-
نوشتهشده در ۷ مرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۰۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@Fre-que-nce نغز گفت آن بت ترسا بچه باده فروش
شادی روی کسی خور که صفایی دارد -
نوشتهشده در ۷ مرداد ۱۳۹۸، ۱۶:۰۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@نازی-79 من عاشقم و دلم بدو گشته تباه
عاشق نبود ز عیب معشوق آگاه -
نوشتهشده در ۷ مرداد ۱۳۹۸، ۱۷:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاین پست پاک شده!
-
نوشتهشده در ۷ مرداد ۱۳۹۸، ۱۷:۴۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@نازی-79 آه از آن نرگس جادو که بازی انگیخت
آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد -
نوشتهشده در ۷ مرداد ۱۳۹۸، ۱۷:۴۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@نازی-79 مرا غرض ز نماز آن بود که پنهانی
حدیث درد و فراق تو باز بگذارم -
نوشتهشده در ۷ مرداد ۱۳۹۸، ۱۸:۳۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
من تو را دیدم وآرام به خاک افتادم
واز آن روز که در بند توام آزادم... -
میتگم بون لو بران بره
نیه دلسوزه خولمان بسره
#کوردی -
نوشتهشده در ۸ مرداد ۱۳۹۸، ۱۰:۲۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است
همواره مرا کوی خرابات مقام است -
تو نیکی میکن و در دجله انداز
که ایزد در بیابانت دهد باز -
نوشتهشده در ۹ مرداد ۱۳۹۸، ۱۳:۳۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
زلف را حلقه مکن تا نکنی در بندم
طره را تاب مده تا ندهی بربادم -
نوشتهشده در ۹ مرداد ۱۳۹۸، ۱۴:۲۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
من درد تو را ز دست آسان ندهم
دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم -
نوشتهشده در ۹ مرداد ۱۳۹۸، ۱۴:۲۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ما را به جز خیالت، فکری دگر نباشد
در هیچ سر خیالی، زین خوبتر نباشد
-
نوشتهشده در ۹ مرداد ۱۳۹۸، ۱۴:۲۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دارد تمام عشق من از دست می رود
انگيزه های زيستن از دست می رود