-
5 وارونه
پنجِ وارونه چه معنی دارد؟“ خواهر کوچکم از من پرسید.
من به او خندیدم.
کمی آزرده و حیرتزده گفت:
”روی دیوار و درختان دیدم.“
بازهم خندیدم.
گفت: ”دیروز خودم دیدم مهران پسر همسایه
پنجِ وارونه به مینو میداد.“
آنقدَر خنده بَرَم داشت
که طفلک ترسید.
بغلش کردم و
بوسیدم و
با خود گفتم:
”بعدها
وقتی باریدنِ بیوقفهی درد
سقفِ کوتاهِ دلت را خم کرد
بیگمان میفهمی
پنجِ وارونه چه معنی دارد.“
رفت و سیبی آورد
نصف کردیم. دمی خیره بر آن نیمه به نجوا میگفت:
”نکند یعنی ... یعنی ... همین نیمهی سیب!؟“
تنِ آن نیمه، تبِ خواهش بود.
گاز زد.
خندهی لبهای خدا را چیدم.
خیره بر نیمهی گندیدهی خود خندیدم.....
ابیات ابتدایی مقدمه کتاب ادبیات دریافت -
نوشتهشده در ۲۴ فروردین ۱۳۹۸، ۱۸:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
کنار تو چه آرومم، چه آرومی کنار من
تو چشمای تو آرومه چشای بیقرار من
تو میفهمی که خوشحالم، تو میفهمی دلم تنگه
تو میدونی که خواب من، کدوم شبهاست که بیرنگهتو مثل آسمون ساده، مث پرواز آزادی
مث دلبستگی امنی، مث لبخند آبادی
یه پروانهم که توی باد میخوام تو دست تو جا شم
میخوام وقتی دلت تنگه غمت رو شونههام باشه
اگه اشکی تو چشماته، مسیرش گونههام باشه
دکتر افشین یداللهی -
نوشتهشده در ۲۴ فروردین ۱۳۹۸، ۲۱:۳۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
%(#6eb1c4)[خواب دیدم که برایم غزلی میخواندی]
%(#3c8fa6)[دوستم داری و این خوب ترین تعبیر است]|سوگل مشایخی|
-
نوشتهشده در ۲۵ فروردین ۱۳۹۸، ۱:۲۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
عاشقی درد است و درمان نیز هم
مشكل است این عشق و آسان نیز همجان فَدا باید به این دلدادگی
دل كه دادی می رود جان نیز هم !#شهریار
-
سر گیسوی بلند را نمی بافند،
گل تر را نمی چینند،
عروس زردپوش.(موطلائی)
این سودا (عشق نافرجام)، چه سودایی است،
تو را به من نمی دهند،
چه کنم،امان امان
چه کنم،امان امان
عروس زردپوش.(موطلائی)ساری گلین:)
- دلم گرفت ..
- دلم گرفت ..
-
هیچ کس ویرانیم را حس نکرد
وسعت تنهایی ا م را حس نکرد
در میان خنده های تلخ من
گریه پنهانیم را حس نکرد
-
نوشتهشده در ۲۵ فروردین ۱۳۹۸، ۲۲:۵۸ آخرین ویرایش توسط Blank انجام شده
نه نغمه ی نی خواهم و نه طرف چمن
نه یار جوان ، نه باده ی صاف کهنخواهم که به خَلوتکده ای از همه دور
من باشم و من باشم و من باشم و من...#مهدی_اخوان_ثالث
-
وا دیاره امشو
دواره گیراوی
چاوانت کزو ماتو شی وا وی
نه لیل نه مجنون
شیرین و فرهاد
دورو بوی همو نه گشتن به مراد
تنیا منو تو تنیا مایموه
فلک چه کردی هی دادو بیداد -
نوشتهشده در ۲۶ فروردین ۱۳۹۸، ۸:۱۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
مرا دردی ست اندر دل
که گر گویم زبان سوزدو گر پنهان کنم،
ترسم که مغز استخوان سوزد!
