد تنهایی، به جانم یار میباید
دگر تلخ است کامم، شربت دیدار میباید
ز جام عشق او مستم، دگر پندم مده ناصح
نصیحت گوش کردن را دل هشیار میباید
مرا امید بهبودی نماندست، ای خوش آن روزی
که میگفتم: علاج این دل بیمار میباید
بهائی بارها ورزید عشق، اما جنونش را
نمیبایست زنجیری، ولی این بار میباید -
بیا وقتی برای عشق هورا می کشد احساس
به روی اجتماع بغض حسرت گاز اشک آور بیندازیم
بیا با خود بیندیشیم
اگر یک روز تمام جاده های عشق را بستند
اگر یک سال چندین فصل برف بی کسی بارید
اگر یک روز نرگس در کنار چشمه غیبش زد
اگر یک شب شقایق مرد
تکلیف دل ما چیست؟
-
ای روی خوب تو سبب زندگانیام
یک روزه وصل تو طرب جاودانیامجز با جمال تو نبود شادمانیام
جز با وصال تو نبود کامرانیامبییاد روی خوب تو ار یک نفس زنم
محسوب نیست آن نفس از زندگانیامدردی نهانیست مرا از فراق تو
ای شادی تو آفت درد نهانیام