-
نوشتهشده در ۱۹ مهر ۱۳۹۷، ۱۸:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دگر از درد تنهایی، به جانم یار میباید
دگر تلخ است کامم، شربت دیدار میباید
ز جام عشق او مستم، دگر پندم مده ناصح
نصیحت گوش کردن را دل هشیار میباید
مرا امید بهبودی نماندست، ای خوش آن روزی
که میگفتم: علاج این دل بیمار میباید
بهائی بارها ورزید عشق، اما جنونش را
نمیبایست زنجیری، ولی این بار میباید -
نوشتهشده در ۱۹ مهر ۱۳۹۷، ۱۸:۵۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
و ندایی که به من می گوید :
”گر چه شب تاریک است
دل قوی دار ،
سحر نزدیک است “
دل من در دل شب
خواب پروانه شدن می بیند -
نوشتهشده در ۱۹ مهر ۱۳۹۷، ۱۸:۵۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
آسمان کِشتیِ ارباب هنر میشکند
تکیه آن بِه که بر این بحر معلّق نکنیم -
نوشتهشده در ۱۹ مهر ۱۳۹۷، ۱۹:۰۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دورم ز تو ای خسته خوبان چه نویسم؟
من مرغ اسیرم به عزیزم چه نویسم؟
ترسم که قلم شعله کشد صفحه بسوزد
با آن دل گریان به عزیزم چه نویسم؟ -
نوشتهشده در ۱۹ مهر ۱۳۹۷، ۱۹:۱۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
در پردهٔ رنگین تزویر
با نغمهٔ نیرنگ تقدیر
چون هفته ها و ماه ها و قرن ها پیش
این آدمک های ملول بیگنه را
هر جا به هر سازی که میخواهی برقصان -
نوشتهشده در ۱۹ مهر ۱۳۹۷، ۱۹:۲۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
تو کسی که خنده اش طعم زمستان میدهد
من همان که ابتدایش بوی پایان میدهد
خوب میدانم که یک شب ، یک شب بی انتها
عشق روی دستهای بی کسم جان میدهد -
نوشتهشده در ۱۹ مهر ۱۳۹۷، ۱۹:۲۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
اشک رازیست
لبخند رازیست
عشق رازیست
اشکِ آن شب لبخندِ عشقم بود
احمد شاملو
خدافظ دوستان -
نوشتهشده در ۱۹ مهر ۱۳۹۷، ۱۹:۲۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
تلخی اخلاق را اندام موزون حل نکرد
استکانم شد کمر باریک و چایم تلخ ماند -
نوشتهشده در ۱۹ مهر ۱۳۹۷، ۱۹:۲۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
شاخه ها پژمرده است.
سنگ ها افسرده است.
رود مینالد.
جغد میخواند.
غم بیاویخته با رنگ غروب.
میتراود ز لبم قصه سرد:
دلم افسرده در این تنگ غروب. -
نوشتهشده در ۱۹ مهر ۱۳۹۷، ۱۹:۳۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
شب همتون شعرولانه .بای
-
نوشتهشده در ۱۹ مهر ۱۳۹۷، ۱۹:۳۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
عزیزان شب همتون پر ستاره
-
نوشتهشده در ۱۹ مهر ۱۳۹۷، ۱۹:۳۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
بیا وقتی برای عشق هورا می کشد احساس
به روی اجتماع بغض حسرت گاز اشک آور بیندازیم
بیا با خود بیندیشیم
اگر یک روز تمام جاده های عشق را بستند
اگر یک سال چندین فصل برف بی کسی بارید
اگر یک روز نرگس در کنار چشمه غیبش زد
اگر یک شب شقایق مرد
تکلیف دل ما چیست؟
-
هاتفی از گوشه میخانه دوش....گفت ببخشند گنه می بنوش
عفو خدا بیشتر از جرم ماست...نکته سربسته چه گویی خموش
-
نوشتهشده در ۲۰ مهر ۱۳۹۷، ۱۲:۳۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ای روی خوب تو سبب زندگانیام
یک روزه وصل تو طرب جاودانیامجز با جمال تو نبود شادمانیام
جز با وصال تو نبود کامرانیامبییاد روی خوب تو ار یک نفس زنم
محسوب نیست آن نفس از زندگانیامدردی نهانیست مرا از فراق تو
ای شادی تو آفت درد نهانیام -
به نام خدائی که هستی را با مرگ، دوستی را یک رنگ
زندگی را با رنگ، عشق را رنگارنگ، رنگین کمان را هفت رنگ
شاپرک را صد رنگ، و مرا دلتنگ تو آفرید . . . -
نوشتهشده در ۲۰ مهر ۱۳۹۷، ۱۲:۴۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ندیدهام رخ خوب تو، روزکی چند است
بیا، که دیده به دیدارت آرزومند استبه یک نظاره به روی تو دیده خشنود است
به یک کرشمه دل از غمزه تو خرسند استفتور غمزه تو خون من بخواهد ریخت
بدین صفت که در ابرو گره درافکند استیکی گره بگشای از دو زلف و رخ بنمای
که صدهزار چو من دلشده در آن بند استمبر ز من، که رگ جان من بریده شود
بیا، که با تو مرا صدهزار پیوند استمرا چو از لب شیرین تو نصیبی نیست
از آن چه سود که لعل تو سر به سر قند است؟کسی که همچو عراقی اسیر عشق تو نیست
شب فراق چه داند که تا سحر چند است؟ -
در غم عشق نبودیّ و محبت کردی
این هم از لطف شما بودو نمیدانستیم
من نکردم گله از عهد و وفاداری تو
عهد ما عهد جفا بودو نمیدانستیم
رنج بی عشقی و تنهایی و بی مهری یار
همه ی تقدیر خدا بودو نمیدانستیم . . .
-
نوشتهشده در ۲۰ مهر ۱۳۹۷، ۱۲:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
تا کی در انتظار گذاری به زاریام
باز آی بعد از این همه چشم انتظاریام.......... -
نوشتهشده در ۲۰ مهر ۱۳۹۷، ۱۲:۴۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
شرمم کشد که بیتو نفس میکشم هنوز
تا زندهام بس است همین شرمساریام...