هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
_MILAD_ در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@سجاد-ذوالفقاری در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@farzam-yousefi در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
_MILAD_
رفتم سر کوچه و دست بلند کردم یه ماشین دربست خواستم
سوار شدم که برم....راننده یه مرد خوش صدا بود بهش میخورد گوینده باشه
وقتی داشت میگفت کجا میری چند لحظه محو صداش شده بودم
که یهو داد زد: کجاییی جوننن؟به تته پته افتاادم آدرس خونه دوستم رو بهش دادم میخواستم با یکی حرف بزنم و گیج شده بودم دوستم توی موزه کار میکرد
پیتر تو موزه کار میکرد یه چند سالی بود که اونجا کار میکرد باید حتما میرفتم پیشش
-
یادم نمیاد نقش اصلی رو چی جنسیتشو چی گذاشتم ولی بر اساس اینکه دختره ادامه بدیم اسمشم میذاریم میا !
-
_MILAD_ در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
یادم نمیاد نقش اصلی رو چی جنسیتشو چی گذاشتم ولی بر اساس اینکه دختره ادامه بدیم اسمشم میذاریم میا !
عههه زودتر میگفتی دختره
تا نذارم مهو صدای رانده بشه
-
_MILAD_ در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@سجاد-ذوالفقاری در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@farzam-yousefi در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
_MILAD_
رفتم سر کوچه و دست بلند کردم یه ماشین دربست خواستم
سوار شدم که برم....راننده یه مرد خوش صدا بود بهش میخورد گوینده باشه
وقتی داشت میگفت کجا میری چند لحظه محو صداش شده بودم
که یهو داد زد: کجاییی جوننن؟به تته پته افتاادم آدرس خونه دوستم رو بهش دادم میخواستم با یکی حرف بزنم و گیج شده بودم دوستم توی موزه کار میکرد
پیتر تو موزه کار میکرد یه چند سالی بود که اونجا کار میکرد باید حتما میرفتم پیشش
@farzam-yousefi
مرد راننده روبه روی موزه ایستاد.
پول رو به راننده دادم و سریع از ماشین پیاده شدم
روبهروی موزه نگاهم به آدم ها جلوی در دوخته شد -
@farzam-yousefi
مرد راننده روبه روی موزه ایستاد.
پول رو به راننده دادم و سریع از ماشین پیاده شدم
روبهروی موزه نگاهم به آدم ها جلوی در دوخته شد@jahad-128 در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@farzam-yousefi
مرد راننده روبه روی موزه ایستاد.
پول رو به راننده دادم و سریع از ماشین پیاده شدم
روبهروی موزه نگاهم به آدم ها جلوی در دوخته شد@سجاد-ذوالفقاری از اینجا بگو
-
_MILAD_ در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
یادم نمیاد نقش اصلی رو چی جنسیتشو چی گذاشتم ولی بر اساس اینکه دختره ادامه بدیم اسمشم میذاریم میا !
عههه زودتر میگفتی دختره
تا نذارم مهو صدای رانده بشه
@سجاد-ذوالفقاری
-
@farzam-yousefi
عه
فکر کردم داشت می رفت پیشش.
بعد دیگه گفتم تو موزه هست حتما
-
_MILAD_ در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@سجاد-ذوالفقاری در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@farzam-yousefi در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
_MILAD_
رفتم سر کوچه و دست بلند کردم یه ماشین دربست خواستم
سوار شدم که برم....راننده یه مرد خوش صدا بود بهش میخورد گوینده باشه
وقتی داشت میگفت کجا میری چند لحظه محو صداش شده بودم
که یهو داد زد: کجاییی جوننن؟به تته پته افتاادم آدرس خونه دوستم رو بهش دادم میخواستم با یکی حرف بزنم و گیج شده بودم دوستم توی موزه کار میکرد
پیتر تو موزه کار میکرد یه چند سالی بود که اونجا کار میکرد باید حتما میرفتم پیشش
@farzam-yousefi در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
_MILAD_ در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@سجاد-ذوالفقاری در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@farzam-yousefi در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
_MILAD_
رفتم سر کوچه و دست بلند کردم یه ماشین دربست خواستم
سوار شدم که برم....راننده یه مرد خوش صدا بود بهش میخورد گوینده باشه
وقتی داشت میگفت کجا میری چند لحظه محو صداش شده بودم
که یهو داد زد: کجاییی جوننن؟به تته پته افتاادم آدرس خونه دوستم رو بهش دادم میخواستم با یکی حرف بزنم و گیج شده بودم دوستم توی موزه کار میکرد
پیتر تو موزه کار میکرد یه چند سالی بود که اونجا کار میکرد باید حتما میرفتم پیشش
کاملااا گیج شده بودم به آدمای تو خیابون که هرکدوم سرگرم کاری بودن نگاه میکردم و میگفتم یعنی کی میتونه باشه ؟
چرا اون عکس قدیمی
چرا امروز؟ -
Ryhn E
برو کلاس
(جوابهای بیشتری داشتم ولی چون حریف زبون بنده نمیشی، گناه داری) -
@Elham650 بگفت اون آن من شد زو مکن یاد
بگفت این کی کند بیچاره فرهاد -
@jahad-128 در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@farzam-yousefi
مرد راننده روبه روی موزه ایستاد.
پول رو به راننده دادم و سریع از ماشین پیاده شدم
روبهروی موزه نگاهم به آدم ها جلوی در دوخته شد@سجاد-ذوالفقاری از اینجا بگو
_MILAD_ در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@jahad-128 در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@farzam-yousefi
مرد راننده روبه روی موزه ایستاد.
