-
@amirhossein-hf
دانی که چرا خدا تو را داده دو دستمن معتقدم که اندر آن سری هست
یک دست به کار خویشتن پردازی
بادست دگر ز دیگران گیری دست
-
Nariman*Na
توانا بود هر که دانا بود
دانش دل پیر برنا بود -
@amirhossein-hf
دوست ان باشد که گیرد دست دوست
در پریشان حالی و درماندگی -
Nariman*Na
یار من پاک تر از برگ گل
یار من جاذبه نور و وفاست -
@amirhossein-hf
تا توانی می گریز از یار بد
یار بد بد تر بود از مار بد
مار بد تنها تو را بر جان زند
یار بد بر جان و بر ایمان زند -
Nariman*Na
در دیاری که در او نیست کس یار کسی
کاش یا رب که نیوفتد کار کسی به کسی -
@amirhossein-hf
یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجبکز هر زبان که می شنویم نا مکرر است
-
Nariman*Na
تویی رزاق هر پیدا و پنهان
تویی خلاق هر دانا و نادان -
@amirhossein-hf
نکرده کار را هیچ حاجت استخاره نیست -
-
خانوم
در دایره قسمت ما نقطه ی تسلیمیم
لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی
حافظ -
-
-
-
خانوم
آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش
این چراغی است کزین خانه به آن خانه برند
حافظ -
Nariman*Na دل می رود ز دستم صاحبدلان خدارا
دردا که راز پنهان خواهد شد اشکارا -
@amirhossein-hf دل همچو سنگت ای دوست به آب چشم سعدی
عجب است اگر نگردد که بگردد آسیابی