گزارش مطالعه دانشجویی![🤓 🤓](https://forum.alaatv.com/assets/plugins/nodebb-plugin-emoji/emoji/emoji-one/1f913.png?v=238e11007ec)
-
سلام رفقا
این چند روز کلی فایل آپلود شده هاینی ضربتی فایله که داره تو سامانه آپلود میشه
تغذیه
تغذیه رو برای مرور یک هفته بعد از تدریس خوندمش و خلاصه ای که نوشتم هم اینه
بزرگسالان و سالمندی
جزوه جلسه یک رو خوندم و واسم تدریس هفته پیش استاد مرور شد
درباره مشکلات سیستم عضلانی اسکلتی بود ، انواع مشکلاتی که پیش میاد و انواع روش های تشخیصی مثل MRI , CT Scan,آرتروگرافی , x-ray و غیره و تفاوت اینا باهم
مادر و نوزاد
یه درسی بود که اولش نمیچسبید بعدش چسبید، یکم جلوتر رفتم باز نچسب شد بعدش دیگه اوکی شد همه چی و یه معرفی کلی از بهداشت مادر و نوزاد و اهمیتش و یه سری آمار و ارقام از فوتی ها.. فکر کنم کارمون تازه از جلسه بعدی شروع میشه
کلاس ایمونولوژی
با همون استاد خوبهدرس دادن انواع سلولهای دفاع بدن رو و از همه دخترا هم سر کلاس سوال پرسیدن
فقط یکی از پسرا رو اول وصل کردن بپرسن صداشون میاد تا شروع کنن یا نه
خلاصه که اینطوریا
فعلا همینا
تا دروودی دیگر بدرود -
اهم اهم سلاملیکم
بزرگسالان و سالمندی جلسه ۲
این جلسه درباره تروما (آسیب ها و ضربه ها) بود، انواعش و اقداماتی که باید انجام بشه
در رفتگی ، پیج خوردگی ، شکستگی و غیره
تعریف هرکدوم از اینا نوع درمانش و داروهاش و غیره
فردا قرار بود تو کلاس آنلاین بپرسن که کلاس کنسل شد
بهداشت محیط
چرا درسای بهداشت انقدر برا من غیر قابل درکن؟همش حفظیات..
بعد جالبه که این درسای بهداشت(جامعه، فردی، خانواده) تو آزمون ارشد هم میاد
آمار
آقا باورتون میشه میانه و میانگین درس دادن بهمون؟
بعد تکلیفمون این بود که میانگین چند تا عدد اعشاری رو محاسبه کنیم.. انقدر آسون بود که چند بار اون میانگینه رو حساب کردم یه عدد در میومد ولی بازم حس اشتباه بودن بهم دست میداد از آسونی
مادر و نوزاد جلسه ۲
درباره بلوغ و آناتومی بود که مشخص شد داره وارد فاز جذاب بودنش میشه
دیگه همینا رو داشته باشید تا بعد
فعلا -
سلام
خوبین؟
من خوب نیستم واقعا
ینی من دیگه حال ادامه دادن ندارم
به زور دارم ادامه میدم(:
آقاااا چه خبرشونه این استادااا
دریغ از اندکی ملاحظه دانشجو
آخه واسه هرجلسه ۹۰ دیقه ویس میذارن؟ بعد تو کلاس حضوری مگه اصلا میتونستید این همه درس بدید؟ تازه امتحان حضوری هم میخواید؟ بعد اصلا ارتوپد تموم نشده گوارش رو شروع میکنید؟ بعد میانترم رو از گوارش میگیرید ولی یه هفته قبل از میانترم کوییز میذارید از ارتوپدی
این فارماکولوژی چرا این شکلیه
چشه اصلا چی داره میگههرچی میخونی یادت میره
انگار نه انگار که دو ساعته داری فارما میخونی(:
بعد کارآموزی میذارید صبح تا ظهر
میانترما رو هم باید تو تایم اداری بگیرید؟ چجوری آخه؟
من بالا سر مریض وایستم گوشیمو دربیارم امتحان بدم؟/:
به کجا داریم میریم؟
بسه دیگه غر زدن(به قول یزدیا کرکر نکن) بریم بگم این درسا چی داره اصلا
بزرگسالان و سالمندی ۱
این درسه این ترم ۳ تا مبحث داره: ارتوپدی ، گوارش ، آب و الکترولیت همش هم مطابق با رفرنس برونر تدریس میشه
ولی امااان از ارتوپدیضخامت جزواتش از رفرنس بیشتر میشه باور میکنید؟
ینی خودشونم گفتن رفرنس واسه تدریس من کفایت نمیکنه
تا اینجا گفته بودم درباره شکستگی، انواعش و روش های درمانی و اقداماتی که باید بلافاصله بعد از آسیب انجام بدیم- توجه کنید بعد از اینکه عضوی آسیب میبینه مثلا تو تصادف، سقوط و ... به هیچ وجه عضو رو تکون ندید فقط در همون حالتی که هست بی حرکت نگهش دارید.. حالا یا با بانداژ یا با آتل یا با هر وسیله ای که دم دستتونه... بعد برید اولین مرکز درمانی که نزدیکتونه اونجا اول گرافی میگیرن و بعد اقدامات لازم واسه درمان انجام میشه
جلسات جدید درباره تراکشن هست و انواع درمان ها برای شکستگی
تراکشن یا کشش رو شاید دیده باشید که به وسیله وزنه میان عضو رو تحت کشش قرار میدن که حالا یه عکس یادم بندازید بذارم واستون.. الان هیچی تو دست و بالم نیست
گوارش درباره انواع بیماری های گوارش صحبت کرده.. علائم درمان و اقدامات و تشخیص های پرستاری
این استاد عااالیهاز روی همون رفرنس درس میده و میگه همونو بخونید
حالا عکس صفحات کتابشو میذارم واستون ببینید چقدر کامل و قشنگ و تودل بروعه
مادر و نوزاد
از آناتومیش رسیدیم به بارداری و علائم حاملگی
کلا بحث مادر و نوزاد بحث جذابیه و اینکه تو مرکز بهداشت تو کارآموزی یه کیس بارداری رو کامل تا فرایند زایمان و دوران شیردهی و غیره میبینی
و این واقعی دیدن باعث میشه بهتر تو ذهنت بمونه و بعنوان یه خاطره جذاب برات ثبت میشه
البته این کارآموزی رو دانشجوهای دختر دارن و آقایون با ماکت یادمیگیرن
فارماکولوژی
هر روشی برای خوندنش میدونید به من بگیدواقعا مغزم میسوزه وقتی میخونم
️به شدت فراره
فعلا ۳ تا درس اصلی این ترم رو گفتم بقیه رو هم بخوام بگم طولانی میشه و از حوصله جمع خارجه
راستی راستی
از هفته آینده که کارآموزیم شروع شد هر شب قراره بهتون بگم چه اتفاقایی تو بیمارستان افتاد و کامل براتون گزارش کار بدم ببینید چه خبره
فعلا یاحق -
سلام سلااااام
اومدم با خاطرات اولین روز کارآموزی بزرگسالان ترم ۳
سر صبح ساعت ۶ بیدار شدم و املت درست کردم چه املتی
