-
نوشتهشده در ۱۱ آبان ۱۳۹۵، ۲۲:۱۲ آخرین ویرایش توسط عااطفه انجام شده
نمیدونم چرا
اما داشتم به حال و هوای دلم نگاه میکردم
دیدم من هیچ مشکلی با خودم ندارم .....هیچ
اما چرا بعضی وقتا حالم خراب میشه
نگران میشم
گریه میکنم
فهمیدم دلیلش فقط ادم ها هستن .
اونا ان که منو نگران میکنن
اونان که منو میترسونن
اونان که منو به گریه میندازن
کاش یه جایی بود که میشد برم با خانوادم بدون هیچ ادم اضافه ی دیگه ای تو زندگیم
.
.
من ادم ترسوییم ...خیلی
از همه بیشترم از ادما میترسم ....... -
نوشتهشده در ۱۲ آبان ۱۳۹۵، ۴:۲۰ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاین پست پاک شده!
-
نوشتهشده در ۱۲ آبان ۱۳۹۵، ۴:۳۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
armin313
لااقل یه عکس پروفایلم نذاشته..نوشتهشده در ۱۲ آبان ۱۳۹۵، ۴:۴۲ آخرین ویرایش توسط بهاره انجام شده@Phenomenon در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
armin313
لااقل یه عکس پروفایلم نذاشته..سلام روز بخیر
گفتی عکس پروفایل یه چیزی یادم اومد ..ههه من وقتی آواتار شما رو میبینم یاد فلسطین اشغالی و قدس و غزه میفتم که مردم فلسطین صورتشونو میپوشوندن و تروریستارو سنگ میزدن ...حس میکنم این پسره یه سنگ هم تو دستشهاعصاب هم نداره ...
نگو کاور آلبوم یه رپ بند آندرگرانده/Jedi Mind Tricks/ //Violence Begets Violence//
-
نوشتهشده در ۱۲ آبان ۱۳۹۵، ۷:۰۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۲ آبان ۱۳۹۵، ۷:۳۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دختر عمه ام یه نی نی داره الان خونه ماس ...من خیلییی دوسش دارم ...خودم دراز کشیدم برعکس گذاشتمش رو شکمم یهوو یه عالمه بالا آورد ...همیشه همینکارو میکنه نه من درس عبرت میگیرم نه اون ..ایندفعه دیگه خیلی بالا آورد
رفتم پیش مامان با همون سرو وضع قیافش دیدنی بود منم گفتم مگه چیه خب پنیره دیگه...فک کنم هرکی تو این جمعمون بود تا آخر عمرش لب به پنیر نمیزنه
..ولی خب نه واقعا بچه شیر میخوره پس چیزی جز پنیر بالانمیاره
...پنیر مایع داغ
...
حالا این خوبه ...یه بار که باز رو شکمم بود گرفتمش بردمش بالا یهو یه عالمه آب دهنش از اون بالا افتاد پایین درست رفت تو دهن منشانس که ندارم...بقیه داشتن نگاه میکردن همه گفتن ااااااااااااااااااه منم راحت قورتش دادم رفت پایین ..آب بود دیگه
یا من خیلی بی خیالم یا بقیه خیلی حساسن...نی نیه دیگه
-
@Phenomenon در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
armin313
لااقل یه عکس پروفایلم نذاشته..سلام روز بخیر
گفتی عکس پروفایل یه چیزی یادم اومد ..ههه من وقتی آواتار شما رو میبینم یاد فلسطین اشغالی و قدس و غزه میفتم که مردم فلسطین صورتشونو میپوشوندن و تروریستارو سنگ میزدن ...حس میکنم این پسره یه سنگ هم تو دستشهاعصاب هم نداره ...
