-
نوشتهشده در ۱۹ مهر ۱۳۹۷، ۱۶:۳۲ آخرین ویرایش توسط آسِمان آبی انجام شده
نه طاقت خاموشی، نه تاب سخن داریم
آوار ِ پریشانی ست، رو سوی چه بگریزیم؟
هنگامه ی حیرانی ست ، خود را به که بسپاریم؟
تشویشِ هزار «آیا»، وسواس ِ هزار «امّا»
کوریم و نمیبینیم، ورنه همه بیماریم
دوران شکوه باغ، از خاطرمان رفته است
امروز که صف در صف ، خشکیده و بیباریم
%(#ff00ee)[دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی را]
[%(#4400ff)[تیغیم و نمیبُریم، ابریم و نمی باریم]]
ما خویش ندانستیم ، بیداری مان از خواب
گفتند که بیدارید ، گفتیم که بیداریم !
من راه تو را بسته ، تو راه مرا بسته
امیّد ِ رهایی نیست ، وقتی همه دیواریم -
نوشتهشده در ۱۹ مهر ۱۳۹۷، ۱۶:۳۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
چند ریال
چند دلار
بگو چه قدر بیشتر؟
سکوت نکن
بگو عشق او، چه قدر بیشتر از من
ارزش داشت؟ -
نوشتهشده در ۱۹ مهر ۱۳۹۷، ۱۶:۵۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
پشت کاجستان،برف
برف،یک دسته کلاغ.
جاده یعنی غربت.
باد،آواز،مسافر،وکمی میل به خواب.
شاخ پیچک،ورسیدن،وحیاط!
من،و دل تنگ، واین شیشه خیس.
می نویسم،وفضا...
می نویسم،ودودیوار،وچندین گنجشک
یک نفردلتنگ است.
یک نفرمی بافد
یک نفرمی شمرد
یک نفرمی خواند
زندگی یعنی این: یک سار پرید
ازچه دلتنگ شدی؟
دلخوشی هاکم نیست:مثل این خورشید،کودک پس فردا،کفتر آن هفته
یک نفردیشب مرد
وهنوز ؛ نان گندم خوب است.
قطره هادرجریان،
برف بردوش سکوت
وزمان روی ستون فقرات گل یاس...!!#سپهری
-
نوشتهشده در ۱۹ مهر ۱۳۹۷، ۱۶:۵۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
به سلامتی تومن
شاید پول بی ارزشی باشه
ولی تو توشی و من -
نوشتهشده در ۱۹ مهر ۱۳۹۷، ۱۸:۴۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
هر که در عاشقی قدم نزده است
بر دل از خون دیده نم نزده است
او چه داند که چیست حالت عشق
که بر او عشق، تیر غم نزده است -
نوشتهشده در ۱۹ مهر ۱۳۹۷، ۱۸:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دگر از درد تنهایی، به جانم یار میباید
دگر تلخ است کامم، شربت دیدار میباید
ز جام عشق او مستم، دگر پندم مده ناصح
نصیحت گوش کردن را دل هشیار میباید
مرا امید بهبودی نماندست، ای خوش آن روزی
که میگفتم: علاج این دل بیمار میباید
بهائی بارها ورزید عشق، اما جنونش را
نمیبایست زنجیری، ولی این بار میباید -
نوشتهشده در ۱۹ مهر ۱۳۹۷، ۱۸:۵۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
و ندایی که به من می گوید :
”گر چه شب تاریک است
دل قوی دار ،
سحر نزدیک است “
دل من در دل شب
خواب پروانه شدن می بیند -
نوشتهشده در ۱۹ مهر ۱۳۹۷، ۱۸:۵۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
آسمان کِشتیِ ارباب هنر میشکند
تکیه آن بِه که بر این بحر معلّق نکنیم -
نوشتهشده در ۱۹ مهر ۱۳۹۷، ۱۹:۰۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دورم ز تو ای خسته خوبان چه نویسم؟
من مرغ اسیرم به عزیزم چه نویسم؟
ترسم که قلم شعله کشد صفحه بسوزد
با آن دل گریان به عزیزم چه نویسم؟ -
نوشتهشده در ۱۹ مهر ۱۳۹۷، ۱۹:۱۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
در پردهٔ رنگین تزویر
با نغمهٔ نیرنگ تقدیر
چون هفته ها و ماه ها و قرن ها پیش
این آدمک های ملول بیگنه را
هر جا به هر سازی که میخواهی برقصان -
نوشتهشده در ۱۹ مهر ۱۳۹۷، ۱۹:۲۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
تو کسی که خنده اش طعم زمستان میدهد
من همان که ابتدایش بوی پایان میدهد
خوب میدانم که یک شب ، یک شب بی انتها
عشق روی دستهای بی کسم جان میدهد -
نوشتهشده در ۱۹ مهر ۱۳۹۷، ۱۹:۲۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
اشک رازیست
لبخند رازیست
عشق رازیست
اشکِ آن شب لبخندِ عشقم بود
احمد شاملو
خدافظ دوستان -
نوشتهشده در ۱۹ مهر ۱۳۹۷، ۱۹:۲۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
تلخی اخلاق را اندام موزون حل نکرد
استکانم شد کمر باریک و چایم تلخ ماند -
نوشتهشده در ۱۹ مهر ۱۳۹۷، ۱۹:۲۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
شاخه ها پژمرده است.
سنگ ها افسرده است.
رود مینالد.
جغد میخواند.
غم بیاویخته با رنگ غروب.
میتراود ز لبم قصه سرد:
دلم افسرده در این تنگ غروب. -
نوشتهشده در ۱۹ مهر ۱۳۹۷، ۱۹:۳۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
شب همتون شعرولانه .بای
-
نوشتهشده در ۱۹ مهر ۱۳۹۷، ۱۹:۳۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
عزیزان شب همتون پر ستاره
-
نوشتهشده در ۱۹ مهر ۱۳۹۷، ۱۹:۳۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
بیا وقتی برای عشق هورا می کشد احساس
به روی اجتماع بغض حسرت گاز اشک آور بیندازیم
بیا با خود بیندیشیم
اگر یک روز تمام جاده های عشق را بستند
اگر یک سال چندین فصل برف بی کسی بارید
اگر یک روز نرگس در کنار چشمه غیبش زد
اگر یک شب شقایق مرد
تکلیف دل ما چیست؟
-
هاتفی از گوشه میخانه دوش....گفت ببخشند گنه می بنوش
عفو خدا بیشتر از جرم ماست...نکته سربسته چه گویی خموش
-
نوشتهشده در ۲۰ مهر ۱۳۹۷، ۱۲:۳۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ای روی خوب تو سبب زندگانیام
یک روزه وصل تو طرب جاودانیامجز با جمال تو نبود شادمانیام
جز با وصال تو نبود کامرانیامبییاد روی خوب تو ار یک نفس زنم
محسوب نیست آن نفس از زندگانیامدردی نهانیست مرا از فراق تو
ای شادی تو آفت درد نهانیام