-
miss_violet تو تمنای من و یار منو ای جان منی
پس بمان تا که نمانم به تمنای کسی -
يوسف به اين رها شدن از چاه دل مبند
اين بار مي برند که زنداني ات کنند -
miss_violet در هوایت بی قرارم روز و شب
سر ز پایت بر ندارم روز و شب -
يک نقطه بيش بين رحيم و رجيم نيست
از نقطه اي بترس که شيطاني ات کنند -
دنیا مرا فروخت ولی كاش دست كم
چون بردگان مرا به تماشا نمی گذاشت -
miss_violet تا تو به خاطر منی کس نگذشت بر دلم...
-
ما داغدار بوسه وصلیم چون دو شمع
ای كاش عشق سر به سر ما نمی گذاشت -
miss_violet تو که می دانی در قلب منی
این همه دوری و بی مهری چرا؟ -
ای دل بگو به عقل كه دشمن هم اینچنین
در خون مرا به حال خودم وا نمی گذاشت -
تا گشودم نامه اش را سوختم در انتظار
کاش قاصد میگشود این نامه سر بسته را -
این پست پاک شده!