سفره کاملاااا دانشجویی و خوابگاهیه
باقی املتا هم رفت مرکزبهداشت و شد صبحانه کارآموزای اونجاببینم میتونم این املتای مریم پز رو جهانی کنم یا نه
بعدش رفتیم بیمارستان
حالا هر چی میگردم اتیکتم نیستآقا خیلی بده آدم روز اول اتیکت نداشته باشه
اصلا داشتن اتیکت نشان دهنده نظم و انضباط دانشجوعه
خلاصه که فکر کردم نیاوردمش ولی وسیله های کیفم رو که کامل ریختم بیرون به ناگاه اتیکت رویت شد و آنگاه بود که مریم از شدت خوشحالی در پوست خود نمیگنجید و فریاد شادی سر داد
خلاصه کههه رفتیم بخش جراحی
اول استاد درباره یه سری بیماری های روتین بخش توضیح داد و مراقبت های قبل و بعد از عمل
مثلا اینکه قبل از عمل باید چند ساعت یا حتی ۲۴ ساعت بیمار NPO باشه ینی از راه دهان هیچی مصرف نکنه نه غذا نه دارو نه حتی آب
چون موقع عمل وقتی داروی بیهوشی میگیره چون هیچ رفلاکس و انقباضی اتفاق نمیفته ممکنه غذا از معده برگرده و فرد دچار آسپیراسیون (مواد وارد ریه بشه) بشه
و بعد از عمل هم چند ساعت باید NPO بماند تا هوشیاری کامل رو بدست بیاره و بعد از اون هم اول تغذیه وریدی رو شروع میکنیم بعد به مرور اول مایعات گرم رو شروع میکنیم و اگر معده تحمل داشت پیش میریم و غذا میدیم بهش
موارد دیگه هم مثل چک کردن VS یا Vital sign یا علائم حیاتی ، گرفتن رضایت شخصی برای عمل، گرفتن شرح حال کامل و دقیق و ثبت در پرونده ، مشاوره های قبل از عمل که باید انجام بشه و کلییی چیزای دیگهه ... اگر هر کدوم از این اقدامات رو اگر پرستار انجام نده یا دقیق ثبت نکنه بعدا اگر هر مشکلی پیش اومد واسه مریض مسئول و مقصر اون اتفاق پرستاره و باید پاسخگو باشه
خلااااصه
چند مورد خونگیری داشتیم و نمونه فرستادیم آزمایشگاه
بعد یه آقایی بود که تصادف کرده بود و کیسه کلستومی و درن داشت که باید خارج میشد از بدنش
دِرَن انواعی داره و اینکه ترشحات و عفونت های محل جراحی شده رو خارج میکنه
این درن داخل بدن بیماره و با بخیه به پوست وصل شده که تکون نخوره و جا به جا نشه
حالا شما وقتی میخوای این درن رو دربیاری اول باید بخیه ها رو با تیغ بیستوری که خیلی کوچیکه بکشی بعد درن رو با پنس بگیری بکشی بیرون .. یکی از بچه ها رفت که این کارا رو انجام بده مریضم اصلا حوصله نداشت میگفت یکی تیغ موکت بری بدین خودم اینو ببرم شما ها بلد نیستین دستاتون میلرزههرچی دستشو میگرفتیم کنترلش کنیم اجازه نمیداد کارمون رو انجام بدم آخرم تیغ رو گرفت و خودش زد بخیه رو
بعد کلا خیلی اذیت میکرد ما کلی با محیط استریل کار میکردیم و حواسمون بود زخم آلوده نشه بعد اون دستمال کاغذی برمیداشت به همه جای شکمش میکشید
️ هرچی میگفتیم عامو اذیت نکن بذار کارمون رو بکنیم میگفت نه شما ها خیلی یواش کار میکنین... خلاصه که سرپرستار بخش اومد و دعواش کرد که داری چیکار میکنی بذار کارشون رو انجام بدن دستشو محکم گرفت یکی هم درن رو کشید بیرون که حدود ۲۰ سانت بود ... بعدش که دید گفت عههه همه این تو شکم من بود؟
خلاصههه
استاجر ها داشتن پای همین بنده خدا رو گچ میگرفتن ما هم رفتیم نگاه کنیم ببینیم چطوریه .. تراکشن رو هم اونجا از نزدیک دیدیم
آقا این به دکترا هم گیر میدادیکی دوتا انگشت پاشو گرفته بود پا رو آورده بود بالا که اون یکی باند گچی رو بپیچه ... یهو دیدیم مریض داره میگه چرا اونجوری گرفتی؟ قشنگ زیر پا رو بگیر بیار بالا که ببینه بعد دکتره بهش میگفت بابا اصلا زیر پاتو نمیشه گرفت باید انگشت پا رو بگیریم بکشیم بالا این قبول نمیکرد
همون موقع دکتر بهش گفت این گچ رو که دارم میگیرم تا ساعت ۶ عصر نباید تکون بخوری که کامل خشک بشه بعد از یک ساعت دیدیم نشسته رو ویلچر داره واسه خودش راه میره تو بخش
️ باز سرپرستار دعواش کرد میگفت اینجا مگه خونه خاله است؟ چرا گوش نمیدی هرچی میگیم
امرووووز یه اتفاقی افتادخدایی یه عده هستن نمیدونم چرا انقدر گیجن
استاجر اومد به یکی بچه ها گفت دستکش داری؟
گفت لاتکس؟ گفت آره ... دست برد تو جیبش دستکش یکبار مصرف درآورد داد بهشدکتره گفت این چیه دیگههه
نمیدونستم بخندم بهش یا تاسف بخورم
حقیقتش اینه که دانشجوهای پزشکی و پرستاری یه سری درگیری های لفظی دارن باهم همیشه و طبق همین اتفاقات نباید آتو بدیم دستشون و کلا این موارد خیلی پیش میاد تو بیمارستان و پرستاریا باید صبور باشن در برابر بعضی از پزشک ها
و خب خیلی از پزشک ها هم هستن واقعا این مسئله رو بعنوان اختلاف طبقاتی نمیدونن و حتی ازشون سوال میپرسی کامل برات توضیح میدن و خیلی خوبن
بعد کارمون تموم شد و استاد گفت میتونید برید .. ما هم از فرصت استفاده کردیم و رفتیم بخش گردی و خوندن پمفلت بیماریا
از سر در بخش خودمون عکس نگرفتم حالا اینو داشته باشید از بخش گردی امروز
و یه بخش پیدا کردم که نمیدونم چیه و اگر شما اطلاعاتی درباره اش دارید به منم بگید
و اینکه همین
تا فردا خدانگهدار -
سلام سلااااام
اومدم با خاطرات اولین روز کارآموزی بزرگسالان ترم ۳
سر صبح ساعت ۶ بیدار شدم و املت درست کردم چه املتی
سفره کاملاااا دانشجویی و خوابگاهیه
باقی املتا هم رفت مرکزبهداشت و شد صبحانه کارآموزای اونجاببینم میتونم این املتای مریم پز رو جهانی کنم یا نه
بعدش رفتیم بیمارستان
حالا هر چی میگردم اتیکتم نیستآقا خیلی بده آدم روز اول اتیکت نداشته باشه
