کافــه میـــم♡
-
سر میدان شیطان نشسته بود و دستفروشے مےکرد..مدتها محو تماشایش بودم که ناگهان در میان بساطش چیزےچشمم را گرفت، به خودم آمدم و دیدم قلبم سر جایش نیست!
رفتم و بزور از میان تزویر،دورویےو.. برداشتمش..!
قلبم را روےدستم گرفته بودم، مےدویدم و گریه مےکردم..تا خود صبح...
-
یادمه یه روز که ناراحت بودم
واسه اینکه بقیه ناراحت نشن
تظاهر کردم به خوش حالی ،اون روز
شد سه روز
شد یه هفته
شد یه ماه
شد یه سال
و عادت کردم .... -
-
-
دلم تنگ است
بیا بنگر چه غمگین و غریبانه
در این ایوان سرپوشیده وین تالاب مالامال
دلی خوش کردهام با این پرستوها و ماهیها
و این نیلوفر آبی و این تالاب مهتابی
بیا ای همگناه من درین برزخ
بهشتم نیز و هم دوزخ
#| مهدی اخوان ثالث |
-