هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
@kosar-mottaghi اها میخوایشون ؟
@dr-rashidi در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@kosar-mottaghi اها میخوایشون ؟
نه فک میکردم تو دنبالشونی
-
@d-fateme-r در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
همه هم که علاقمند به جغرافی و اینا
️
کاش درست شیم
Sharllot در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@d-fateme-r در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
همه هم که علاقمند به جغرافی و اینا
️
کاش درست شیم
تو بیا تبریز خودم باهات جغرافی کار میکنم
-
@saghi-mortazavi بدبختی اینه به هر کی میگی اصفهان فکر میکنه تو ناز نعمت بزرگ شدیم الان یه عکس از پنکه های کلاسمون رو میکنم
-
@mitra-ism-rahmani
این خوبه که
ما نصف کلاسامون اصلا در نداشت
یعنی اگه با مدارس مزار شریف بخوای مقایسه کنی
باز ما نابودیم -
چه جالب یعنی ممکنه یه جایی انقدر گرم باشه که مدرسه هاش پنکه داشته باشن؟ |:
من وسط کوهستان درس خوندم ذهنم نمیتونه تصور کنه -
اوج حال کردن ما این بود که یه کنفرانسی، چیزی میرفتیم اتاق پروژکتور اونم باید یه زنگ قبل رزرو میکردیم کسی نره
-
چه جالب یعنی ممکنه یه جایی انقدر گرم باشه که مدرسه هاش پنکه داشته باشن؟ |:
من وسط کوهستان درس خوندم ذهنم نمیتونه تصور کنه@d-fateme-r در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
چه جالب یعنی ممکنه یه جایی انقدر گرم باشه که مدرسه هاش پنکه داشته باشن؟ |:
من وسط کوهستان درس خوندم ذهنم نمیتونه تصور کنهچرا مگه وسطای اردیبهشت پنکه نمیذاشتین
-
اینجاس که شاعر میگه
ایرانی جماعت تا ثابت نکنه بدبختر نیست، ول کن نیست@infinitie-a در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
اینجاس که شاعر میگه
ایرانی جماعت تا ثابت نکنه بدبختر نیست، ول کن نیستاقا ادامه ندید
-
همیشه از خودم سوال میکنم چی شده که اولین ساکنای این شهر تصمیم گرفتن بین دو تا کوه با دمای نزدیک به قطب شهر بسازن؟
-
@kosar-mortazavi در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
چرا نظر من با بچه های کلاس سر پنکه همیشه مخالف بود؟
من سردم. بود اونا گرمشون بوداین منم
یادمه سر این سردی جامو با بچه ها عوض میکردم -
@kosar-mottaghi در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@mitra-ism-rahmani عههه این پنکه دیدم یاد دعوا سر پنکه تو مدرسه افتادم
ماهم دعوا میکردیم دوتا پنکه بود با 6 تا کلاس دیگه هرکی میبرد برا کلاسشون گاهی میرفتیم بیرون میدیم پنکه مون نیست چون کلاس ما دقیقا روبرو آفتاب بود خیلی داغون بعد گروه گروه میرفتیم تو کلاسا دنبال پنکه مون (همین داغون ملعون ) تازه سرش دعوا هم میشد