نگو کاور آلبوم یه رپ بند آندرگرانده/Jedi Mind Tricks/ //Violence Begets Violence//
نوشتهشده در ۱۲ آبان ۱۳۹۵، ۷:۳۶ آخرین ویرایش توسط انجام شدهبهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
/Jedi Mind Tricks/
JEDI MIND TRICKS
Violence Begets Violence
Design In Malice Feat. Young Zee & & Pacewon
این ترکشو وقت کردی گوش بده خیلی خوبهه -
بهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
/Jedi Mind Tricks/
JEDI MIND TRICKS
Violence Begets Violence
Design In Malice Feat. Young Zee & & Pacewon
این ترکشو وقت کردی گوش بده خیلی خوبههنوشتهشده در ۱۲ آبان ۱۳۹۵، ۷:۳۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Phenomenon در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
بهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
/Jedi Mind Tricks/
JEDI MIND TRICKS
Violence Begets Violence
Design In Malice Feat. Young Zee & & Pacewon
این ترکشو وقت کردی گوش بده خیلی خوبههباشه مرسی
-
دختر عمه ام یه نی نی داره الان خونه ماس ...من خیلییی دوسش دارم ...خودم دراز کشیدم برعکس گذاشتمش رو شکمم یهوو یه عالمه بالا آورد ...همیشه همینکارو میکنه نه من درس عبرت میگیرم نه اون ..ایندفعه دیگه خیلی بالا آورد
رفتم پیش مامان با همون سرو وضع قیافش دیدنی بود منم گفتم مگه چیه خب پنیره دیگه...فک کنم هرکی تو این جمعمون بود تا آخر عمرش لب به پنیر نمیزنه
..ولی خب نه واقعا بچه شیر میخوره پس چیزی جز پنیر بالانمیاره
...پنیر مایع داغ
...
حالا این خوبه ...یه بار که باز رو شکمم بود گرفتمش بردمش بالا یهو یه عالمه آب دهنش از اون بالا افتاد پایین درست رفت تو دهن منشانس که ندارم...بقیه داشتن نگاه میکردن همه گفتن ااااااااااااااااااه منم راحت قورتش دادم رفت پایین ..آب بود دیگه
یا من خیلی بی خیالم یا بقیه خیلی حساسن...نی نیه دیگه
نوشتهشده در ۱۲ آبان ۱۳۹۵، ۷:۳۸ آخرین ویرایش توسط انجام شدهبهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
دختر عمه ام یه نی نی داره الان خونه ماس ...من خیلییی دوسش دارم ...خودم دراز کشیدم برعکس گذاشتمش رو شکمم یهوو یه عالمه بالا آورد ...همیشه همینکارو میکنه نه من درس عبرت میگیرم نه اون ..ایندفعه دیگه خیلی بالا آورد
رفتم پیش مامان با همون سرو وضع قیافش دیدنی بود منم گفتم مگه چیه خب پنیره دیگه...فک کنم هرکی تو این جمعمون بود تا آخر عمرش لب به پنیر نمیزنه
..ولی خب نه واقعا بچه شیر میخوره پس چیزی جز پنیر بالانمیاره
...پنیر مایع داغ
...
حالا این خوبه ...یه بار که باز رو شکمم بود گرفتمش بردمش بالا یهو یه عالمه آب دهنش از اون بالا افتاد پایین درست رفت تو دهن منشانس که ندارم...بقیه داشتن نگاه میکردن همه گفتن ااااااااااااااااااه منم راحت قورتش دادم رفت پایین ..آب بود دیگه
یا من خیلی بی خیالم یا بقیه خیلی حساسن...نی نیه دیگه
تا قبل خط چهارم قابل تحمل بودش...
اواسط خط پنجم دیگ ادمو میپاچونه -
بهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
دختر عمه ام یه نی نی داره الان خونه ماس ...من خیلییی دوسش دارم ...خودم دراز کشیدم برعکس گذاشتمش رو شکمم یهوو یه عالمه بالا آورد ...همیشه همینکارو میکنه نه من درس عبرت میگیرم نه اون ..ایندفعه دیگه خیلی بالا آورد
رفتم پیش مامان با همون سرو وضع قیافش دیدنی بود منم گفتم مگه چیه خب پنیره دیگه...فک کنم هرکی تو این جمعمون بود تا آخر عمرش لب به پنیر نمیزنه
..ولی خب نه واقعا بچه شیر میخوره پس چیزی جز پنیر بالانمیاره
...پنیر مایع داغ
...
حالا این خوبه ...یه بار که باز رو شکمم بود گرفتمش بردمش بالا یهو یه عالمه آب دهنش از اون بالا افتاد پایین درست رفت تو دهن منشانس که ندارم...بقیه داشتن نگاه میکردن همه گفتن ااااااااااااااااااه منم راحت قورتش دادم رفت پایین ..آب بود دیگه
یا من خیلی بی خیالم یا بقیه خیلی حساسن...نی نیه دیگه
تا قبل خط چهارم قابل تحمل بودش...
