-
@rahbar-80 البته این انگار یه ایراد داره
پیدا کردم میگم -
-
@rahbar-80
وز رفتن من جاه و جلالش نفزود
اینطوری وزنش درسته -
-
گزیدهای از شعر «مرداب»
عمر من دیگر چون مردابیست،
راکد و ساکت و آرام و خموش.
نه از او شعله کشد موج و شتاب.
نه در او نعره زند خشم و خروش.گاهگه شاید یک ماهی پیر
مانده و خسته در او بگریزد.
وز خرامیدنِ پیرانهٔ خویش
موجکی خرد و خفیف انگیزد.گاهگه شاید مرغابیها
خسته از روز بر او خیمه زنند؛
شبی آنجا گذرانند و سحر
سر و تن شسته و پرواز کنند.ورنه مرداب چه دیدهست به عمر
غیر شام سیه و صبحِ سپید؟
روز دیگر ز پس روز دگر،
همچنان بی ثمر و پوچ و پلید؟مَه کند در پسِ نیزار غروب،
صبح روید ز دل بحرِ خموش.
همه این است و جز این چیزی نیست
عمر بی حادثهٔ بی جر و جوش....
تهران
#مهدی_اخوان_ثالث
کتاب #زمستان -
در جهان عجز طاقت پیشگیگردن زنست
شمع را از استقامت خون خود درگردنستذوق عشرت میدهد اجزای جمعیت به باد
گر به دلتنگی بسازد غنچهٔ ماگلشنستهرکه رفت از خود به داغی تازهام ممتازکرد
آتش اینکاروانها جمله بر جان منستجنبشم از جا برد مشکلکه همچون بیستون
پای خوابآلود من سنگ گران در دامنستپیش پای خویش از غفلت نمیبینم چو شمع
گرچه برم عالم ازفیض ناگاهم روشنستبیریاضت ره به چشم خلق نتوان یافتن
دانه بعد از آردگشتن قابل پرویزنستسوختم صدرنگ تا یک داغ راحت دیدهام
پیکر افسردهام خاکستر صد گلخنستهمچنانکز شیر باشد پرورش اطفال را
شعلهها در پنبهٔ داغ دلم پروردنستاشک مجنونم زبان درد من فهمیدنیست
در چکیدنها مژه تا دامنم یک شیونستمهر عشق از روی دلهاگر براندازد نقاب
باطن هر ذره از چندین تپش آبستنستهرقدر عریان شوم فال نقابی میزنم
چون شکست دل هجوم نالهام پیراهنستمعنی سوزیست بیدل صورت آسایشم
جامهٔ احرام آتش پنبهٔ داغ منست -
هر شب و روزی که بی تو می رود از عمر
بر نفسی می رود هزار ندامت ... -
تا خرمنت نسوزد
تشویش ما ندانی -
همیشع شعراش،توی بدترین حس های زندگیم خوبم کرده،و عملا راهو نشون داده....
عریان تنی لباسیم کو آستین کجا دست...
بیانفعالی از ما ناموس آبرو برد
تا جبهه بیعرق شد شستیم از حیادست...بر قطع زندگانی مشکل توان جدا کرد
از دامن هوسها، این صدهزار پا، دست...حرصحصول مطلب، بینشئهٔجنون نیست
از لب دو گام پیش است در عرصهٔ دعا دست...حیف است سعی همت خفتکش گل و مل
بایدکشید از این باغ، یا دامن تو، یا، دست
بیدل درین بیابان خلقی به عجز فرسود
چون نقشپا هستیم ما هم به هر پا دست