اصلا داشتن اتیکت نشان دهنده نظم و انضباط دانشجوعه
خلاصه که فکر کردم نیاوردمش ولی وسیله های کیفم رو که کامل ریختم بیرون به ناگاه اتیکت رویت شد و آنگاه بود که مریم از شدت خوشحالی در پوست خود نمیگنجید و فریاد شادی سر داد
خلاصه کههه رفتیم بخش جراحی
اول استاد درباره یه سری بیماری های روتین بخش توضیح داد و مراقبت های قبل و بعد از عمل
مثلا اینکه قبل از عمل باید چند ساعت یا حتی ۲۴ ساعت بیمار NPO باشه ینی از راه دهان هیچی مصرف نکنه نه غذا نه دارو نه حتی آب
چون موقع عمل وقتی داروی بیهوشی میگیره چون هیچ رفلاکس و انقباضی اتفاق نمیفته ممکنه غذا از معده برگرده و فرد دچار آسپیراسیون (مواد وارد ریه بشه) بشه
و بعد از عمل هم چند ساعت باید NPO بماند تا هوشیاری کامل رو بدست بیاره و بعد از اون هم اول تغذیه وریدی رو شروع میکنیم بعد به مرور اول مایعات گرم رو شروع میکنیم و اگر معده تحمل داشت پیش میریم و غذا میدیم بهش
موارد دیگه هم مثل چک کردن VS یا Vital sign یا علائم حیاتی ، گرفتن رضایت شخصی برای عمل، گرفتن شرح حال کامل و دقیق و ثبت در پرونده ، مشاوره های قبل از عمل که باید انجام بشه و کلییی چیزای دیگهه ... اگر هر کدوم از این اقدامات رو اگر پرستار انجام نده یا دقیق ثبت نکنه بعدا اگر هر مشکلی پیش اومد واسه مریض مسئول و مقصر اون اتفاق پرستاره و باید پاسخگو باشه
خلااااصه
چند مورد خونگیری داشتیم و نمونه فرستادیم آزمایشگاه
بعد یه آقایی بود که تصادف کرده بود و کیسه کلستومی و درن داشت که باید خارج میشد از بدنش
دِرَن انواعی داره و اینکه ترشحات و عفونت های محل جراحی شده رو خارج میکنه
این درن داخل بدن بیماره و با بخیه به پوست وصل شده که تکون نخوره و جا به جا نشه
حالا شما وقتی میخوای این درن رو دربیاری اول باید بخیه ها رو با تیغ بیستوری که خیلی کوچیکه بکشی بعد درن رو با پنس بگیری بکشی بیرون .. یکی از بچه ها رفت که این کارا رو انجام بده مریضم اصلا حوصله نداشت میگفت یکی تیغ موکت بری بدین خودم اینو ببرم شما ها بلد نیستین دستاتون میلرزههرچی دستشو میگرفتیم کنترلش کنیم اجازه نمیداد کارمون رو انجام بدم آخرم تیغ رو گرفت و خودش زد بخیه رو
بعد کلا خیلی اذیت میکرد ما کلی با محیط استریل کار میکردیم و حواسمون بود زخم آلوده نشه بعد اون دستمال کاغذی برمیداشت به همه جای شکمش میکشید
️ هرچی میگفتیم عامو اذیت نکن بذار کارمون رو بکنیم میگفت نه شما ها خیلی یواش کار میکنین... خلاصه که سرپرستار بخش اومد و دعواش کرد که داری چیکار میکنی بذار کارشون رو انجام بدن دستشو محکم گرفت یکی هم درن رو کشید بیرون که حدود ۲۰ سانت بود ... بعدش که دید گفت عههه همه این تو شکم من بود؟
خلاصههه
استاجر ها داشتن پای همین بنده خدا رو گچ میگرفتن ما هم رفتیم نگاه کنیم ببینیم چطوریه .. تراکشن رو هم اونجا از نزدیک دیدیم
آقا این به دکترا هم گیر میدادیکی دوتا انگشت پاشو گرفته بود پا رو آورده بود بالا که اون یکی باند گچی رو بپیچه ... یهو دیدیم مریض داره میگه چرا اونجوری گرفتی؟ قشنگ زیر پا رو بگیر بیار بالا که ببینه بعد دکتره بهش میگفت بابا اصلا زیر پاتو نمیشه گرفت باید انگشت پا رو بگیریم بکشیم بالا این قبول نمیکرد
همون موقع دکتر بهش گفت این گچ رو که دارم میگیرم تا ساعت ۶ عصر نباید تکون بخوری که کامل خشک بشه بعد از یک ساعت دیدیم نشسته رو ویلچر داره واسه خودش راه میره تو بخش
️ باز سرپرستار دعواش کرد میگفت اینجا مگه خونه خاله است؟ چرا گوش نمیدی هرچی میگیم
امرووووز یه اتفاقی افتادخدایی یه عده هستن نمیدونم چرا انقدر گیجن
استاجر اومد به یکی بچه ها گفت دستکش داری؟
گفت لاتکس؟ گفت آره ... دست برد تو جیبش دستکش یکبار مصرف درآورد داد بهشدکتره گفت این چیه دیگههه
نمیدونستم بخندم بهش یا تاسف بخورم
حقیقتش اینه که دانشجوهای پزشکی و پرستاری یه سری درگیری های لفظی دارن باهم همیشه و طبق همین اتفاقات نباید آتو بدیم دستشون و کلا این موارد خیلی پیش میاد تو بیمارستان و پرستاریا باید صبور باشن در برابر بعضی از پزشک ها
و خب خیلی از پزشک ها هم هستن واقعا این مسئله رو بعنوان اختلاف طبقاتی نمیدونن و حتی ازشون سوال میپرسی کامل برات توضیح میدن و خیلی خوبن
بعد کارمون تموم شد و استاد گفت میتونید برید .. ما هم از فرصت استفاده کردیم و رفتیم بخش گردی و خوندن پمفلت بیماریا
از سر در بخش خودمون عکس نگرفتم حالا اینو داشته باشید از بخش گردی امروز
و یه بخش پیدا کردم که نمیدونم چیه و اگر شما اطلاعاتی درباره اش دارید به منم بگید
و اینکه همین
تا فردا خدانگهدار -
سلااام خوبین؟
روزم دوم کارآموزی ترم ۳
چرا انقدر بخش خالیه؟
تا ما مامون رو گذاشتیم تو بخش خدا همه رو شفا داد
بالا سر هر تختی که میرفتیم یا داشت ترخیص میشد یا اتاق عمل بود
نصف تختا هم که خالی بود/:
صبح که رفتیم تو بخش استاد گفت هرکی بره بالاسر یکی از تختا ازشون شرح حال بگیره بعدم ببینه جراحی شدن یا نه و مراقبت های قبل و بعد از جراحی رو ازشون بپرسید چیکار کردن بعد بیاید کنفرانس بدید
خدا رو شکر اون تختی که به من دادن مریض داشت و یه کیس کامل بود و دیروز جراحی شده بود و امروز داشت مرخص میشد:
بیمار خانم ۴۶ ساله ای بود که با شکایت درد بالای ناف و پهلو به پزشک مراجعه کرده بود. بعد از انجام تست های تشخیصی فتق تشخیص داده شد.
