-
اتّفاق است اینکه با یک شعر،
آنکه با یک نگاه می افتد
می زند زل به «چشم» غمگینی...
و به روز «سیاه» می افتدسال ها حوض بی سر و پایی
فکرهای بدون شرحی داشت
حال روی جنازه ی سنگیش
روزها عکس ماه می افتد!هوس و عشق از ازل با هم
دشمنان همیشگی بودند
بعد تو آمدی و دنیا دید:
عشق هم به گناه می افتدخواستم انتهای غم باشی،
شعر خواندم که عاشقم باشی
گفته بودند و باز یادم رفت:
چاهکن توی چاه می افتد!عشق مثل دونده ای گیج است،
گاه در راه مانده می بازد
گاه هم پشت خطّ پایانی
توی یک پرتگاه می افتددست می لرزد از... نمی داند!
عقل شک می کند به بودنِ خویش
من منم! تو تویی! تو، من، من، تو...
بعد به اشتباه می افتد!!مثل کابوس دردناکی که
شخصیت های واقعی دارد
می رود سمتِ... دور می گردد،
می دود سوی ِ ... آه! می افتدزندگی ایستگاه غمگینی ست
اوّل جاده های خیس جهان
چمدانی که منتظر مانده،
اتوبوسی که راه می افتد...#سید_مهدی_موسوی
نوشتهشده در ۱۲ آذر ۱۳۹۸، ۲۲:۵۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Vadf در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
زندگی ایستگاه غمگینی ست
اوّل جاده های خیس جهان
چمدانی که منتظر مانده،
اتوبوسی که راه می افتد...
-
نوشتهشده در ۱۲ آذر ۱۳۹۸، ۲۳:۱۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دلمون گرفت
-
نوشتهشده در ۱۲ آذر ۱۳۹۸، ۲۳:۲۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
کد انتقال شارژ همراه اول چیه
-
نوشتهشده در ۱۲ آذر ۱۳۹۸، ۲۳:۵۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
تنهای بیدار
-
نوشتهشده در ۱۳ آذر ۱۳۹۸، ۳:۳۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
عزیزم..خوشگلم.. فدات شم.. شماره حساب میدادی ارث باباتو میریختیم برات... اخه چرا هفتتتتت صبححححح؟؟؟؟؟؟؟؟
-
اتّفاق است اینکه با یک شعر،
آنکه با یک نگاه می افتد
می زند زل به «چشم» غمگینی...
و به روز «سیاه» می افتدسال ها حوض بی سر و پایی
فکرهای بدون شرحی داشت
حال روی جنازه ی سنگیش
روزها عکس ماه می افتد!هوس و عشق از ازل با هم
دشمنان همیشگی بودند
بعد تو آمدی و دنیا دید:
عشق هم به گناه می افتدخواستم انتهای غم باشی،
شعر خواندم که عاشقم باشی
گفته بودند و باز یادم رفت:
چاهکن توی چاه می افتد!عشق مثل دونده ای گیج است،
گاه در راه مانده می بازد
گاه هم پشت خطّ پایانی
توی یک پرتگاه می افتددست می لرزد از... نمی داند!
عقل شک می کند به بودنِ خویش
من منم! تو تویی! تو، من، من، تو...
بعد به اشتباه می افتد!!مثل کابوس دردناکی که
شخصیت های واقعی دارد
می رود سمتِ... دور می گردد،
می دود سوی ِ ... آه! می افتدزندگی ایستگاه غمگینی ست
اوّل جاده های خیس جهان
چمدانی که منتظر مانده،
اتوبوسی که راه می افتد...#سید_مهدی_موسوی
نوشتهشده در ۱۳ آذر ۱۳۹۸، ۳:۵۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Vadf در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
اتّفاق است اینکه با یک شعر،
آنکه با یک نگاه می افتد
می زند زل به «چشم» غمگینی...
و به روز «سیاه» می افتدسال ها حوض بی سر و پایی
فکرهای بدون شرحی داشت
حال روی جنازه ی سنگیش
روزها عکس ماه می افتد!هوس و عشق از ازل با هم
دشمنان همیشگی بودند
بعد تو آمدی و دنیا دید:
عشق هم به گناه می افتدخواستم انتهای غم باشی،
شعر خواندم که عاشقم باشی
گفته بودند و باز یادم رفت:
چاهکن توی چاه می افتد!عشق مثل دونده ای گیج است،
گاه در راه مانده می بازد
گاه هم پشت خطّ پایانی
توی یک پرتگاه می افتددست می لرزد از... نمی داند!
عقل شک می کند به بودنِ خویش
من منم! تو تویی! تو، من، من، تو...
