وسواس درسی
-
سلام من دانش اموز پایه دوازدهم هستم . وقتی پایه دهم بودم در ازمون شرکت نکردم اما درس هامو خیلی خوب و مفهومی خوندم اما وقتی پایه یازدهم شدم در ازمون قلمچی شرکت کردم همه چی خوب پیش می رفت ترازم بین 6800 تا 7000بود و رتبه 2 تا 5 شهر می شدماما وقتی تابستون کنکور شروع شد خیلی دچار مشکل شدم در بازه زمانی دو هفته نمی تونستم درس ها رو طبق بودجه بندی بخونم و قتی نزدیک ازمون می شد مدام با خودم فکر می کردم که الان من باید درس ها رو تموم می کردم و چرا این جوری می شه ومدام خودخوری می کردم واسترس شدیدی می گرفتم که حتی جوری که پنجشنبه های ازمون ضربان قلبم شدید می رفت بالا جوری که حتی نمی تونستم سر جام بنشینم چه برسه به اینکهدرس بخونم و به پدر و مادرم می گفتم که من نمی تونم به ازمون برم و اون ها هم عصبانی میشدن و سرزنشم می کردن که چرا این جوری شدمچجور بگم دیگه تابستونی که گذشت برام عین یک کابوس بود بعضی وقت ها با خودم می گم چجوری تونسم اینو بگذرونم اخه خیلی سخته دوازده سال یه قهرمان باشی برای خودت که هم خودت و هم خانواده تبهت افتخار می کنند همه ازت نحوه درس خودن و موفق شدن رو می پرسن و حالا فکر کنی که دیگه هیچی نیستی اواخر شهریور بود که با پدرو پیشه یک مشاور تحصیلی توی خود شهرمون رفتیم بیچاره خیلی کمکم کرد اون تشخیص داد که مشکل کند خوتنی من و وقت کم اوردن وسواس وحساسیت درسی هست واینکه کمال گرا هستم و میخواهم همه چیز و ت بار اول یا بگیرم راست می گفت تمام ویژگی هایی رو که می گفت من داشتم بیچاره اومد راهکار ده من انقدر تاتی کرده بودم که تا اواخر ابان اصلا ندونستم چطور زمان گذش و من درست و حسابی یه درس نخوندم مادر و پدرم می گفتند ای احساس ها ر و خودت واسه خودت درست کردی ئلی من میدونستم من چیزی از درس هام یاد نگرفته بودم ارتباطم رو با مشاور قطع کردم و از ازمون هم انصراف دادم بماند که پدر و مادرم تا یک هفته با هام صحبت نکردند و مدام سرزنش می کردند و از نظر اون ها من جا زده بودم منم خودم که اصلا شرایط روحی خوبی نداشتم اشکم دمه مشکم بود اما تونستم سریع تویه همونه یک ماهه کل سه ماهو خلاصه کنم از پایه ها چیزی نخونم خودمو واسه نوبت اول اماده کنم امتحان های نوبت هر جوری بود گذشت بماند که حتی یک شب هم نخوابیدم مدام خودم رو سرزنش می کردم و یه نیم ساعت یم ساعتی گریه می کردم در حالی که من تا حالا به خاطر امتحان مدرسه شبو بیدار نمونده بودم شاید باورتون نشه اما من به غیر از خود خوری ها و گریه هایی رو که تو پاییز می کردم حتی یک ثانیه از وقتم رو با بیرون رفتن چه میدونم استراحت کرنو و.... تلف نکردم بعد نوبت اول یه خورده اوضاعم بهتر شد دیگه ازمون نمی رفتم و با خیال راحت درس های پایه دوازدهمو خیلی خوب و مفهومی می خوندموقتی عید شد فقط تونستم چند درسی از از پایه دوازدهم رو که نتونستم خوب بخونم جبران کنم حالا هم امتحان های تکوینی شروع شده و از اول تا اخر کتابه و من نمی تونم تو اون زمان کل کتاب رو تموم کنم اون روز به پدر و مادرم گفتم که ای امتحان های تکوین رو نمی خوام برم و و کل کتاب ها رو واسه یک ماهه دیگه که امتحان های نهایی شروع می شه تموم کنم پدرم قبول کرد واتفاقا بر خلاف انتظار گفت که نصمیم خوبی گرفتی و این امتحان واسه تو هیچ ارزشی نداره اما وادرم خیلی بهم حرف زد و گفت چرا خودت رو از بقیه جدا می کنی و تا کی می خوای این وضع رو ادامه بدی اصلا می تونی تا یک ماه دیگه کل کتاباتو تموم کنی و من الان خیلی ناراحتماگه یه وقت نتونم ال یه ما دیگه خودمو برای امتحان نهایی اماده کنم چه کار کنم قید کنکور امسالو زدم اما امتحان نهایی رو چه کار کنم دوباره همون حاته ای استرسو اومده سراغم با این وسواسی هم که دارم که دیگه هیچ می دونم خیلی طولانی شد اما ممنون میشم اگه کمکم کنید خودم تو اینترنت راه های زیادی رو برا ی وسواسی درسی خوندم اما تازه کار از کار گذشته و مگه سال بعد این کارا رو انجام بدم