هرچی تودلته بریز بیرون۶

[No_one]

حسین کامکار در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:

No_one
اغشته به وازلینشم قبوله

خوووبه پس

[__chakisaldva__]

No_one
متاسفم ولی شب با لیورپول بازی دارین

[__chakisaldva__]

__chakisaldva__
فک کنم داریم میرسیم ب یجایی که ازت بپرسم ینی طرفدار ارسنال بودن اینجوریه ?

[Zahra tg]

سلام

[QueenBahar]

@ஜஇዢЯஇ سلام خوبی

[Zahra tg]

QueenBahar مرسی تو خوبی

[QueenBahar]

@ஜஇዢЯஇ خوبم ممنون

[Zahra tg]

QueenBahar چه خبر

[حسین کامکار]

بیدل چه بلایست که عاشق معدومی خویشم
شمعم‌که‌گلی به ز بریدن به سرم نیس

[MaryaM._.sh]

بی حوصلگی:/

[QueenBahar]

@ஜஇዢЯஇ در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:

QueenBahar چه خبر

سلامتی عزیزم

[Bitsy]

شدم مثه خرابه های متروکه ی حاشیه شهر
سوت کور
خالی از اتفاق رسیدن
به هییچ ترسی هنوز هم دارم شعر میگم

[MaryaM._.sh]

ی چیزی رو درک نمیکنم
دوسال پیش رفیقم زنگ زده خونه مون (بهترین رفیقم)
واسه عقدش
مامانم چیزی ب من نگفته
ودرنهایت برگشته گفته مریم دیگه جایی نمیره درس داره
نمیتونم‌درکش‌کنم
چقدر راحت میتونه جای من حرف بزنه
چقدر دنبال خواسته های خودشه
اصلا قابل تحمل نیست کسی جای من حرف بزنه
بعد حدود شاید حتی سه سال من دیروز فهمیدم
گاهی میگم واقعا ببخشم
مگه میشه
مگه میتونم

[MaryaM._.sh]

حدود ۵یا۶ روز پیش شهرستان خونه فاطمه اینا بودم
شروع کردیم ب مرور خاطرات
تولدفاطمه بوده
اخه لباس محلی سبز(کاملا مشخصه من عاشق رنگ سبز بودم)
وعروسکی ک مال من نیست ومن رنگ آبی شو داشتم
ولی اینو هم دوسش دارم:/
هرچندمهدی و مریم میگن اصلا شبیه الانم نیستم
خاطرات بچگیم بااینکه هیچ وقت اجازه نداشتم بازی کنم اما خوب بودن
محمدحسن میگه
هرموقع میومدی خونه مون خواب بودی
من واقعا عاشق خوابم:/

[MaryaM._.sh]

فاطمه یکسال از آجیم بزرگتر بود
ومن هم تقریبا کمتراز یکسال از محمدحسن بزرگتر بودیم
فاطمه اینا ماهواره داشتن وما مثل همیشه ممنوع بود واسمون
میرفتیم خونه شون وآهنگ ها رو میاوردیم و همیشه ی اهنگ واسه ی نفر بود
چند بار واسه زهرا ی خواننده اومد ب اسم داوود ک کچل بود
اسم زهرا رو گذاشتیم داوود کچل‍️
خدایا مارو ببخش
وقتایی ک میرفتیم خونه همدیگه باهم خوب بودیم خیلی ریاد
ولی موقع رفتن ی جورایی رسم بود بین مون ک باید همدیگه رو بزنیم
خدا میدونه تااون طرف خیابون میومدیم ک اخرش برنده باشیم
اخه خونه هامون دوطرف ی خیابون روب روهم بود
حالا ک بزرگ شدیم
محمد حسن بهم میگه مریم خانوم ‍️
چندمدت قبل گفته بوده میخوام برم پیش مریم خانوم شهیدپور
واینجوری شد ک‌من شدم مریم خانوم شهیدپور

[MaryaM._.sh]

وقتایی ک عصابم داغونه
برمیگردم ب گذشته
تک تک روزای خوب و بد ب یادمیارم
ازشون میگم
نمیدونم چرا ولی اینکار بهم آرامش میدن

[zahra2245]

سلام عزیز دل مریم خانوم گل نوشته هات هم ب ما ارامش میده عزیزم

[MaryaM._.sh]

zahra2245 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:

سلام عزیز دل مریم خانوم گل نوشته هات هم ب ما ارامش میده عزیزم

واقعا؟
لطف دارید شما عزیزم

[اکالیپتوس]

من آن نیم که به تیغ از تو روی برتابم
جفای دوست، کمند محبت است و ارادت

[MaryaM._.sh]

پارسال این موقع ها بود ک با ابوالفضل رفتیم یزد
چقدر ک خوش گذشت
کلا یزد رو دوسش دارم نمیدونم چرا
اگه بخوام بین شیراز و یزد یکی رو انتخاب کنم بی شک یزد انتخاب منه
بماند ک بعدش چون بدنم ب باد کولر عادت نداشت افتضاح سرماخوردم
پارک کوهستان معروف ترین پارک یزد هست اگه اشتباه نکنم
و بماند ک چقدر جیغ زدم تو اسکیت فضایی:/
چقدر تفاوت وجود داره
۳۶۵ روز گذشت
اما پارسال این موقع کرونا نبود
ابوالفضلم حالش خوب بود
شایدم خوب نبوده وما ب ی توهم دل خوش کرده بودیم
آره غیر از این چیزی نیست:)