کافــه میـــم♡
-
نوشتهشده در ۱ فروردین ۱۴۰۲، ۲۱:۳۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
پادشاهی در زمستان به نگهبان گفت سردت نیست ؟
گفت عادت دارم
پادشاه گفت میگویم برایت لباس گرم بیاورند و فراموش کرد
صبح جنازه نگهبان را دیدند روی دیوار نوشته بود به سرما عادت داشتم اما وعده ی لباس گرمت مرا از پای درآورد
مواظب وعده هایمان باشیم ..... -
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۲ فروردین ۱۴۰۲، ۱۳:۳۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
اگر میخواهید خوشبخت باشید،
زندگی را به یک هدف گره بزنید،
نه به آدم ها و اشیاء…
آلبرت انیشتین
-
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۲ فروردین ۱۴۰۲، ۱۳:۳۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
بحث کردن با احمق؛
مثل کشتن پشه
روی صورت خودته…!
شاید پشه رو بکشی
اما در نهایت یه سیلی
به صورت خودت زده اي…!
بودا
-
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۲ فروردین ۱۴۰۲، ۱۳:۳۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
کسیکه شهامت قبول خطر را نداشته باشد، در زندگی به مقصود نخواهد رسید. «محمد علی كلی»
-
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۲ فروردین ۱۴۰۲، ۱۳:۴۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
وینستون چرچیل
«ما از جزیره خود دفاع خواهیم کرد با هر هزینهای که ممکن است داشته باشد. ما در سواحل خواهیم جنگید، در زمینهای هموار خواهیم جنگید، در مزارع و خیابانها میجنگیم، در تپهها خواهیم جنگید و ما هرگز تسلیم نمیشویم»
-
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۲ فروردین ۱۴۰۲، ۱۳:۴۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
جان اف کندی
«نپرسید که کشورتان برای شما چه کاری میتواند انجام بدهد، بپرسید شما چه کاری میتوانید برای کشور خود بکنید.»
-
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۲ فروردین ۱۴۰۲، ۱۳:۴۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
جان اف کندی
«نپرسید که کشورتان برای شما چه کاری میتواند انجام بدهد، بپرسید شما چه کاری میتوانید برای کشور خود بکنید.»
-
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۲ فروردین ۱۴۰۲، ۱۳:۴۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
رسالت یک انسان برای رسیدن به آزادی در صف ایستادن نیست بلکه بر هم زدن صف است.
چگوارا
-
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۲ فروردین ۱۴۰۲، ۱۳:۴۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
اگر با دیدن هر بی عدالتی بدنت از خشم به لرزه می افتد . پس یکی از رفقای من هستی.
چگوارا
-
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۲ فروردین ۱۴۰۲، ۱۳:۴۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
انقلاب سیبی نیست که پس از رسیدن از درخت بیفتد . باید وادار به افتادنش کنی.
چگوارا
-
نوشتهشده در ۲ فروردین ۱۴۰۲، ۲۳:۱۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
نه میخوادازدواج کنه،نه میتونه بیشتر ازاین با خانواده بمونه،نه پول و توانایی مستقل شدن روداره،نه توانایی مهاجرت داره و نه تحمل وضیعت کشورخودشو،نه تحمل جمعیت روداره،و نه میتونه این حجم ازتنهایی روبه دوش بکشه،نه دوست داره با آدمای جدید آشناشه
خلاصه ی همه ی اینا باهم میشه 'من' -
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۳ فروردین ۱۴۰۲، ۲۱:۰۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
واقعا ارزشش رو داشت؟
واسه یه سیب
همه رو بندازی رو زمین
بعد ۱۲۴ هزار نفر رو واسطه کنی
که برگردیم بهشت..........
-
نوشتهشده در ۳ فروردین ۱۴۰۲، ۲۳:۱۹ آخرین ویرایش توسط خانوم لوبیا انجام شده
درون من،بچه ی7ساله اس که دل نازکه و نمی تونه احساساتش رو کنترل کنه،یه نوجوون ۱۷-۱۸ ساله که نمی دونه چی درسته چی غلط و هی تصمیمای اشتباه می گیره،یه جوون ۲۴ ساله که ناامید،سرگردون و بلاتکلیفه و نمی دونه چیکار کنه،یه پیرزن ۸۰ ساله که خسته و درموندست و نمیتونه هیچ کاری انجام بده :))
-
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۴ فروردین ۱۴۰۲، ۱۷:۱۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
پادشاه یونان: ما برای شرافت میجنگیم و شما برای ثروت؛
کوروش کبیر: هرکسی برای نداشته هایش میجنگد؛ ما برای ثروت و شما برای شرافت
-
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۴ فروردین ۱۴۰۲، ۲۰:۳۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
جنگل داشت نابود میشد
ولی درختا هنوزم به تبر رای میدادن
چون فکر میکردن تبر که دستهاش چوبیه
پس از خودشونه......
آشنا نیست؟!
-
نوشتهشده در ۴ فروردین ۱۴۰۲، ۲۱:۵۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
یه جوری همه چیو تموم میکنن
انگار نه انگار که خود خودشون بودن که شروع کردن
یه جوری از خودشون بدی به یادگار میزارن،انگار نه انگار که خاطرات شیرین برات ساختن
یه جوری در اخر حرف میزنن که مات و مبهوت میمونی و میگی
همین ادم بود که فک کردم با بقیه فرق میکنه ... ؟
یه جوری کاخ ارزوهاتو پایین میارن که انگار،دونه به دونه،خشت های این قصرو خودت تنهایی چیده بودی -
نوشتهشده در ۵ فروردین ۱۴۰۲، ۷:۵۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
وقتی گربه ای در گوشه ای گیر می کند ممکن است کار هایی بکند که گربه های آزاد نتوانند ..
-
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۵ فروردین ۱۴۰۲، ۱۰:۵۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
اگر توانستید به مگس ها بفهمانید که گل از زباله بهتر است،
میتوانید به خائنین به وطن نیز بفهمانید که کشور از ثروت بهتر است...
چگوارا
-
نوشتهشده در ۶ فروردین ۱۴۰۲، ۱۳:۴۷ آخرین ویرایش توسط erfan wizard انجام شده
مست شوید
تمام ماجرا همين است
مدام بايد مست بود
تنها همين
بايد مست بود تا سنگيني رقتبار زمان
که تورا ميشکند
و شانههايت را خميده ميکند را احساس نکني
مادام بايد مست بود
اما مستي از چه ؟
از شراب از شعر يا از پرهيزکاري
آنطور که دلتان ميخواهد مست باشيد
و اگر گاهي بر پلههاي يک قصر
روي چمنهاي سبز کنار نهري
يا در تنهايي اندوهبار اتاقتان
در حاليکه مستي از سرتان پريده يا کمرنگ شده ، بيدار شديد
بپرسيد از باد از موج از ستاره از پرنده از ساعت
از هرچه که ميوزد
و هر آنچه در حرکت است
آواز ميخواند و سخن ميگويد
بپرسيد اکنون زمانِ چيست ؟
و باد ، موج ، ستاره ، پرنده
ساعت جوابتان را ميدهند
زمانِ مستي است
براي اينکه بردهي شکنجه ديدهي زمان نباشيد
مست کنيد
همواره مست باشيد
از شراب از شعر يا از پرهيزکاري
آنطور که دلتان ميخواهد ..(شارل بودلر)
-
آنقدر بغض هایم را فرو دادم و خندیدم که
خدا هم باورش شد که چیزی نیست.