-
نوشتهشده در ۹ مهر ۱۳۹۸، ۱۳:۴۹ آخرین ویرایش توسط sandiiii انجام شده
هی گفتیم : حرف است فراوان و دگر
حوصله ای نیست
از مصرع دومش غافل شدیم..."از بغضِ عمیقِ به گلویم گلهای نیست..."
-
نوشتهشده در ۹ مهر ۱۳۹۸، ۱۳:۵۱ آخرین ویرایش توسط sandiiii انجام شده
درد اینجاست که؛
درد را نمی شود به کسی حالی کرد …
#محمود دولت آبادی -
نوشتهشده در ۹ مهر ۱۳۹۸، ۱۳:۵۳ آخرین ویرایش توسط sandiiii انجام شده
نگاهت..
طعم زندگی میدهد
مثل طعم چای دارچینِ مادربزرگ
بوی نانِ تازهی وسط سفره
یا همان بوی نمِ باران
میان کوچههای کاهگلی
اصلاً نگاهِ تو، همیشه
طعمِ دلشورههای اتفاقاتشیرین است..️
-
نوشتهشده در ۹ مهر ۱۳۹۸، ۱۷:۰۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۱ مهر ۱۳۹۸، ۶:۲۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
#ملک_الشعرا یه بیتش
اندازه پنجاه سال تجربهی زندگیه،
اونجا که میگه:«هر که را دوست شدم
دشمن جان گشت مرا ...!» -
نوشتهشده در ۱۱ مهر ۱۳۹۸، ۷:۳۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
%(#ae00ff)[سنه من جان وِریرَم سن منه دیوانه دئمه]
%(#ae00ff)[یاندیریپ کونلومی گولدون، باری ویرانه دئمه]
%(#ae00ff)[ایکی گونلوخدی جانیم،دونیا بو گونلر قوتولار]
%(#ae00ff)[من گوزدن سالیسان، بیر کسه جانانه دئمه]
-
نوشتهشده در ۱۱ مهر ۱۳۹۸، ۱۷:۱۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
پاییز
آرام آرام قدم بردار
که تو فصلِ عاشقانههایی
و من تنها...!
-
نوشتهشده در ۱۱ مهر ۱۳۹۸، ۱۷:۱۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
و عشق پنهانی ترین رازِ پاییز است...
-
کافه ها رو پی تو می گردم...
صندلی به صندلی میز به میز...
تو تو پاییز رسیدی باید...تو رو پس بگیرمت از پاییز...
-
نوشتهشده در ۱۲ مهر ۱۳۹۸، ۱۱:۲۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
شايد
دست هيچ نقاشى نكِشد
آن گونه كه
من اين درد را مى كِشم... -
نوشتهشده در ۱۲ مهر ۱۳۹۸، ۱۱:۳۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
تو خوب می دانی پاییز...
تنها یک فصل نیست
یک سبک زندگی ست
برای فصل های تنهایی! -
نوشتهشده در ۱۳ مهر ۱۳۹۸، ۱۶:۴۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۳ مهر ۱۳۹۸، ۱۷:۰۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
مه نگارا، زیاد خود بردهای این دل مارا...!
-
نوشتهشده در ۱۳ مهر ۱۳۹۸، ۲۱:۰۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلی صفاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
بعد از این روی من و آینه وصف جمال
که در آن جا خبر از جلوه ذاتم دادند
من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب
مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند
هاتف آن روز به من مژده این دولت داد
که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند
این همه شهد و شکر کز سخنم میریزد
اجر صبریست کز آن شاخ نباتم دادند
همت حافظ و انفاس سحرخیزان بود
که ز بند غم ایام نجاتم دادند
=))))
#حافظ جانم -
نوشتهشده در ۱۴ مهر ۱۳۹۸، ۲۰:۱۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۴ مهر ۱۳۹۸، ۲۰:۱۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۵ مهر ۱۳۹۸، ۱۰:۳۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
من اینجا درست
وسط پاییز ایستاده ام
و دارم برگ به برگ دوباره عاشقت
میشوم...
-
نوشتهشده در ۱۵ مهر ۱۳۹۸، ۲۱:۱۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
پاییز مرا عاشق می کند،
باران عاشق تر..
حال تو بگو
این باران پاییزی
با من چه میکند..؟! -
نوشتهشده در ۱۵ مهر ۱۳۹۸، ۲۱:۳۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
بیا مث اون قدیما بازم عاشقم باش...
کاش بشی همونی که دلم میخواد جونمو بدم پاش...
مث اون قدیما بیا حالمو عوض کن...
تو هم عین من عاشق، بیا همون روزارو هوس کن...