هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
دختر پسر خاله بابام
ننه جونش یعنی همون خاله بابام به ننه جون من یعنی مامان بابام گفته که نوه من که با اون نوه کوچیکت (یعنی من ) هم کلاس بود فرهنگیان اموزش ابتدایی رفته
بعد نوه کوچیکت چیکار کرده ؟
بعد تازه ننه جون من یادش افتاده که نمیدونه من دانشگاه م چی شده بعد زنگ زده به مامانم که میترا راستی چیشد ؟ و حالا چرا نرفتی فرهنگیان فلانی فلانی الان دانشجوعه
با انصاف ها خوبه من ازش یه سال و نیم کوچیکترم ):
باشه من قبول دارم اشتباه از من بوده
ولی اون به من چه آخه ؟ من تاحالا این بشری که میگینو تاحالا دیدم اصلا ؟
اصلا میشناسمش ؟ ))):
چی میشد ادم فامیل نداشت ؟نوشتهشده در ۲۴ آذر ۱۴۰۰، ۱۷:۱۱ آخرین ویرایش توسط آسِمان آبی انجام شده@mitra-ism-rahmani
چقدر یاد خودم افتادم
ولی بدون فامیل و اطرافیان و همین خاله عموها چه بخوایم چه نخوایم جزیی از زندگی ما هستن اصن اگه نظر ندن میمیرن یه عده خب
من حتی بعد انتخاب رشته و قبولی هم میگفتن وای انقد درس خوندی بری این رشته بعد مثلا اون فامیل دور رو اولین بار بود میدیدم
میخوام بگم این حرفا همیشه هست فقط باید انقد قوی باشی ک هیچکدومش نتونه اثر بذاره روی ذهنت و تصمیماتت -
دختر پسر خاله بابام
ننه جونش یعنی همون خاله بابام به ننه جون من یعنی مامان بابام گفته که نوه من که با اون نوه کوچیکت (یعنی من ) هم کلاس بود فرهنگیان اموزش ابتدایی رفته
بعد نوه کوچیکت چیکار کرده ؟
بعد تازه ننه جون من یادش افتاده که نمیدونه من دانشگاه م چی شده بعد زنگ زده به مامانم که میترا راستی چیشد ؟ و حالا چرا نرفتی فرهنگیان فلانی فلانی الان دانشجوعه
با انصاف ها خوبه من ازش یه سال و نیم کوچیکترم ):
باشه من قبول دارم اشتباه از من بوده
ولی اون به من چه آخه ؟ من تاحالا این بشری که میگینو تاحالا دیدم اصلا ؟
اصلا میشناسمش ؟ ))):
چی میشد ادم فامیل نداشت ؟نوشتهشده در ۲۴ آذر ۱۴۰۰، ۱۷:۱۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده@mitra-ism-rahmani ای وای
از این حرفا
همیشه هس
خود من وقتی قبول شدم نمیخواستم برم
بعد میگفتن دروغ میگه قبول شدهاهمیت نده مهم اینکه در آخر نشون بدی بهشون
-
نوشتهشده در ۲۴ آذر ۱۴۰۰، ۱۷:۱۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
چقد کار دارم
ولی حسش نیس
کی حسش میاد
نمیدونم -
دختر پسر خاله بابام
ننه جونش یعنی همون خاله بابام به ننه جون من یعنی مامان بابام گفته که نوه من که با اون نوه کوچیکت (یعنی من ) هم کلاس بود فرهنگیان اموزش ابتدایی رفته
بعد نوه کوچیکت چیکار کرده ؟
بعد تازه ننه جون من یادش افتاده که نمیدونه من دانشگاه م چی شده بعد زنگ زده به مامانم که میترا راستی چیشد ؟ و حالا چرا نرفتی فرهنگیان فلانی فلانی الان دانشجوعه
با انصاف ها خوبه من ازش یه سال و نیم کوچیکترم ):
باشه من قبول دارم اشتباه از من بوده
ولی اون به من چه آخه ؟ من تاحالا این بشری که میگینو تاحالا دیدم اصلا ؟
اصلا میشناسمش ؟ ))):
چی میشد ادم فامیل نداشت ؟نوشتهشده در ۲۴ آذر ۱۴۰۰، ۱۷:۱۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده@mitra-ism-rahmani
چی میشد ادم فامیل نداشت ؟
زندگی راحت تر میشد
-
@mitra-ism-rahmani
چقدر یاد خودم افتادم
ولی بدون فامیل و اطرافیان و همین خاله عموها چه بخوایم چه نخوایم جزیی از زندگی ما هستن اصن اگه نظر ندن میمیرن یه عده خب
من حتی بعد انتخاب رشته و قبولی هم میگفتن وای انقد درس خوندی بری این رشته بعد مثلا اون فامیل دور رو اولین بار بود میدیدم
میخوام بگم این حرفا همیشه هست فقط باید انقد قوی باشی ک هیچکدومش نتونه اثر بذاره روی ذهنت و تصمیماتتنوشتهشده در ۲۴ آذر ۱۴۰۰، ۱۷:۲۰ آخرین ویرایش توسط انجام شدهمن حتی بعد انتخاب رشته و قبولی هم میگفتن وای انقد درس خوندی بری این رشته بعد مثلا اون فامیل دور رو اولین بار بود میدیدم
چه حس بدی
خیلی بده درک میکنم -
نوشتهشده در ۲۴ آذر ۱۴۰۰، ۱۷:۲۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
همه زخم خورده ها
-
نوشتهشده در ۲۴ آذر ۱۴۰۰، ۱۷:۲۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ته بی انصافی و ظلم
اونجاست ک برمیگردن میگن این همه درس خوند اخرش این شدقشنگ انگار ی پتک میزنن تو سرت
-
نوشتهشده در ۲۴ آذر ۱۴۰۰، ۱۷:۲۱ آخرین ویرایش توسط Ansel انجام شدهاین پست پاک شده!