مراقبت های قبل از عمل: از ساعت ۱۲ شب قبل از عمل NPO ، موهای ناحیه مربوط به جراحی شیو شود ، به منظور جلوگیری از عفونت قبل از عمل بیمار استحمام کند ، به تشخیص پزشک ممکن است سوند ادراری برای بیمار گذاشته شود
مراقبت های بعد از عمل: ۱۲ ساعت ناشتا ، آموزش های تنفس عمیق به منظور جلوگیری از عفونت ناحیه گلو و جلوگیری از سرفه به بیمار داده شود
مراقبت بعد از ترخیص: برداشتن پانسمان و شستشوی محل انسزیون (برش جراحی) ، مصرف به موقع آنتی بیوتیک ها ، عدم جا به جایی وسایل سنگین بمدت ۶ هفته ، کشیدن بخیه ها ۷ تا ۱۰ روز پس از عمل
وای این خانومه خیلی خوب بود (: قشنگ همه چیو واسم توضیح داد و مثل مریضایی نبود که تا دانشجو میبینن فرار میکنن و هیچ همکاری نمیکنن
گفت فقط از ساعت ۱۰ تا ۳ شب درد داشته و بعدشم بدون هیچ مسکنی خوب شده و وقتی لبنیات میخورده شکمش ورم میکرده و فکر میکرده از چاقی هست و رژیم میگرفته(:
بعدش که اومده دکتر متوجه شده فتق داره و باید جراحی بشه پس نتیجه میگیریم که:
درد های ناحیه شکمی رو جدی بگیرید!
بعد میگفت صبح ساعت ۸ عمل شدم و شب وقتی میخواستم شام بخورم سرفه میکردم هی و این به خاطر همین عفونت گلو بود و منم بهش آموزش تنفس عمیق رو گفتم که سرفه هاش کمتر بشه
خلاصه که اینطوری
بعد واقعا هیچ کاری تو بخش نبود و ما هم با استاد نشستیم راجب بیماری ها و داروهایی که تو کاردکس نوشته بود صحبت کردیم
و ساعت ۱۱ و نیم هم دیگه گفتن برید(_:
ما هم رفتیم یکم بخش گردی
بخش های مراقبت های ویژه ورود ممنوعه و پرسنل بخش هر وقت بخوان برن باید پسورد وارد کنن تا در باز بشه
بعد اینکه یه چی دیدم رو دیوار بخش زده بودن گفتم براتون بذارم شاید دوست داشته باشید بدونید
البته اینا رو بیشتر پرستارا باید رعایت کنن
️ از نظر پوشش به پزشکا من ندیدم خیلی سخت بگیرن ولی میگن که سخت میگیرن
اما خب کاری به سخت گیری هم نداشته باشیم به نظرم تو محیط کاری اونم بیمارستان که یه محیط کاملا بهداشتی هست باید این نکات رعایت بشه پزشک و غیر پزشک هم نداره
دیگه همینا بود از امروز
خدافظی -
z Gheibi آره با چند تا از بچه ها هم که صحبت کردم همینو گفتن
رفتیم تو بخش خالی بود اصلا
هیچکس اونجا نبود
استیشن خالی اتاقا خالی -
maryam111 چرا؟!
گزارش های شما عالیه منم علاقه مند شدم
مثل سفرنامه میمونه
برا منم خیلی خوبه چند سال دیگه رفتم یه پیش زمینه داشته باشم
عکس از یه در که پشتش هم معلوم نیست حس کنجکاوی و مرموز بودن داره -
سلااااام
روز پنجم کارآموزی جراحی عمومی ترم سه/:
امروز رفتیم بیمارستان سوار آسانسور که شدیم دیدیم یکی از دانشجوهای ترم ۷ هم اومد
فکر کردم شاید کارورزی داره این بیمارستان
بعد رفتیم تو بخش دیدیم با ما اومدبعد از سلام و احوالپرسی متوجه شدیم که استاد امروز نمیاد و همین دانشجوی ترم ۷ بعنوان استاد امروز تو بخش هستن/:
و مایی که از شدت یه سری بی برنامگی ها داشت دود از سرمون بلند میشد
️
خلاصه که شروع کرد به توضیح دادن درباره یه سری بیماری های روتین بخش و ناگهان دیدیم یه خانمی از پشت سر وارد صحنه شد و گفت خانم دکتر به من زنگ زدن که امروز به جای استادتون بیام اینجا
حالا دوتایی با هم میخواستن به ما درس بدن و بخش رو بچرخونن
دیگه داشتم سر به بیابون میذاشتم از دستشونحالا بمااااند...
رفتیم به شرح حال گیری و فرآیند و تشخیص پرستاری نوشتن
بچه هاااا یه نکته ای که خیلی خیلی مهمه تو شرح حال گیری اینه که با روی باز بری سراغ بیمار و اصلا خجالت نکشی و خیلی راحت و خودمونی باهاش حرف بزنی تا راه بیاد باهات و همکاری کنه تو جواب دادن بهتون
و من خیلی میدوستم این شرح حال گیری رو به جهت اینکه یه ارتباط متعادل و دوستانه ای با بیمار میگیری و یه جورایی ترست از فضا میریزه
البته در این بین مریضایی هم هستن که همکاری نمیکنن، حالا یا خیلی خسته اند یا دیگه حوصله ندارن هی حرفای تکراری بزنن، یا به هرحال مریضن و روحیه خوبی ندارن برای صحبت کردن، یا مسن هستن و گوش هاشون نمیشنوه
️
خلاصه که شرح حال گیری و نوشتن فرآیند پرستاری رو کامل برامون توضیح دادن و از هر بیماری که شرح حال میگرفتیم درباره بیماریش هم یکی از بچه ها کنفرانس میداد و استاد توضیحات تکمیلی رو میگفت ... واقعا این case metod بودن آموزش خیلیییی خوبه.. قشنگ تو ذهنت میمونه که از فلان مریض چی پرسیدی چی جواب داد چی یاد گرفتی و کلا بیماریش تو ذهنت میمونه
بعد از اون استاد رفت و ما موندیم و همون دانشجوی ترم ۷/:
یکم رفع اشکال کردیم و بعدش رفتیم داروهای ساعت ۱۲ رو بدیم
همش هم کفلین بودما قبلا کفلین رو میریختیم تو میکروست و وصل بیمار میکردیم ولی ایندفعه بهمون گفتن IV مستقیم بزنید
ینی مستقیم بزنیم تو رگ از طریق آنژیوکت
و بعدش دیدیم که کفلین ها رو به جای اینکه با ۵ سی سی(یک آب مقطر) رقیق کنن، با ۱۰ سی سی رقیق کردن و چون رقیق تر شده مشکلی نداره آی وی مستقیم هم زده بشه
البته این برای همه داروها نیستااا... روی دارو طریقه مصرفش رو نوشته که آی وی یا آی ام یا فلان...