...
#سعدی
-
مرا دردی ست اندر دل
که گر گویم زبان سوزدو گر پنهان کنم،
ترسم که مغز استخوان سوزد!
...
#سعدی
نوشتهشده در ۲۶ فروردین ۱۳۹۸، ۸:۱۷ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاین پست پاک شده! -
گر بیایی
دهمت جان
و نیایی
کشدم غم،
من که بایست بمیرم
چه بیایی چه نیایی !"سعدی شیرازی"
-
(( گنج )) ،(( جنگ )) میشود ،
(( درمان )) ،(( نامرد )) و(( قهقهه )) ،(( هق هق )) !!ولی (( دزد )) همان (( دزد )) است
و (( گرگ )) همان ((گرگ )) ...
آری نمی دانم چرا (( من ))، (( نم )) زده است
و (( یار ))، (( رای )) عوض کرده است .
(( راه )) گویی (( هار )) شده
و (( روز )) به (( زور )) میگذرد،
(( آشنا )) را جز در (( انشا )) نمیبینی
و چه (( سرد )) است (( درس )) زندگی
** اینجاست که (( مرگ )) برایم (( گرم )) میشود
چرا که (( درد )) همان (( درد )) است **
-
نوشتهشده در ۲۷ فروردین ۱۳۹۸، ۵:۴۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خروش موج
با من می کند نجوا:
که هر کس دل به دریا زد رهایی یافت#فریدون_مشیری
-
نوشتهشده در ۲۷ فروردین ۱۳۹۸، ۶:۵۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش
بر در دل روز و شب منتظر یار باش
دلبر تو دایما بر در دل حاضر است
رو در دل برگشای حاضر و بیدار باش
دیدهٔ جان روی او تا بنبیند عیان
در طلب روی او روی به دیوار باش
در ره او هرچه هست تا دل و جان نفقه کن
تو به یکی زندهای از همه بیزار باش
گر دل و جان تو را در بقا آرزوست
دم مزن و در فنا همدم عطار باش
عطار جان -
نوشتهشده در ۲۷ فروردین ۱۳۹۸، ۷:۴۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
سنه من جان وِریرَم سن منه دیوانه دئمه
یاندیریپ کونلومی گولدون، باری ویرانه دئمه
ایکی گونلوخدی جانیم،دونیا بو گونلر قوتولار
من گوزدن سالیسان، بیر کسه جانانه دئمه
-
نوشتهشده در ۲۷ فروردین ۱۳۹۸، ۲۲:۳۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
%(#dea0d7)[در کلاس درس هم فکر همه درگیر توست]
%(#dea0d7)[درسِ استادان شده راهِ بدست آوردنت]|امیرحسین اثنا عشری|
-
عشق قشنگ است ولی …
بچه ها عشق قشنــگ است ولـی
سهم عاشق دل تنــگ است ولـی
بین معشـــوقه و عاشــــق گه گـاه
زندگی صحنه ی جنــگ است ولـی
دل معشـــــوقه و عاشـــــق با هـم
مثل آیینـــــه و سنــــگ است ولـی
با سیــــاهی و سفیــــــدی ترکیـب
عشق یعنی که دو رنگ است ولی
درد بسیــــار شکســــت عشقـــی
بدتـــــــر از زخم پلنــــگ است ولـی
دوستــــــانم همه تان می دانیــــــد
عشق بی زور تفنـــــگ اسـت ولـی
خودمـــــــانیم بـــــــــدون عشقــــی
کـــــــار دنیا همه لنــــگ است ولـی
بچه ها بـا همــــه ی ایـــــن اوصــاف
بخـــــدا عشق قشنــــگ است ولی
سجاد صادقی -
نوشتهشده در ۲۹ فروردین ۱۳۹۸، ۱۱:۴۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
سه درد امد به جانم هر سه یکبار
غریبی و
اسیری و
غم یار
غریبی و اسیری چاره دارد
غم یار و
غم یار و
غم یار....