-
romisa در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
نه تو می مانی،
نه اندوه
و نه هیچ یک از مردم این آبادی
اره زودتر از هرچیزی فراموش میشیم..
-
@Change @خـانـومــ
زندگی زیباست چشمی باز کن
گردشی در کوچه باغ راز کنهر که عشقش در تماشا نقش بست
عینک بدبینی خود را شکستعلت عاشق ز علت ها جداست
عشق اسطرلاب اسرار خداستمن میان جسم ها جان دیده ام
درد را افکنده درمان دیده امدیده ام بر شاخه احساس ها
می تپد دل در شمیم یاس هازندگی موسیقی گنجشک هاست
زندگی باغ تماشای خداستگر تو را نور یقین پیدا شود
می تواند زشت هم زیبا شود -
romisa در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
@Change @خـانـومــ
زندگی زیباست چشمی باز کن
گردشی در کوچه باغ راز کنهر که عشقش در تماشا نقش بست
عینک بدبینی خود را شکستعلت عاشق ز علت ها جداست
عشق اسطرلاب اسرار خداستمن میان جسم ها جان دیده ام
درد را افکنده درمان دیده امدیده ام بر شاخه احساس ها
می تپد دل در شمیم یاس هازندگی موسیقی گنجشک هاست
زندگی باغ تماشای خداستگر تو را نور یقین پیدا شود
می تواند زشت هم زیبا شودخلاصش بگو :|
-
حال من در شهر احساسم گم است
حال من عشق تمام مردم استزندگی یعنی همین پروازها
صبح ها، لبخندها، آوازهاای خطوط چهره ات قرآن من
ای تو جان جان جان جان منبا تو اشعارم پر از تو می شود
مثنوی هایم همه نو می شودحرف هایم مرده را جان می دهد
واژه هایم بوی باران می دهد