-
@mitra-ism-rahmani
چقدر یاد خودم افتادم
ولی بدون فامیل و اطرافیان و همین خاله عموها چه بخوایم چه نخوایم جزیی از زندگی ما هستن اصن اگه نظر ندن میمیرن یه عده خب
من حتی بعد انتخاب رشته و قبولی هم میگفتن وای انقد درس خوندی بری این رشته بعد مثلا اون فامیل دور رو اولین بار بود میدیدم
میخوام بگم این حرفا همیشه هست فقط باید انقد قوی باشی ک هیچکدومش نتونه اثر بذاره روی ذهنت و تصمیماتتنوشتهشده در ۲۴ آذر ۱۴۰۰، ۱۷:۲۶ آخرین ویرایش توسط انجام شدهآسِمان آبی
مرسینه اثر انچنانی نمیذاره فقط برا یه ساعت اعصابمو میریزه بهم ://
-
من حتی بعد انتخاب رشته و قبولی هم میگفتن وای انقد درس خوندی بری این رشته بعد مثلا اون فامیل دور رو اولین بار بود میدیدم
چه حس بدی
خیلی بده درک میکنمنوشتهشده در ۲۴ آذر ۱۴۰۰، ۱۷:۲۶ آخرین ویرایش توسط انجام شدهM Tg
یه زمانی اره شاید حتی روزها مینشستم و اون حرفو تو ذهنم بالا پایین میکردم ولی
رسیدن به این نقطه ک حرفا نتونن ذهنمو بهم بریزن مثل قبل شاید مهم ترین و بزرگترین تغییر بعد از ۲۰ سالگیم بوده -
M Tg
یه زمانی اره شاید حتی روزها مینشستم و اون حرفو تو ذهنم بالا پایین میکردم ولی
رسیدن به این نقطه ک حرفا نتونن ذهنمو بهم بریزن مثل قبل شاید مهم ترین و بزرگترین تغییر بعد از ۲۰ سالگیم بودهنوشتهشده در ۲۴ آذر ۱۴۰۰، ۱۷:۲۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده -
@mitra-ism-rahmani ای وای
از این حرفا
همیشه هس
خود من وقتی قبول شدم نمیخواستم برم
بعد میگفتن دروغ میگه قبول شدهاهمیت نده مهم اینکه در آخر نشون بدی بهشون
نوشتهشده در ۲۴ آذر ۱۴۰۰، ۱۷:۲۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده@kosar-mottaghi میدونم میدونم
وای اونکه گفته دروغ میگه را من بودم از وسط دو قسمتش میکردم -
@kosar-mottaghi
کی نا آشناس؟
بگو معرفی کنم
تیم جوان ، جدید و قوی تر داره میشه
پوست انداخته آلاخونه -
@kosar-mottaghi
کی نا آشناس؟
بگو معرفی کنم
تیم جوان ، جدید و قوی تر داره میشه
پوست انداخته آلاخونه -
نوشتهشده در ۲۴ آذر ۱۴۰۰، ۱۷:۳۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@mitra-ism-rahmani انقدر حرفا میزنن و نمیشه نصفشون کرد
فقط میشه در برابرشون سکوت کرد -
نوشتهشده در ۲۴ آذر ۱۴۰۰، ۱۷:۳۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
حس میکنم تو تاپیکم اندازه کافی منشن نکردم
-
نوشتهشده در ۲۴ آذر ۱۴۰۰، ۱۷:۳۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@mitra-ism-rahmani حالت چطوره
-
نوشتهشده در ۲۴ آذر ۱۴۰۰، ۱۷:۳۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
یکی نیست بگه کاه از تو نبود کاهدون چی