-
من ان نیم که به نیرنگ دل دهم به کسی
بلای چشم کبود تو اسمانی بود -
mohammad666666 در جوانـی حاصل عمـــرم به نادانی گذشت
آنچه باقی بود آن هم در پشیمانی گذشت -
تو خود ای گوهر یکدانه کجایی اخر کز غمت دیده مردم همه دریا باشد
-
mohammad666666 در این فكــرم كه خواهی مانــد بـا من مهربان یا نه؟
به من كم می كنی لطفی كه داری این زمان یا نه؟ -
هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود هرگز از یاد من ان سرو خرامان نرود
-
mohammad666666 در این دنیا كسی بی غم نباشد
اگـــــر باشـد بنــــی آدم نبـــاشد -
در نظر بازی ما بیخبران حیرانند من چنین که نمودم دگر ایشان دانند
-
دارم از زلف سياهش گله چندان كه مپرس
كه چنان زو شده ام بي سر و سامان كه مپرس -
سعدی به روزگاران مهری نشسته بر دل
بیرون نمیتوان کرد الا به غمگساران -
نذر کردم گر از این غم به درآیم روزی
تا در میکده شادان و غزل خوان بروم -
مرکز عدل بارگاهش باد کان اقبال در کلاهش باد
-
این پست پاک شده!
-
درسرکام جان نشاید کرد دل چگونه به مرد شاید داد
-
@m__sadra__b
چو بستی در به روی من به کوی صبر رو کردم
چو درمانم نبخشیدی به درد خویش خو کردم -
mohammad666666 چقدر خسته ام از این دقیقه های پاپتی
از امتــــداد خستــه ی کلاف بی عدالتی -
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتیم
در میان لاله و گل آشیانی داشتیم