اواسط خط پنجم دیگ ادمو میپاچونهنوشتهشده در ۱۲ آبان ۱۳۹۵، ۷:۳۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Phenomenon در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
بهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
دختر عمه ام یه نی نی داره الان خونه ماس ...من خیلییی دوسش دارم ...خودم دراز کشیدم برعکس گذاشتمش رو شکمم یهوو یه عالمه بالا آورد ...همیشه همینکارو میکنه نه من درس عبرت میگیرم نه اون ..ایندفعه دیگه خیلی بالا آورد
رفتم پیش مامان با همون سرو وضع قیافش دیدنی بود منم گفتم مگه چیه خب پنیره دیگه...فک کنم هرکی تو این جمعمون بود تا آخر عمرش لب به پنیر نمیزنه
..ولی خب نه واقعا بچه شیر میخوره پس چیزی جز پنیر بالانمیاره
...پنیر مایع داغ
...
حالا این خوبه ...یه بار که باز رو شکمم بود گرفتمش بردمش بالا یهو یه عالمه آب دهنش از اون بالا افتاد پایین درست رفت تو دهن منشانس که ندارم...بقیه داشتن نگاه میکردن همه گفتن ااااااااااااااااااه منم راحت قورتش دادم رفت پایین ..آب بود دیگه
یا من خیلی بی خیالم یا بقیه خیلی حساسن...نی نیه دیگه
تا قبل خط چهارم قابل تحمل بودش...
اواسط خط پنجم دیگ ادمو میپاچونه -
دختر عمه ام یه نی نی داره الان خونه ماس ...من خیلییی دوسش دارم ...خودم دراز کشیدم برعکس گذاشتمش رو شکمم یهوو یه عالمه بالا آورد ...همیشه همینکارو میکنه نه من درس عبرت میگیرم نه اون ..ایندفعه دیگه خیلی بالا آورد
رفتم پیش مامان با همون سرو وضع قیافش دیدنی بود منم گفتم مگه چیه خب پنیره دیگه...فک کنم هرکی تو این جمعمون بود تا آخر عمرش لب به پنیر نمیزنه
..ولی خب نه واقعا بچه شیر میخوره پس چیزی جز پنیر بالانمیاره
...پنیر مایع داغ
...
حالا این خوبه ...یه بار که باز رو شکمم بود گرفتمش بردمش بالا یهو یه عالمه آب دهنش از اون بالا افتاد پایین درست رفت تو دهن منشانس که ندارم...بقیه داشتن نگاه میکردن همه گفتن ااااااااااااااااااه منم راحت قورتش دادم رفت پایین ..آب بود دیگه
یا من خیلی بی خیالم یا بقیه خیلی حساسن...نی نیه دیگه
بهاره خخخخخخ حس میکنم بقیه بی احساسن تو خیلیم خوبی نی نی تون خیلی باحاله هاااا
-
نوشتهشده در ۱۲ آبان ۱۳۹۵، ۷:۴۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
rozgol در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
بهاره خخخخخخ حس میکنم بقیه بی احساسن تو خیلیم خوبی نی نی تون خیلی باحاله هاااا
دمت گرم ..منم همینو میگم
آره خیلی گوگولیه
-
نوشتهشده در ۱۲ آبان ۱۳۹۵، ۷:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
رفقای گل آلایی
روز خوبی داشته باشین
من برم ببینم بازم منو تو جمعشون راه میدن یانه
شاد باشید مثل همیشه
یاعلی :hand: -
رفقای گل آلایی
روز خوبی داشته باشین
من برم ببینم بازم منو تو جمعشون راه میدن یانه
شاد باشید مثل همیشه
یاعلی :hand:بهاره ایشالا راه میدن فدات یا علی
-
نوشتهشده در ۱۲ آبان ۱۳۹۵، ۱۰:۲۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۲ آبان ۱۳۹۵، ۱۱:۳۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
m.m در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
بهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
تودلی:
نمیدونم چرا حس میکنم قراره بمیرم
دهنم سرویس ...این چه فکریه آخه ولی دست خودم نیس که خیلی وقته اینجوریم الان شدیدتر شده...
تاحالا تو عمرم یه مرده رو از نزدیک ندیده بودم ولی اون شبی که داداشم تصادف کرد ویکی از راننده ها فوت شد دیدمش خیلیییی بد بود ...خدارحمتش کنه ..بنده خدا سه ماه از ازدواجش میگذشت نهاوندی بودش ...اینجا نهاوندی داریم ؟!
