-
lnz دردم از يار است و درمان نيز هم
دل فداي او شد و جان نيز هم -
dlrm دارم از زلف سياهش گله چندان كه مپرس
كه چنان زو شده ام بي سر و سامان كه مپرس -
dlrm دوستم داشته باش
شهرها می لرزند
برگ ها می سوزند
یادها می گندند
باز شو تا پرواز
سبز باش از آواز
آشتی کن با رنگ
عشق بازی با ساز
دوستم داشته باش -
@mohammad-666 تا مگر این از دلش بیرون کنم
تو تماشا کن که دفعش چون کنم -
dlrm یادگار از تو همین سوخته جانی است مرا
شعله از توست اگر گرم زبانی ست مرا -
@mohammad-666 تو کز مهنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی -
dlrm دل همچو سنگت ای دوست به آب چشم سعدی
عجب است اگر نگردد که بگردد آسیابی
5318/24592