بعد به اشتباه می افتد!!مثل کابوس دردناکی که
شخصیت های واقعی دارد
می رود سمتِ... دور می گردد،
می دود سوی ِ ... آه! می افتدزندگی ایستگاه غمگینی ست
اوّل جاده های خیس جهان
چمدانی که منتظر مانده،
اتوبوسی که راه می افتد...#سید_مهدی_موسوی
-
نوشتهشده در ۱۳ آذر ۱۳۹۸، ۳:۵۹ آخرین ویرایش توسط _Deleted_ انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۳ آذر ۱۳۹۸، ۴:۰۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
@M-an
محبوب من!
همین که شما را میبینم، کلمات از حافظهام فرار میکند. محبوب در خیالِ عاشق زیباتر است.
نمیدانم دیدار چه عیبی دارد که همواره توأم با پشیمانی ست، إلا دیدنِ شما.
حوصلهام پیر شده، اما هنوز شما را دوست میدارم و هنوز خوشبختی مثل آدامس، چسبیده به آستینِ کتم. چَپ میروم خوشبختم.
راست میروم خوشبختم.
خوابم خوشبختم.
بیدارم خوشبختم.
شما را دوست دارم و بیوقفه خوشبختم.#محمد_صالح_علاء
-
نوشتهشده در ۱۳ آذر ۱۳۹۸، ۶:۰۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
۰
-
نوشتهشده در ۱۳ آذر ۱۳۹۸، ۶:۳۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
آخر دلت خبر ز دلم داشت يا نداشت
-
نوشتهشده در ۱۳ آذر ۱۳۹۸، ۶:۳۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
اکالیپتوس در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
آخر دلت خبر ز دلم داشت يا نداشت
امضات
اره تنها میکند -
اکالیپتوس در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
آخر دلت خبر ز دلم داشت يا نداشت
امضات
اره تنها میکند -
نوشتهشده در ۱۳ آذر ۱۳۹۸، ۶:۳۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
-
ققنوس
امضات
من فکر می کردم سال ها باید یکی یکی سپری شوند ،
تا هر بار آدم یکسال بزرگ تر شود ...
اما اینطور نیست !
این اتفاق در یک شب رخ می دهد ...
هاروکی موراکامینوشتهشده در ۱۳ آذر ۱۳۹۸، ۶:۴۵ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاکالیپتوس در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
ققنوس
امضات
من فکر می کردم سال ها باید یکی یکی سپری شوند ،
تا هر بار آدم یکسال بزرگ تر شود ...
اما اینطور نیست !
این اتفاق در یک شب رخ می دهد ...
هاروکی موراکامیاره
-
نوشتهشده در ۱۳ آذر ۱۳۹۸، ۶:۴۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
شاید اگر بزنی زیر سینی و همه چیز را بپاشی توی هوا هم چیزی عوض نشود ،اما بهتر است از این که یک عمر سینی به سر راه بروی و ندانی روی سرت چی را داری حمّالی می کنی !
اینجوری ، موقعی که همه چیز پخشِ زمین شد
یک کیفی می کنی که به قول حافظ مپرس
%(#00156b)[بعضی چیزها وقتی صدای بلند شکستنشان تمام شد] ،
%(#00156b)[می بینی خوب شد شکست]
%(#00156b)[خوب شد تمام شد]
روز حلزون - زهرا عبدی -
نوشتهشده در ۱۳ آذر ۱۳۹۸، ۶:۵۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
پوف
پوکیدم -
نوشتهشده در ۱۳ آذر ۱۳۹۸، ۶:۵۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
%(#006fff)[به بوی یک نفس در آن زلال دم زدن]
%(#0091ff)[سزد اگر هزار بار]
%(#00a2ff)[بیفتی از نشیب راه و باز]
%(#00aeff)[رو نهی بدان فراز]
-
Virus در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
چقدر خوب بود امروز
معلوم نبود رویاس یا واقعیت
بهترین کادوی تولدمو ی روز قبل از تولدم گرفتم
تو دلی شب بخیرهمه روزات مث امروزت
(نه البته ممکنه تکراری بشه :| )
توان مقابله با همه مشکلاتو ایشالا داشته باشی همیشه
همیشه هم همین قدر ذوق و شادابی همراهت باشه
تولدت مبارک نخبهdlrm در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Virus در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
چقدر خوب بود امروز
معلوم نبود رویاس یا واقعیت
بهترین کادوی تولدمو ی روز قبل از تولدم گرفتم
تو دلی شب بخیرهمه روزات مث امروزت
(نه البته ممکنه تکراری بشه :| )
توان مقابله با همه مشکلاتو ایشالا داشته باشی همیشه
همیشه هم همین قدر ذوق و شادابی همراهت باشه
تولدت مبارک نخبهممنون همچنین. شما لطف داری