-
hamed1379999 در پی چشمت شهر به شهر خانه به خانه شدم روانه
گل عشقم را چیدی دانه به دانه چه عاشقانهنوشتهشده در ۲۱ تیر ۱۳۹۸، ۸:۳۹ آخرین ویرایش توسط انجام شدهmarzyeh78 هر چه گویی آخری دارد به غیر از حرف عشق
كین همه گفتند و آخــر نیست این افسـانـه را -
marzyeh78 شال قرمز سر نکن من را هوایی تر نکن
گاو ها با رنگ قرمز زود قاطی میکنندنوشتهشده در ۲۱ تیر ۱۳۹۸، ۸:۳۹ آخرین ویرایش توسط انجام شدهhamed1379999 دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند -
marzyeh78 هر چه گویی آخری دارد به غیر از حرف عشق
كین همه گفتند و آخــر نیست این افسـانـه رانوشتهشده در ۲۱ تیر ۱۳۹۸، ۸:۴۰ آخرین ویرایش توسط انجام شدهhamed1379999 امشب از دیدنمان همه انگشت به دهان میمانند
همه خوب حال مرا حال و احوال مرا میدانند -
hamed1379999 امشب از دیدنمان همه انگشت به دهان میمانند
همه خوب حال مرا حال و احوال مرا میدانندنوشتهشده در ۲۱ تیر ۱۳۹۸، ۸:۴۲ آخرین ویرایش توسط انجام شدهmarzyeh78 دیده از اشك و دل از داغ ولب از آه پر است
عشق در هــر گــذری رنگ دگـــر می ریزد -
marzyeh78 دیده از اشك و دل از داغ ولب از آه پر است
عشق در هــر گــذری رنگ دگـــر می ریزدنوشتهشده در ۲۱ تیر ۱۳۹۸، ۸:۴۵ آخرین ویرایش توسط انجام شدهhamed1379999 در رهت جان بدهم پا به خطر ها بنهم از سر و سامان برهم لب تر کن
به همان شیوه که با ناز رساندی تو بیا و اتش قلب مرا بیشتر کن -
hamed1379999 دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدندنوشتهشده در ۲۱ تیر ۱۳۹۸، ۸:۴۶ آخرین ویرایش توسط انجام شدهmarzyeh78 در عشق جـــان سپاران ماننــد مــا هزاران
هستند ولیک چون تو در خواب هم ندیـدیم -
hamed1379999 در رهت جان بدهم پا به خطر ها بنهم از سر و سامان برهم لب تر کن
به همان شیوه که با ناز رساندی تو بیا و اتش قلب مرا بیشتر کننوشتهشده در ۲۱ تیر ۱۳۹۸، ۸:۴۷ آخرین ویرایش توسط انجام شدهmarzyeh78 نعره زد عشق که خونین جگری پیدا شد
حسن لرزیـد که صاحب نظری پیــــدا شد -
marzyeh78 نعره زد عشق که خونین جگری پیدا شد
حسن لرزیـد که صاحب نظری پیــــدا شدنوشتهشده در ۲۱ تیر ۱۳۹۸، ۸:۴۸ آخرین ویرایش توسط انجام شدهhamed1379999 دلی كز معرفت نور و صفا ديد
به هر چيزی كه ديد اول خدا ديد -
hamed1379999 دلی كز معرفت نور و صفا ديد
به هر چيزی كه ديد اول خدا ديدنوشتهشده در ۲۱ تیر ۱۳۹۸، ۸:۴۹ آخرین ویرایش توسط انجام شدهmarzyeh78 دامنش در كف مـــن بـــود كه رفتــم از خویش
عشق دردی است كه از وصل به درمان نرسد -
marzyeh78 دامنش در كف مـــن بـــود كه رفتــم از خویش