قبلا هم که میرفتم نهاوند یه حس خاصی نسبت به اسمش داشتم :/الانم دارم ..نکنه تو نهاوند بمیرم اصلا من نسبت به همدان یه حسی غیر از اونچه که باید رو دارم!
همش حس میکنم یه چیزیو گم کردم ..انگار باید یه کاری میکردم که نکردم ..دیگه نبینم از این حرفا بزنیا.فکرای خوب خوب کن
داشتم رد میشدم
نوشتهشده در ۱۲ آبان ۱۳۹۵، ۱۱:۵۴ آخرین ویرایش توسط انجام شدهmasoud در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
m.m در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
بهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
تودلی:
نمیدونم چرا حس میکنم قراره بمیرم
دهنم سرویس ...این چه فکریه آخه ولی دست خودم نیس که خیلی وقته اینجوریم الان شدیدتر شده...
تاحالا تو عمرم یه مرده رو از نزدیک ندیده بودم ولی اون شبی که داداشم تصادف کرد ویکی از راننده ها فوت شد دیدمش خیلیییی بد بود ...خدارحمتش کنه ..بنده خدا سه ماه از ازدواجش میگذشت نهاوندی بودش ...اینجا نهاوندی داریم ؟!
قبلا هم که میرفتم نهاوند یه حس خاصی نسبت به اسمش داشتم :/الانم دارم ..نکنه تو نهاوند بمیرم اصلا من نسبت به همدان یه حسی غیر از اونچه که باید رو دارم!
همش حس میکنم یه چیزیو گم کردم ..انگار باید یه کاری میکردم که نکردم ..دیگه نبینم از این حرفا بزنیا.فکرای خوب خوب کن
داشتم رد میشدم
-
نوشتهشده در ۱۲ آبان ۱۳۹۵، ۱۱:۵۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
masoud در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
m.m در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
بهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
تودلی:
نمیدونم چرا حس میکنم قراره بمیرم
دهنم سرویس ...این چه فکریه آخه ولی دست خودم نیس که خیلی وقته اینجوریم الان شدیدتر شده...
تاحالا تو عمرم یه مرده رو از نزدیک ندیده بودم ولی اون شبی که داداشم تصادف کرد ویکی از راننده ها فوت شد دیدمش خیلیییی بد بود ...خدارحمتش کنه ..بنده خدا سه ماه از ازدواجش میگذشت نهاوندی بودش ...اینجا نهاوندی داریم ؟!
قبلا هم که میرفتم نهاوند یه حس خاصی نسبت به اسمش داشتم :/الانم دارم ..نکنه تو نهاوند بمیرم اصلا من نسبت به همدان یه حسی غیر از اونچه که باید رو دارم!
همش حس میکنم یه چیزیو گم کردم ..انگار باید یه کاری میکردم که نکردم ..دیگه نبینم از این حرفا بزنیا.فکرای خوب خوب کن
داشتم رد میشدم
نوشتهشده در ۱۲ آبان ۱۳۹۵، ۱۲:۰۰ آخرین ویرایش توسط انجام شدهm.m در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
masoud در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
m.m در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
بهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
تودلی:
نمیدونم چرا حس میکنم قراره بمیرم
دهنم سرویس ...این چه فکریه آخه ولی دست خودم نیس که خیلی وقته اینجوریم الان شدیدتر شده...
تاحالا تو عمرم یه مرده رو از نزدیک ندیده بودم ولی اون شبی که داداشم تصادف کرد ویکی از راننده ها فوت شد دیدمش خیلیییی بد بود ...خدارحمتش کنه ..بنده خدا سه ماه از ازدواجش میگذشت نهاوندی بودش ...اینجا نهاوندی داریم ؟!
قبلا هم که میرفتم نهاوند یه حس خاصی نسبت به اسمش داشتم :/الانم دارم ..نکنه تو نهاوند بمیرم اصلا من نسبت به همدان یه حسی غیر از اونچه که باید رو دارم!
همش حس میکنم یه چیزیو گم کردم ..انگار باید یه کاری میکردم که نکردم ..دیگه نبینم از این حرفا بزنیا.فکرای خوب خوب کن
داشتم رد میشدم
اوه اوه چه عصبانی ..
masoud خدا بهت رحم کنه -
نوشتهشده در ۱۲ آبان ۱۳۹۵، ۱۲:۰۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
m.m در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
http://8pic.ir/images/2uzwmakvj3idifcorev2.gif
سلام
چطورید؟
http://upir.ir/941/Black-Cats-Bia-Bia.mp3سلام