به هر حال رفتم بالا سر مریض دیدم تازه از اتاق عمل اومده و اون حالت بیهوشی رو داره هنوز
اول صداش کردم و بهش گفتم میخوام دارو بزنم بهت بعدش کارم رو شروع کردم
فکر کنم ترومایی بود چون دوتا دستش تو آتل بود و آنژیوکت وصل شده بود به پاش
خلاصه که دارو رو گرفت
رفتم بالا سر یه مریض دیگه و همین دارو رو زدم بهش
آقا داشتم دارو رو پوش میکردم که یهو دارو پاشید بیرون و ریخت تو صورتم و چشمام
هیچی دیگه استاد همون دانشجو ترم ۷ اونطرف بود صداش کردم بیا که کفلینی شدمدیگه اومد کار رو تحویل گرفت من رفتم دست و صورتم رو شستم
بعد برگشتم گفتم چرا اینطوری شد؟
گفت به خاطر اینکه ۱- سرنگ رو کامل تو آنژیوکت فیکس نکردی ۲- سرت رو کامل گرفتی روی آنژیوکت خب معلومه اگه بریزه میریزه تو چشمت و صورتت ۳- عیبی نداره منم زیاد این اتفاق میفتاد واسم.. یه بار تو چشمم یه بار تو بینیم تو دهنم.. حالا راه میفتی عیبی نداره
این مورد ۳ رو که گفت واقعا خیالم راحت شد و آروم تر شدم/: حالا اگر اون استاد دیگه بود میگفت شما ترم ۳ هستین هنوز بلد نیستید یه آی وی مستقیم بزنید/: و سر زنش میکرد
این ترم بالایی ها درسته کل کل زیاد میکنیم باهاشون ولی خب بعضیاشونم واقعا خوبن و انگیزه میدن به آدم
نمونه اش همین که اومده بود بخش باهامون، خیلی هوامون رو داشت و کمک میکرد بهمون و هر سوالی هم که داشتیم کامل جواب میداد و اگرم بلد نبود میگفت بلد نیستم میرفت میپرسید و تحقیق میکرد بعد میومد بهمون میگفت
خلاصه که این روز از کارآموزی هم تموم شد -
سلااااام
روز پنجم کارآموزی جراحی عمومی ترم سه/:
امروز رفتیم بیمارستان سوار آسانسور که شدیم دیدیم یکی از دانشجوهای ترم ۷ هم اومد
فکر کردم شاید کارورزی داره این بیمارستان
بعد رفتیم تو بخش دیدیم با ما اومدبعد از سلام و احوالپرسی متوجه شدیم که استاد امروز نمیاد و همین دانشجوی ترم ۷ بعنوان استاد امروز تو بخش هستن/:
و مایی که از شدت یه سری بی برنامگی ها داشت دود از سرمون بلند میشد
️
خلاصه که شروع کرد به توضیح دادن درباره یه سری بیماری های روتین بخش و ناگهان دیدیم یه خانمی از پشت سر وارد صحنه شد و گفت خانم دکتر به من زنگ زدن که امروز به جای استادتون بیام اینجا
حالا دوتایی با هم میخواستن به ما درس بدن و بخش رو بچرخونن
دیگه داشتم سر به بیابون میذاشتم از دستشونحالا بمااااند...
رفتیم به شرح حال گیری و فرآیند و تشخیص پرستاری نوشتن
بچه هاااا یه نکته ای که خیلی خیلی مهمه تو شرح حال گیری اینه که با روی باز بری سراغ بیمار و اصلا خجالت نکشی و خیلی راحت و خودمونی باهاش حرف بزنی تا راه بیاد باهات و همکاری کنه تو جواب دادن بهتون
و من خیلی میدوستم این شرح حال گیری رو به جهت اینکه یه ارتباط متعادل و دوستانه ای با بیمار میگیری و یه جورایی ترست از فضا میریزه
البته در این بین مریضایی هم هستن که همکاری نمیکنن، حالا یا خیلی خسته اند یا دیگه حوصله ندارن هی حرفای تکراری بزنن، یا به هرحال مریضن و روحیه خوبی ندارن برای صحبت کردن، یا مسن هستن و گوش هاشون نمیشنوه
️
خلاصه که شرح حال گیری و نوشتن فرآیند پرستاری رو کامل برامون توضیح دادن و از هر بیماری که شرح حال میگرفتیم درباره بیماریش هم یکی از بچه ها کنفرانس میداد و استاد توضیحات تکمیلی رو میگفت ... واقعا این case metod بودن آموزش خیلیییی خوبه.. قشنگ تو ذهنت میمونه که از فلان مریض چی پرسیدی چی جواب داد چی یاد گرفتی و کلا بیماریش تو ذهنت میمونه
بعد از اون استاد رفت و ما موندیم و همون دانشجوی ترم ۷/:
یکم رفع اشکال کردیم و بعدش رفتیم داروهای ساعت ۱۲ رو بدیم
همش هم کفلین بودما قبلا کفلین رو میریختیم تو میکروست و وصل بیمار میکردیم ولی ایندفعه بهمون گفتن IV مستقیم بزنید
ینی مستقیم بزنیم تو رگ از طریق آنژیوکت
و بعدش دیدیم که کفلین ها رو به جای اینکه با ۵ سی سی(یک آب مقطر) رقیق کنن، با ۱۰ سی سی رقیق کردن و چون رقیق تر شده مشکلی نداره آی وی مستقیم هم زده بشه
البته این برای همه داروها نیستااا... روی دارو طریقه مصرفش رو نوشته که آی وی یا آی ام یا فلان...
