-
نوشتهشده در ۳۰ مهر ۱۳۹۸، ۱۲:۲۸ آخرین ویرایش توسط sheyda.fkh انجام شده
mrf
واله و شیداست دائم همچو بلبل در قفس
طوطی طبعم ز عشق شکّر و بادام دوست -
mrf
واله و شیداست دائم همچو بلبل در قفس
طوطی طبعم ز عشق شکّر و بادام دوستنوشتهشده در ۳۰ مهر ۱۳۹۸، ۱۲:۳۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده@sheyda-fkh
تَرَم اندازه ی ابری که به باران بزند
تو در این شهر نباشی، به بیابان بزند
هرچه بر سر بزند عاقبتش وصلی نیست
جز غم انگیزی پاییز، دگر فصلی نیست -
@sheyda-fkh
تَرَم اندازه ی ابری که به باران بزند
تو در این شهر نباشی، به بیابان بزند
هرچه بر سر بزند عاقبتش وصلی نیست
جز غم انگیزی پاییز، دگر فصلی نیست -
mrf ما ز بالاییم و بالا می رویم
ما ز دریاییم و دریا می رویم -
نوشتهشده در ۳۰ مهر ۱۳۹۸، ۱۳:۱۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@saraa-66 ما بی غمان مست دل از دست دادهایم
همراز عشق و همنفس جام بادهایم -
sandiiii ما چو ناییم و نوا در ما ز توست
ما چو کوهیم و صدا در ما ز توست -
نوشتهشده در ۳۰ مهر ۱۳۹۸، ۱۴:۲۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@saraa-66
تن ز جان و جان ز تن مستور نیست
لیک کس را دید جان دستور نیست -
نوشتهشده در ۳۰ مهر ۱۳۹۸، ۱۷:۱۲ آخرین ویرایش توسط sheyda.fkh انجام شده
Mahdyyy
تکیه بر اختر شبگرد مکن کاین عیار
ناج کاووس ربود و کمر کیخسرو -
Mahdyyy
تکیه بر اختر شبگرد مکن کاین عیار
ناج کاووس ربود و کمر کیخسرونوشتهشده در ۳۰ مهر ۱۳۹۸، ۱۷:۱۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده@sheyda-fkh
وقت را غنیمت دان آنقدر که بتوانی
حاصل از حیات ای دل این دم است تا دانی -
نوشتهشده در ۳۰ مهر ۱۳۹۸، ۱۸:۲۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Mahdyyy
ای خواجه اگر مردی تشویش چه آوردی
کز آتش حرص تو پردود شود جانم
یا عاشق شیدا شو یا از بر ما واشو
در پرده میا با خود تا پرده نگردانم
مولانا -
Mahdyyy
ای خواجه اگر مردی تشویش چه آوردی
کز آتش حرص تو پردود شود جانم
یا عاشق شیدا شو یا از بر ما واشو
در پرده میا با خود تا پرده نگردانم
مولانانوشتهشده در ۳۰ مهر ۱۳۹۸، ۱۸:۲۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده@sheyda-fkh
من نیز چشم از خواب خوش بر می نکردم پیش از این
روز فراق دوستان شب خوش بگفتم خواب را
سعدی چو جورش میبری نزدیک او دیگر مرو
ای بی بصر من میروم؟او میکشد قلاب را -
@sheyda-fkh
من نیز چشم از خواب خوش بر می نکردم پیش از این
روز فراق دوستان شب خوش بگفتم خواب را
سعدی چو جورش میبری نزدیک او دیگر مرو
ای بی بصر من میروم؟او میکشد قلاب رانوشتهشده در ۳۰ مهر ۱۳۹۸، ۱۸:۲۸ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMahdyyy
آتش از برق نگاهت ريختي بر جان من
خواستي تا در ميان شعله ها آبم کني -
Mahdyyy
آتش از برق نگاهت ريختي بر جان من
خواستي تا در ميان شعله ها آبم کنينوشتهشده در ۳۰ مهر ۱۳۹۸، ۱۸:۳۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده@sheyda-fkh
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور -
دل اگر خدا شناسي، همه در رخ علي بين
به علي شناختم من، به خدا قسم خدا را -
نوشتهشده در ۳۰ مهر ۱۳۹۸، ۱۹:۱۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@saraa-66 آوازه ی جمالت از جان خود شنیدیم
چون باد و آب و آتش در عشق تو دویدیدم -
نوشتهشده در ۳۰ مهر ۱۳۹۸، ۱۹:۲۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Mahdyyy
مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست
تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست -
Mahdyyy
مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست
تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوستنوشتهشده در ۳۰ مهر ۱۳۹۸، ۱۹:۳۰ آخرین ویرایش توسط Mahdyyy انجام شده@sheyda-fkh
تا نفس دارم نخواهم داشت دست از عاشقی
یک نفس بی عیش و عشرت سر نمی آید مرا