کافــه میـــم♡
-
-
-
هیچوقت کسیو زیاد دوست نداشته باش !
هیچوقت به کسی زیادی محبت نکن !
هیچوقت به کسی دلنبند!
هیچوقت با کسی عهد نبند
زندگی معلوم نیس چجور پیش میره
ما از یه دیقه ی خودمونم خبر نداریم
همون قدری که بهش وابسته شدی
همون قدر هم لطمه میخوری
داغون میشی
تجربیات# -
کاش درد
آنقدر کوچک میشد
که پشت میز یک کافه، می نشست
چای می خورد
ساعتش را نگاه می کرد
و با عجله می گفت خداحافظ.
-
خـــداوندا ...
خـــدايی كن در حـــق بنده ای كه روزگـــاری تــو را نديد ...خـــدايی كن به تقـــدير من ...
خـــدايی كن برای ســـؤال های بـی جـــوابم ...
خـــدايی كن در حـــق روزهای بارانـــی ام ...
خـــدايی كن برای اشـــک های بی دليلم ...
خـــدايی كن برای عـــمر بی پــايــانم ...
خـــدایی کن برای ظلــم هایی که به مــن شد و ســاکت ماندم ...
خـــدایی کن برای احســاساتی که نادیده گـــرفته شد و ســاکت ماندم ...
خـــدایی کن برای حـــرفهای ناحــقی که شــنیدم و دم نزدم ...
تو خــودت خـــدایی کن ...
خـــدايی كن ...
-
دستمال کاغذی به اشک گفت:قطره قطره ات طلاست..
یک کم از طلای خود حراج می کنی؟؟؟
عاشقم
با من ازدواج می کنی؟؟؟
اشک گفت:ازدواج اشک و دستمال کاغذی؟؟؟
تو چقدر ساده ای
خوش خیال کاغذی...
توی ازدواج ما
تو مچاله میشوی...
چرک می شوی...
تکه ای زباله می شوی...
پس برو بی خیال باش...
عاشقی کجاست؟؟؟تو فقط دستمال باش..
دستمال کاغذی دلش شکست...
گوشه ای کنار جعبه اش نشست....
گریه کرد و گریه گرد و گریه کرد...
در تن سفیدو نازکش دوید
خون درد...!!!
آخرش دستمال کاغذی مچاله شد...
مثل تکه ای زباله شد..
او ولی شبیه دیگران نشد،
چرک و زشت ،
مثل این و آن نشد....
رفت گرچه توی سطل آشغال،
پاک بود و عاشق و زلال...
او..
با تمام دستمال های کاغذی فرق داشت...!!
چون که در میان قلب خود،
دانه های اشک کاشت...
-
آدم ها مثل کتابند، برگرفته از مطالب جالب؛
از روی بعضی ها باید مشق نوشت؛ از روی بعضی ها باید جریمه نوشت؛
بعضی ها را باید چند بار خواند تا معنیشان را فهمید؛
بعضی ها را باید نخوانده کنار گذاشت! -
پس از اَفرینش اَدم خدا گفت به او: %(#00d5ff)[نازنینم آدم]….
با تو رازی دارم !..
اندکی پیشتر اَی ..
آدم آرام و نجیب ،آمد پیش !!.
… زیر چشمی به خدا می نگریست !..
محو لبخند غم آلود خدا ! .. دلش انگار گریست .
نازنینم اَدم!!. ( قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید ) !!!..
یاد من باش … که بس تنهایم !!.
بغض آدم ترکید ، .. گونه هایش لرزید !!
به خدا گفت :
من به اندازه ی ….
من به اندازه ی گلهای بهشت …..نه …
به اندازه عرش ..نه ….نه
من به اندازه ی تنهاییت ، ای هستی من ، .. دوستدارت هستم !!
آدم ،.. کوله اش را بر داشت
خسته و سخت قدم بر می داشت !…
راهی ظلمت پر شور زمین ..
زیر لبهای خدا باز شنید ،…
%(#00d5ff)[نازنینم آدم] !… نه به اندازه ی تنهایی من …
%(#00b7ff)[نه به اندازه ی عرش… نه به اندازه ی گلهای بهشت !…]
%(#00b7ff)[که به اندازه یک دانه گندم ، تو فقط یادم باش !!!!]
-
دختری نیستم که هرزگی کنم!
زنانگی و محبتم را با هر مردی تقسیم نمیکنم
عشقم تنها خاص یک نفر است
غرق عشق خواهم کرد آنکه خاص من باشد...
-
دلم کمی خدامیخواهد...کمی سکوت...کمی آخرت...دلم دل بریدن میخواهد...
کمی اشک...کمی بهت...کمی آغوش آسمانی،
دلم یک کوچه میخواهد بی بن بست!!ویک خدا!!..تاکمی باهم قدم بزنیم،فقط همین!!
-
این پست پاک شده!
-
همه مرا میسوزانند
منه احمق ..
%(#ff0000)[سیگار را ...] -
تنها نشسته ام و چای مینوشم و بغض میکنم
هیچکس مرا به یاد نمی آورد
این همه آدم روی کهکشان به این بزرگی
و من حتی آرزوی یک نفر هم نبودم . . .
-
این پست پاک شده!