به هر حال رفتم بالا سر مریض دیدم تازه از اتاق عمل اومده و اون حالت بیهوشی رو داره هنوز
اول صداش کردم و بهش گفتم میخوام دارو بزنم بهت بعدش کارم رو شروع کردم
فکر کنم ترومایی بود چون دوتا دستش تو آتل بود و آنژیوکت وصل شده بود به پاش
خلاصه که دارو رو گرفت
رفتم بالا سر یه مریض دیگه و همین دارو رو زدم بهش
آقا داشتم دارو رو پوش میکردم که یهو دارو پاشید بیرون و ریخت تو صورتم و چشمام
هیچی دیگه استاد همون دانشجو ترم ۷ اونطرف بود صداش کردم بیا که کفلینی شدمدیگه اومد کار رو تحویل گرفت من رفتم دست و صورتم رو شستم
بعد برگشتم گفتم چرا اینطوری شد؟
گفت به خاطر اینکه ۱- سرنگ رو کامل تو آنژیوکت فیکس نکردی ۲- سرت رو کامل گرفتی روی آنژیوکت خب معلومه اگه بریزه میریزه تو چشمت و صورتت ۳- عیبی نداره منم زیاد این اتفاق میفتاد واسم.. یه بار تو چشمم یه بار تو بینیم تو دهنم.. حالا راه میفتی عیبی نداره
این مورد ۳ رو که گفت واقعا خیالم راحت شد و آروم تر شدم/: حالا اگر اون استاد دیگه بود میگفت شما ترم ۳ هستین هنوز بلد نیستید یه آی وی مستقیم بزنید/: و سر زنش میکرد
این ترم بالایی ها درسته کل کل زیاد میکنیم باهاشون ولی خب بعضیاشونم واقعا خوبن و انگیزه میدن به آدم
نمونه اش همین که اومده بود بخش باهامون، خیلی هوامون رو داشت و کمک میکرد بهمون و هر سوالی هم که داشتیم کامل جواب میداد و اگرم بلد نبود میگفت بلد نیستم میرفت میپرسید و تحقیق میکرد بعد میومد بهمون میگفت
خلاصه که این روز از کارآموزی هم تموم شدmaryam111
واااو چقد با جزئیات و کامل تعریف میکنین
من هر بار گزارش هاتون میخونم حس میکنم خودم اونجا بودم و تصویرش تو ذهنم حک میشه
ان شاءالله همیشه موفق باشی 🥰 -
maryam111
واااو چقد با جزئیات و کامل تعریف میکنین
من هر بار گزارش هاتون میخونم حس میکنم خودم اونجا بودم و تصویرش تو ذهنم حک میشه
ان شاءالله همیشه موفق باشی 🥰bahar mohammadi 0 سلام عزیزم
ممنونم از بازخوردت
خیلی خوشحالم از اینکه خوشت اومده
اگه پیشنهادی هم داشتی حتما بهم بگو -
دوباره من اومدم سلام
الان که اومدم این تاپیک دیدم که آخرین بار ۸ روز پیش گزارش دادم...! و دیگه اینجا نبودم ینی اینجا بودم ولی اینجا نبودم
اصلا دلیل اینکه اینجا نبودم این بود که اینجا بودم
همونطور که دربرنامه هم مستحضر هستید یه چند روزی کلا پلنر خالیه و خب گفتم که همش اینجا بودم .. برنامه ای که امروز انجام دادم هم علامت نزدم اینجا یادم رفت
به هرحال امروز درس خوندم
اپیدمیولوژی : درباره انواع بیماری های واگیر و غیر واگیر
راستش من خیلی دوست دارم همشو بخونیم ولی خب ما فقط ۱ واحد اپیدمی داریم و استاد طبعا بخش زیادیش رو حذف میکنه .. استاد میگه فقط ۲ واحد کامل برای بیماری های غیرواگیر مطلب هست که بخوایم بگیم اما خب طبق این برنامه نمیشه
روانشناسی : مبحث احساس و ادراک چند روز پیش گفتم خوندم (همونی که فیزیولوژیا رو ریخته بودن تو روانشناسیا) امروز خلاصه اونو نوشتم
مفاهیم پایه : امروز جلسه ۵ رو خوندم درباره استرس بود و مبحث جالبی به نظر میرسید حالا فردا قسمت دومش رو بخونم میام یه سامری ازش میگم.. خلاصه این جلسه رو هم نوشتم .. این یه بخشی از اون خلاصه است
..................
بچه ها یه چیزایی یادگرفتم میخوام بهتون بگم
اول درباره درس خوندن بگم که خلاصه نویسی خیلی موثره هم باعث میشه وقتی داری میخونی مطلب رو بهتر درک کنی هم اینکه شب امتحان یه نیمچه منبعی تو دستته که کمکت میکنه واسه مرور و نمره بالا گرفتن
اما فارغ از درس! اینجا گفتم که اسپم نشه
https://forum.alaatv.com/post/1955534
خب خیلی حرف زدم دیگه به اندازه ۸ روز نبودنم اینجا نوشتم
روز و روزگار خوش
یا حق -
@f-seif-0 مرسی لطف داری
-
سلام خدا قوت
از فردا انشاالله منم گزارش مطالعه میدم ترم داره تموم میشه و امتحانا نزدیکن باید پر قدرت شروع کرد دیگه -
سلام خدا قوت
از فردا انشاالله منم گزارش مطالعه میدم ترم داره تموم میشه و امتحانا نزدیکن باید پر قدرت شروع کرد دیگه -
این دقیقا و کاملا خودِ منم وقتی دارم کاردکس بیمار و اوردر اینترن بخش رو میخونم -
به نام خدا
3 ساعت اصول مشاوره : که البته نصفشو سر کلاس بودم ولی انصافا همه شو فهمیدم از بسکه این درس شیرینه و استادش حرفه ای🥰
1 ساعت اصول کتابداری
یه کمم روانشناسی عمومی خوندم و تمام -
سلام سلاااام
حالا درسته از روز آخر جراحی براتون نگفتم
ولی میخوام از بخش داخلی بگمممم
از امروزش که روز دومش بود
صبح رفتیم تو بخش استاد اومد و قرار شد بریم سرم مریض رو وصل کنیم
آقااا قد بلند هم نعمتیه هااا
تنها رفتم بالا سر مریض بعد این سرم قبلیش رو میخواستم بردارم خیلی بالا بووودقدم نمیرسید دیگه یکی از همکلاسیام رو صدا زدم گفتم بیا اینو بدش به من
بعد میخواستم سر سوزن رو از ست سرم جدا کنم که بزنم به آنژیوکت باز زورم بهش نمیرسید
یکی از دوستامو صدا زدم اومد اونم نتونست بازش کنه
بعد همونی که قدش بلند بود سرم رو داد دستم اومد اینو باز کرد گفت بیا انقدر تلاش نمیخواست کهولی خدایی سفت بود نمیدونم چطوری بازش کرد آخه
بعد دوتا نمونه خون گرفتیم و نمونه ها رو گذاشتیم تو ظرف نمونه آزمایشات و فرستادیم آزمایشگاه
بعد استاد رست داد
رفتیم نشستیم تو همکف داشتم بیسکوییت میخوردم یهو دیدم دارن پیج میکنن کد ۹۹ داخلی!
همین الان من از بخش اومدم بیرون و هیچ خبری نبود .. یهو چیشد؟ کدوم مریض بود؟!
با خودم گفتم خدا رو شکر وقتی کد خورده که ما تو بخش نیستیم و نمیبینیم و داشتم مقاومت میکردم و نمیخواستم برم تو بخش
دوباره پیج کرد کد ۹۹ داخلی! اینبار با صدای بلند تر
(کد ۹۹ برای CPR یا احیای قلبی ریوی هست)
یه لحظه یخ زدم .. یهو یکی از بچه ها گفت پاشید بریم ببینیم چه خبره .. نمیدونستم چیکار کنم ناخودآگاه بلند شدم رفتم پشت سرشون
بالاخره رسیدیم به اتاق بیمار
دیدم تخت بغلی اونی که بهش دارو دادمه
تیم کد اومده بودن بالا سرش پرستارای بخش همه بالا سرش بود
اینترنا و کارورزا هم از بخشای دیگه اومده بودن
اتاق شلوغ بود همه با همه حواسشون داشتن مریض رو نگاه میکردن
رفتم تو اتاق دیدم آمبوبگ بهش وصله دستگاه مانیتورینگ وصله
و دستگاه شوک هم داره نوار قلب میگیره و نوار قلبی که هیچ علامتی نشون نمیده .. صافِ صاف .. ۱۱ دقیقه بود که احیا شروع شده بود
یه علامت قرمز روی دستگاه شوک بود... Asystole
مریض کلا سیستول نداشت ... ماساژ قلبی رو شروع کرده بودن
و cv line وصل بود .. لوله تراشه و کلی وسیله دیگه که اگه بخوام بگم باید کاربرد هر کدومم بگم واستون
️ خلاصه که بریم سر اصل مطلب
صداهای اطراف داشت تو سرم میپیچید ... آلارم دستگاه شوک .. صحبتای پرستارا ... امید و انگیزه دادن اینترنا به ما
هر چند دقیقه نوار قلب یه موجی میگرفت ولی اون موجی که باید نبود ... موج بود ولی نه اونی که باید..
