-
نوشتهشده در ۶ مرداد ۱۳۹۸، ۱۰:۵۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@نازی-79 تا نگاهی نکند سوی تو پنهان از من
در پی دیده چو دل، دوش کمین می کردم
-
19735 تو مرا یاد کنی یا نکنی , باورت گر بشود یا نشود,
حرفی نیست ...
اما نفسم میگیرد ,درهوایی که نفس های تو نیستنوشتهشده در ۷ مرداد ۱۳۹۸، ۹:۲۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده@نازی-79 تو و با لاله رویان، گل ز شاخ عیش چیدنها
من و چون غنچه از دست، تو پیراهن دریدنها -
نوشتهشده در ۷ مرداد ۱۳۹۸، ۱۰:۱۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@Fre-que-nce نشود فاش کسی آنچه میان من و توست..
-
نوشتهشده در ۷ مرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۰۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@Fre-que-nce نغز گفت آن بت ترسا بچه باده فروش
شادی روی کسی خور که صفایی دارد -
نوشتهشده در ۷ مرداد ۱۳۹۸، ۱۶:۰۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@نازی-79 من عاشقم و دلم بدو گشته تباه
عاشق نبود ز عیب معشوق آگاه -
نوشتهشده در ۷ مرداد ۱۳۹۸، ۱۷:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاین پست پاک شده!
-
نوشتهشده در ۷ مرداد ۱۳۹۸، ۱۷:۴۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@نازی-79 آه از آن نرگس جادو که بازی انگیخت
آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد -
نوشتهشده در ۷ مرداد ۱۳۹۸، ۱۷:۴۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@نازی-79 مرا غرض ز نماز آن بود که پنهانی
حدیث درد و فراق تو باز بگذارم -
نوشتهشده در ۷ مرداد ۱۳۹۸، ۱۸:۳۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
من تو را دیدم وآرام به خاک افتادم
واز آن روز که در بند توام آزادم... -
میتگم بون لو بران بره
نیه دلسوزه خولمان بسره
#کوردی