عشق دردی است كه از وصل به درمان نرسدنوشتهشده در ۲۱ تیر ۱۳۹۸، ۸:۵۰ آخرین ویرایش توسط انجام شدهhamed1379999 در آن نفس كه بميرم در آرزوی تو باشم
بدان اميد دهم جان كه خاک كوی تو باشم -
hamed1379999 در آن نفس كه بميرم در آرزوی تو باشم
بدان اميد دهم جان كه خاک كوی تو باشمنوشتهشده در ۲۱ تیر ۱۳۹۸، ۸:۵۱ آخرین ویرایش توسط انجام شدهmarzyeh78 من عاشقم گـــواه من ایــن قلب چاك چاك
در دست من جز این سند پاره پاره نیست -
marzyeh78 من عاشقم گـــواه من ایــن قلب چاك چاك
در دست من جز این سند پاره پاره نیستنوشتهشده در ۲۱ تیر ۱۳۹۸، ۸:۵۳ آخرین ویرایش توسط انجام شدهhamed1379999 تو چشای تو یه جادوی خاصی هست
تو نگاه تو انگار یه احساسی هست -
hamed1379999 تو چشای تو یه جادوی خاصی هست
تو نگاه تو انگار یه احساسی هستنوشتهشده در ۲۱ تیر ۱۳۹۸، ۸:۵۴ آخرین ویرایش توسط انجام شدهmarzyeh78 تا شوم حلقه به گوش در میخانه عشق
هـــر دم آیـــد غمی از نـو به مبــارك بادم -
marzyeh78 تا شوم حلقه به گوش در میخانه عشق
هـــر دم آیـــد غمی از نـو به مبــارك بادمنوشتهشده در ۲۱ تیر ۱۳۹۸، ۸:۵۶ آخرین ویرایش توسط انجام شدهhamed1379999 من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت -
hamed1379999 من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشتنوشتهشده در ۲۱ تیر ۱۳۹۸، ۸:۵۷ آخرین ویرایش توسط انجام شدهmarzyeh78 تاجر عشقم به کف مایــــه و سـودم وفا
همین دانم که کالای وفا کمتر شود پیدا -
marzyeh78 تاجر عشقم به کف مایــــه و سـودم وفا
همین دانم که کالای وفا کمتر شود پیدانوشتهشده در ۲۱ تیر ۱۳۹۸، ۸:۵۸ آخرین ویرایش توسط انجام شدهhamed1379999 این تمنایم به بیداری میسر کی شود
کاشکی خوابم گرفتی تا به خوابت دیدمی
-
marzyeh78 تاجر عشقم به کف مایــــه و سـودم وفا
همین دانم که کالای وفا کمتر شود پیدانوشتهشده در ۲۱ تیر ۱۳۹۸، ۸:۵۹ آخرین ویرایش توسط انجام شدهhamed1379999 آتش عشقت در جان من افتاد
در دام چشمت شدم گرفتار -
hamed1379999 این تمنایم به بیداری میسر کی شود
کاشکی خوابم گرفتی تا به خوابت دیدمی
نوشتهشده در ۲۱ تیر ۱۳۹۸، ۸:۵۹ آخرین ویرایش توسط انجام شدهsandiii من همان پنجره رو به خیابانم
*که شبی بسته شدو هیچکسش باز نکرد -
sandiii من همان پنجره رو به خیابانم
*که شبی بسته شدو هیچکسش باز نکردنوشتهشده در ۲۱ تیر ۱۳۹۸، ۹:۰۰ آخرین ویرایش توسط انجام شدهhamed1379999 دنیا دیگه مث تو نداره
نداره نمیتونه بیاره
-
hamed1379999 آتش عشقت در جان من افتاد
در دام چشمت شدم گرفتارنوشتهشده در ۲۱ تیر ۱۳۹۸، ۹:۰۱ آخرین ویرایش توسط انجام شدهmarzyeh78 رسم عاشق نیست با یك دل دو دلبر داشتن
یــا ز جــانان یا ز جـــان بایست دل بــرداشتن