۴ تا اپی نفرین زده بودن بهش .. سرپرستار گفت پنجمی رو بزن
دو نفر مسئول ماساژ قلبی بودن یکی ماساژ میداد خسته میشد میرفت نفر دومی میومد... تو همین جا به جا شدنا دیدم محلی که ماساژ میدن گود شده و بالا نمیاد .. قفسه سینه اش شکسته بود
یه نفر بالای سرش بود و هر ۵ ثانیه یکبار آمبوبگ رو فشار میداد (شبیه بادکنکه برای اکسیژن رسانی احتمالا تو فیلما دیده باشید) و حواسش به مانیتور بود
۱۸ دقیقه گذشته بود
یهو یه اینترن که نگاهش به دستگاه شوک بود گفت نبضش برگشت rate داره .. گفتم آخیش برگشت بنده خدا
سرپرستار: یه اپی نفرین دیگه .. ماساژ رو ادامه بدید ..
از پرستار پرسیدم برگشت؟ سر تکون داد و گفت نه هنوز نبضش ضعیفه
ادامه ماجرا .. اپی نفرین ، ماساژ قلبی ، آمبوبگ و یه داروی دیگه
۲۰دقیقه گذشته بود .. سرپرستار گفت: دیگه فایده نداره فکر نمیکنم برگرده ... پرستار همون مریض با یه نگاه نا امیدانه ای بهش نگاه میکرد
هر لحظه ماساژ با انرژی بیشتری ادامه پیدا میکرد ... اون دو نفر صورتشون سرخ شده بود و دستاشون رو ورزش میدادن و تند تند شیفت عوض میکردن
از همدیگه میپرسیدن رفت؟
هر کدوم از اعضای تیم احیا سر تکون میدادن و یه نفس عمیق میکشیدن
نوار قلب دیگه شده بود یه خط صاف
پرستار: ختم سی پی آر؟
سرپرستار: آره دیگه فایده نداره
پرستاری که ماساژ میداد: بذار یه بار دیگه بریم ماساژ رو
ادامه میدادن ۲۵ دیقه گذشته بود
سرپرستار: ختم سی پی آر
خانم پرستاری که پرستار بیمار بود: نه بذارید من برم ماساژ ...
سرپرستار: چند تا اپی نفرین زدین؟
پرستار: ۹ تا
سرپرستار: دهمی رو هم بزن
زد ولی فایده نداشت .. مریض دیگه رفته بود
سرپرستار: ختم سی پی آر خسته نباشید
پرستارا ادامه میدادن .. یه ماساژ دیگه یه داروی دیگه یه اکسیژن دیگه
ادامه دادن ولی دیگه فایده نداشت یکی یکی عقب کشیدن از تخت
سرپرستار:ختم سی پی آر خسته نباشید
یکی یکی اومدن عقب با یه نگاه غمگین و ناامید ...
پرستار خود مریض اومد عقب و گفت من میرم به افسردگیم برسم
️
همه به هم خسته نباشید گفتن
من ماتم برده بود ... ینی واقعا رفت؟ تموم شد؟
آره تموم شد از بخش رفتم بیرون و نشستم رو صندلی همینطوری رو به روم رو نگاه میکردم دستام یخ زده بود اصلا نمیتونستم حرف بزنم
برگشتم بخش دیدم دارن دستگاها رو ازش جدا میکنن
استاد اومده بود .. و یه ربع منتظر مایی که رفته بودیم سی پی آر ببینیم
️
اول دعوامون کرد که چه فاید رفتید اونجا وایستادید؟ بلد که نبودید ... وقتتون تلف شده ... بعد دید حالمون بده دیگه هیچی نگفت
گفت برید وسیله های رگ گیری رو بیارید
رفتیم بالا سر مریض .. استاد آستین دست چپ رو زده بود بالا که رگ پیدا کنه ... دیدم بالا سر مریض نوشته دست چپ ایزوله است ( ینی به هیچ عنوان هیچ کتتری نباید وارد این دست بشه .. حالا یا فیستول داره یا هرچی..)
از پرستار بخش پرسیدیم این واقعا ایزوله است؟ گفت دکتر به صورت دیفالت دست چپ رو ایزوله واسه خودش نگه میداره که اگر یه وقتی نیاز به رگ داشت این دست رو داشته باشه واسه خودشکلا با دست چپ مریضای دکتر فلانی کاری نداشته باشید
خلاصه که دو سه نمونه خون گرفتیم و آنژیوکت زدیم و استاد گفت میتونید برید
رفتیم/:
ولی من تا وقتی که گریه نکردم خوب نشدم/:
از پرستارش پرسیدیم چش بوده این مریض؟ میگفت من الان مغزم کار نمیکنه نمیتونم حرف بزنم چیزی نپرسید ازم/:
دلم گرفت به حالش
موقعی که داشتیم میومدیم بیرون دیدیم cv line اش رو درآوردن و داره از شریان خون میپاشه بیرونبا پانسمان فشاری هم مهار نشد خونریزی .. نمیدونم چیکارش کردن دیگه
بعدم که گواهی فوتش رو پزشک نوشت و لباساشو درآوردن و گذاشتنش تو کاور و بردن سردخونه
خدافظ
️
-
سلام سلاااام
حالا درسته از روز آخر جراحی براتون نگفتم
ولی میخوام از بخش داخلی بگمممم
از امروزش که روز دومش بود
صبح رفتیم تو بخش استاد اومد و قرار شد بریم سرم مریض رو وصل کنیم
آقااا قد بلند هم نعمتیه هااا
تنها رفتم بالا سر مریض بعد این سرم قبلیش رو میخواستم بردارم خیلی بالا بووودقدم نمیرسید دیگه یکی از همکلاسیام رو صدا زدم گفتم بیا اینو بدش به من
بعد میخواستم سر سوزن رو از ست سرم جدا کنم که بزنم به آنژیوکت باز زورم بهش نمیرسید
یکی از دوستامو صدا زدم اومد اونم نتونست بازش کنه
بعد همونی که قدش بلند بود سرم رو داد دستم اومد اینو باز کرد گفت بیا انقدر تلاش نمیخواست کهولی خدایی سفت بود نمیدونم چطوری بازش کرد آخه
بعد دوتا نمونه خون گرفتیم و نمونه ها رو گذاشتیم تو ظرف نمونه آزمایشات و فرستادیم آزمایشگاه
بعد استاد رست داد
رفتیم نشستیم تو همکف داشتم بیسکوییت میخوردم یهو دیدم دارن پیج میکنن کد ۹۹ داخلی!
همین الان من از بخش اومدم بیرون و هیچ خبری نبود .. یهو چیشد؟ کدوم مریض بود؟!