پول رو به راننده دادم و سریع از ماشین پیاده شدم
روبهروی موزه نگاهم به آدم ها جلوی در دوخته شد@سجاد-ذوالفقاری از اینجا بگو
دیر شد
-
@farzam-yousefi در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
_MILAD_ در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@سجاد-ذوالفقاری در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@farzam-yousefi در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
_MILAD_
رفتم سر کوچه و دست بلند کردم یه ماشین دربست خواستم
سوار شدم که برم....راننده یه مرد خوش صدا بود بهش میخورد گوینده باشه
وقتی داشت میگفت کجا میری چند لحظه محو صداش شده بودم
که یهو داد زد: کجاییی جوننن؟به تته پته افتاادم آدرس خونه دوستم رو بهش دادم میخواستم با یکی حرف بزنم و گیج شده بودم دوستم توی موزه کار میکرد
پیتر تو موزه کار میکرد یه چند سالی بود که اونجا کار میکرد باید حتما میرفتم پیشش
کاملااا گیج شده بودم به آدمای تو خیابون که هرکدوم سرگرم کاری بودن نگاه میکردم و میگفتم یعنی کی میتونه باشه ؟
چرا اون عکس قدیمی
چرا امروز؟@سجاد-ذوالفقاری در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@farzam-yousefi در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
_MILAD_ در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@سجاد-ذوالفقاری در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@farzam-yousefi در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
_MILAD_
رفتم سر کوچه و دست بلند کردم یه ماشین دربست خواستم
سوار شدم که برم....راننده یه مرد خوش صدا بود بهش میخورد گوینده باشه
وقتی داشت میگفت کجا میری چند لحظه محو صداش شده بودم
که یهو داد زد: کجاییی جوننن؟به تته پته افتاادم آدرس خونه دوستم رو بهش دادم میخواستم با یکی حرف بزنم و گیج شده بودم دوستم توی موزه کار میکرد
پیتر تو موزه کار میکرد یه چند سالی بود که اونجا کار میکرد باید حتما میرفتم پیشش
کاملااا گیج شده بودم به آدمای تو خیابون که هرکدوم سرگرم کاری بودن نگاه میکردم و میگفتم یعنی کی میتونه باشه ؟
چرا اون عکس قدیمی
چرا امروز؟فکر کابوس صبحم از ذهنم بیرون نمیرفت بعد از اینکه به خونه پیتر رسیدم در زدم کسی در رو باز نکرد فکر کردم به موزه رفته به راننده تاکسی گفتم منو به موزه برسونه به موزه رسیدم کرایه راننده تاکسی رو دادم از دور پیتر رو دیدم اونم منو دید براش دست تکون دادم و به طرفش حرکت کردم
-
@سجاد-ذوالفقاری در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@farzam-yousefi در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
_MILAD_ در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@سجاد-ذوالفقاری در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@farzam-yousefi در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
_MILAD_
رفتم سر کوچه و دست بلند کردم یه ماشین دربست خواستم
سوار شدم که برم....راننده یه مرد خوش صدا بود بهش میخورد گوینده باشه
وقتی داشت میگفت کجا میری چند لحظه محو صداش شده بودم
که یهو داد زد: کجاییی جوننن؟به تته پته افتاادم آدرس خونه دوستم رو بهش دادم میخواستم با یکی حرف بزنم و گیج شده بودم دوستم توی موزه کار میکرد
پیتر تو موزه کار میکرد یه چند سالی بود که اونجا کار میکرد باید حتما میرفتم پیشش
کاملااا گیج شده بودم به آدمای تو خیابون که هرکدوم سرگرم کاری بودن نگاه میکردم و میگفتم یعنی کی میتونه باشه ؟
چرا اون عکس قدیمی
چرا امروز؟فکر کابوس صبحم از ذهنم بیرون نمیرفت بعد از اینکه به خونه پیتر رسیدم در زدم کسی در رو باز نکرد فکر کردم به موزه رفته به راننده تاکسی گفتم منو به موزه برسونه به موزه رسیدم کرایه راننده تاکسی رو دادم از دور پیتر رو دیدم اونم منو دید براش دست تکون دادم و به طرفش حرکت کردم
-
@سجاد-ذوالفقاری در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@farzam-yousefi در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
_MILAD_ در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@سجاد-ذوالفقاری در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@farzam-yousefi در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
_MILAD_
رفتم سر کوچه و دست بلند کردم یه ماشین دربست خواستم
سوار شدم که برم....راننده یه مرد خوش صدا بود بهش میخورد گوینده باشه
وقتی داشت میگفت کجا میری چند لحظه محو صداش شده بودم
که یهو داد زد: کجاییی جوننن؟به تته پته افتاادم آدرس خونه دوستم رو بهش دادم میخواستم با یکی حرف بزنم و گیج شده بودم دوستم توی موزه کار میکرد
پیتر تو موزه کار میکرد یه چند سالی بود که اونجا کار میکرد باید حتما میرفتم پیشش
کاملااا گیج شده بودم به آدمای تو خیابون که هرکدوم سرگرم کاری بودن نگاه میکردم و میگفتم یعنی کی میتونه باشه ؟
چرا اون عکس قدیمی
چرا امروز؟فکر کابوس صبحم از ذهنم بیرون نمیرفت بعد از اینکه به خونه پیتر رسیدم در زدم کسی در رو باز نکرد فکر کردم به موزه رفته به راننده تاکسی گفتم منو به موزه برسونه به موزه رسیدم کرایه راننده تاکسی رو دادم از دور پیتر رو دیدم اونم منو دید براش دست تکون دادم و به طرفش حرکت کردم