-
@sara-66
ز دو دیده خون فشانم ز غمت شب جدایی چه کنم؟ که هست اینها گل خیر آشنایی -
نوشتهشده در ۲۶ آذر ۱۳۹۷، ۱۹:۰۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@m-s-100 یارا بهشت، صحبت یاران همدم است
دیـــدار یـــار نامنــاسب، جهنـــم است -
@sara-66
تو عیب کسان هیچگونه مجویکه عیب آورد بر تو بر عیبجوی -
نوشتهشده در ۲۶ آذر ۱۳۹۷، ۱۹:۰۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@m-s-100 یک سال دیگـر آمـد و دنیا عوض نشد
چیزی به غیر پیرهن از ما عوض نشد -
@sara-66
دو کاشانه است در عالم یکی دولت یکی محنت
به ذات حق که آن عاشق از این هر دو به در باشد -
نوشتهشده در ۲۶ آذر ۱۳۹۷، ۱۹:۱۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@m-s-100 در این سرای بی كسی كسی به در نمی زند
به دشت پــــر ملال مـــــا پرنــــده پــر نمی زند -
@m-s-100 در این سرای بی كسی كسی به در نمی زند
به دشت پــــر ملال مـــــا پرنــــده پــر نمی زند@sara-66
دیده ای نیست نبیند رخ زیبای تو را نیست گوشی که همی نشنود آوای تو را -
نوشتهشده در ۲۶ آذر ۱۳۹۷، ۱۹:۱۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@m-s-100 از دل تنـگ اسیـــران قفس یـــاد كنیـد
ای كه دارید نشیمن به لب بامی چند -
@sara-66
در هر چه نشد نگو چنین بایستی تعلیم خدایی به خدا نتوان داد -
نوشتهشده در ۲۶ آذر ۱۳۹۷، ۱۹:۲۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@m-s-100 درست اول این نــوبهـــــار عاشق شد
دلم میان همین گیر و دار عاشق شد -
@sara-66
دم به دم در هر لباسی رخ نمود ؟لحظه لحظه جای دیگر پا نهاد؟ -
نوشتهشده در ۲۶ آذر ۱۳۹۷، ۱۹:۳۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@m-s-100 در شبی پر ستاره و آرام دختری در عذاب می میرد
دختری در عذاب تنهایی غـــرق در التهاب می میردخب خشته نباشین
-
@m-s-100 در شبی پر ستاره و آرام دختری در عذاب می میرد
دختری در عذاب تنهایی غـــرق در التهاب می میردخب خشته نباشین
@sara-66
دیده را فایده آنست که دلبر بیند ور نبیند ، چه بود فایده بینایی را -
نوشتهشده در ۲۶ آذر ۱۳۹۷، ۱۹:۳۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@m-s-100 از عشق من به هر سو در شهر، گفتگویی ست
مــــن عاشــق تــو هستــــم، ایــن گفتـــگو ندارد -
@m-s-100 از عشق من به هر سو در شهر، گفتگویی ست
مــــن عاشــق تــو هستــــم، ایــن گفتـــگو ندارد@sara-66
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم حکم آنچه تو فرمایی،لطف آنچه تو بنمایی -
نوشتهشده در ۲۶ آذر ۱۳۹۷، ۱۹:۳۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@m-s-100 یاد روزی که به عشق تــو گرفتار شدم
از سر خویش گذر کرده سوی یار شدم -
@sara-66
می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری
تو توانایی بخشش داری
دستهای تو توانایی آن را دارد
که مرا
زندگانی بخشد ... -
@sara-66
می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری
تو توانایی بخشش داری
دستهای تو توانایی آن را دارد
که مرا
زندگانی بخشد ...نوشتهشده در ۲۶ آذر ۱۳۹۷، ۱۹:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده@m-s-100 دادیــم ز كف نقـــــد جــوانــــی و دریغــــــا
چیزی به جز از حیرت و حسرت نستاندیم -
میروی اما گریزِ چشم وحشیرنگِ تو
راز این انـدوه بی آرام، نتـواند نهفـت
میروی خاموش و میپیچد به گوش خستهام
آنچه با من لرزش لبهای بیتابِ تو گفت
:face_with_cold_sweat::face_with_cold_sweat:
-
میروی اما گریزِ چشم وحشیرنگِ تو
راز این انـدوه بی آرام، نتـواند نهفـت
میروی خاموش و میپیچد به گوش خستهام
آنچه با من لرزش لبهای بیتابِ تو گفت
:face_with_cold_sweat::face_with_cold_sweat:
نوشتهشده در ۲۶ آذر ۱۳۹۷، ۱۹:۴۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده@m-s-100 تـــو دریای مــن بودی آغوش وا كن
كه می خواهـد این قوی زیبا بمیرد