با خودم گفتم خدا رو شکر وقتی کد خورده که ما تو بخش نیستیم و نمیبینیم و داشتم مقاومت میکردم و نمیخواستم برم تو بخش
دوباره پیج کرد کد ۹۹ داخلی! اینبار با صدای بلند تر
(کد ۹۹ برای CPR یا احیای قلبی ریوی هست)
یه لحظه یخ زدم .. یهو یکی از بچه ها گفت پاشید بریم ببینیم چه خبره .. نمیدونستم چیکار کنم ناخودآگاه بلند شدم رفتم پشت سرشون
بالاخره رسیدیم به اتاق بیمار
دیدم تخت بغلی اونی که بهش دارو دادمه
تیم کد اومده بودن بالا سرش پرستارای بخش همه بالا سرش بود
اینترنا و کارورزا هم از بخشای دیگه اومده بودن
اتاق شلوغ بود همه با همه حواسشون داشتن مریض رو نگاه میکردن
رفتم تو اتاق دیدم آمبوبگ بهش وصله دستگاه مانیتورینگ وصله
و دستگاه شوک هم داره نوار قلب میگیره و نوار قلبی که هیچ علامتی نشون نمیده .. صافِ صاف .. ۱۱ دقیقه بود که احیا شروع شده بود
یه علامت قرمز روی دستگاه شوک بود... Asystole
مریض کلا سیستول نداشت ... ماساژ قلبی رو شروع کرده بودن
و cv line وصل بود .. لوله تراشه و کلی وسیله دیگه که اگه بخوام بگم باید کاربرد هر کدومم بگم واستون
️ خلاصه که بریم سر اصل مطلب
صداهای اطراف داشت تو سرم میپیچید ... آلارم دستگاه شوک .. صحبتای پرستارا ... امید و انگیزه دادن اینترنا به ما
هر چند دقیقه نوار قلب یه موجی میگرفت ولی اون موجی که باید نبود ... موج بود ولی نه اونی که باید..
۴ تا اپی نفرین زده بودن بهش .. سرپرستار گفت پنجمی رو بزن
دو نفر مسئول ماساژ قلبی بودن یکی ماساژ میداد خسته میشد میرفت نفر دومی میومد... تو همین جا به جا شدنا دیدم محلی که ماساژ میدن گود شده و بالا نمیاد .. قفسه سینه اش شکسته بود
یه نفر بالای سرش بود و هر ۵ ثانیه یکبار آمبوبگ رو فشار میداد (شبیه بادکنکه برای اکسیژن رسانی احتمالا تو فیلما دیده باشید) و حواسش به مانیتور بود
۱۸ دقیقه گذشته بود
یهو یه اینترن که نگاهش به دستگاه شوک بود گفت نبضش برگشت rate داره .. گفتم آخیش برگشت بنده خدا
سرپرستار: یه اپی نفرین دیگه .. ماساژ رو ادامه بدید ..
از پرستار پرسیدم برگشت؟ سر تکون داد و گفت نه هنوز نبضش ضعیفه
ادامه ماجرا .. اپی نفرین ، ماساژ قلبی ، آمبوبگ و یه داروی دیگه
۲۰دقیقه گذشته بود .. سرپرستار گفت: دیگه فایده نداره فکر نمیکنم برگرده ... پرستار همون مریض با یه نگاه نا امیدانه ای بهش نگاه میکرد
هر لحظه ماساژ با انرژی بیشتری ادامه پیدا میکرد ... اون دو نفر صورتشون سرخ شده بود و دستاشون رو ورزش میدادن و تند تند شیفت عوض میکردن
از همدیگه میپرسیدن رفت؟
هر کدوم از اعضای تیم احیا سر تکون میدادن و یه نفس عمیق میکشیدن
نوار قلب دیگه شده بود یه خط صاف
پرستار: ختم سی پی آر؟
سرپرستار: آره دیگه فایده نداره
پرستاری که ماساژ میداد: بذار یه بار دیگه بریم ماساژ رو
ادامه میدادن ۲۵ دیقه گذشته بود
سرپرستار: ختم سی پی آر
خانم پرستاری که پرستار بیمار بود: نه بذارید من برم ماساژ ...
سرپرستار: چند تا اپی نفرین زدین؟
پرستار: ۹ تا
سرپرستار: دهمی رو هم بزن
زد ولی فایده نداشت .. مریض دیگه رفته بود
سرپرستار: ختم سی پی آر خسته نباشید
پرستارا ادامه میدادن .. یه ماساژ دیگه یه داروی دیگه یه اکسیژن دیگه
ادامه دادن ولی دیگه فایده نداشت یکی یکی عقب کشیدن از تخت
سرپرستار:ختم سی پی آر خسته نباشید
یکی یکی اومدن عقب با یه نگاه غمگین و ناامید ...
پرستار خود مریض اومد عقب و گفت من میرم به افسردگیم برسم
️
همه به هم خسته نباشید گفتن
من ماتم برده بود ... ینی واقعا رفت؟ تموم شد؟
آره تموم شد از بخش رفتم بیرون و نشستم رو صندلی همینطوری رو به روم رو نگاه میکردم دستام یخ زده بود اصلا نمیتونستم حرف بزنم
برگشتم بخش دیدم دارن دستگاها رو ازش جدا میکنن
استاد اومده بود .. و یه ربع منتظر مایی که رفته بودیم سی پی آر ببینیم
️
اول دعوامون کرد که چه فاید رفتید اونجا وایستادید؟ بلد که نبودید ... وقتتون تلف شده ... بعد دید حالمون بده دیگه هیچی نگفت
گفت برید وسیله های رگ گیری رو بیارید
رفتیم بالا سر مریض .. استاد آستین دست چپ رو زده بود بالا که رگ پیدا کنه ... دیدم بالا سر مریض نوشته دست چپ ایزوله است ( ینی به هیچ عنوان هیچ کتتری نباید وارد این دست بشه .. حالا یا فیستول داره یا هرچی..)
از پرستار بخش پرسیدیم این واقعا ایزوله است؟ گفت دکتر به صورت دیفالت دست چپ رو ایزوله واسه خودش نگه میداره که اگر یه وقتی نیاز به رگ داشت این دست رو داشته باشه واسه خودشکلا با دست چپ مریضای دکتر فلانی کاری نداشته باشید
خلاصه که دو سه نمونه خون گرفتیم و آنژیوکت زدیم و استاد گفت میتونید برید
رفتیم/:
ولی من تا وقتی که گریه نکردم خوب نشدم/:
از پرستارش پرسیدیم چش بوده این مریض؟ میگفت من الان مغزم کار نمیکنه نمیتونم حرف بزنم چیزی نپرسید ازم/:
دلم گرفت به حالش
موقعی که داشتیم میومدیم بیرون دیدیم cv line اش رو درآوردن و داره از شریان خون میپاشه بیرونبا پانسمان فشاری هم مهار نشد خونریزی .. نمیدونم چیکارش کردن دیگه
بعدم که گواهی فوتش رو پزشک نوشت و لباساشو درآوردن و گذاشتنش تو کاور و بردن سردخونه
خدافظ
️