-
دور از رخ تو دم به دم از گوشه چشمم سیلاب سرشک امد و طوفان بلا رفت
-
ترسم از آن قوم که بر دردکشان می خندند
بر سر کار خرابات کنند ایمان را -
افسوس که شد دلبر و در دیده گریان تحریر خیال خط او نقش برابست
-
من نه انم ک دوصد مصرع رنگین گویم
من چو فرهاد یکی گویم و شیرین گویم -
mohammad666666 من همانم که اگر دوست مــرا یـاد کند
به صفای قدمش دیده خـود فرش کنم -
ما زیاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود انچه می پنداشتیم -
mohammad666666 می روم خود به خبرگیری بزمش امشب
تاب دیـــر آمـــدن قاصــد و پیغامم نیست -
تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جان بگشود نافه در ارزو ببست
-
mohammad666666 تمــام مشکل عــــالم در ایـن گــــره بــــاشد
چـــو دل گشــاده شــود مشکلی نمی ماند -
دولتت را که برزیادت بادخاتم کار برسعادت باد
-
mohammad666666 در این بهار تازه كه گل ها شكفته اند
لبخنـــد عشق زن كه شكوفا ببینمت -
تنگدستان ز من فراخ درم بندگان نیز و بنده داران هم
-
mohammad666666 می روم خود به خبرگیری بزمش امشب
تاب دیـــر آمـــدن قاصــد و پیغامم نیست -
تابود در تو ساکنی برجای
زلف کش لب بگیر و بوسه ربای
-
یادباد آن که چو آغاز سخن میکردی
با تو صد زمزمه در زیر زبان بود مرا -
mohammad666666 یک وعده خواهم از تو که باشم در انتظار
حاکـــم تویی در آمـــدن دیـر و زود خویش -
تاج را سربلندی از سرتوست تخت را پایگاهی از در توست