سلام عصر بخیر
ی سوال اینک دقیقا بطن چهارم مغز کجاست؟!
داخل فعالیت دیدم ک نوشته شیار بین نیمکره های مخچه رو برش میدیم بعدش درخت زندگی و بطن چهارم دیده میشه
پس ینی بطن چهارم وسط مخچه هس؟!
حالا اگ اونطوری باشه درخت زندگی تو بخش سفید مخچه هس دیگ
پس بطن چهارم هم تو بخش سفیده؟! هدایت جهشی و این حرفا داریم!؟
@تجربیا
@بچه-های-تجربی-کنکور-1402
۲۰۲۴۱۰۱۴_۱۳۱۱۴۶.jpg
سلام دوستان
تو پاسخنامه سوال ۴۰۲ گفته این مورد برای همانند سازی نیمه حفاظتی و غیر حفاظتی درسته ولی استاد من گفتن که این گزاره تو کنکور اومده و پاسخنامه سنجش تشکیل پیوند هیدروژنی بین نوکلئوتید های جدید و قدیمی رو فقط برای نیمه حفاظتی در نظر گرفته
برای کنکور که خب قطعا باید فقط نیمه حفاظتی رو در نظر میگیریم .
حالا اگه تو نهایی همچین چیزی داد کدوم مورد درسته ؟
سلام وقتتون بخیر 🌷
چند تا سوال داشتم.
۱. میتونیم بگیم لایه عنکبوتیه از هر دو طرف با مایع مغزی_نخاعی در تماس هست؟ پاسخنامه یک تستی گفته بود که از بخش خارجی با مایع مغزی_نخاعی و از قسمت داخلی با بافت مغز در تماس هست.
۲. چرا دندریت نورون های حرکتی و رابط حتما فاقد غلاف میلین هستند؟
۳. وقتی ناقل عصبی توسط شبکه آندوپلاسمی زبر ساخته میشه، دستگاه گلژی میاد اون رو در ریزکیسه ها بسته بندی میکنه و بعد اون ها با فرآیند برون رانی به خارج از جسم یاختهای ترشح میشن. طبق شکل کتاب زیست دهم فصل اول در خصوص فرآیند برون رانی، با پیوستن غشای وزیکول به غشای یاخته، شاهد افزایش مساحت غشا هستیم. الان در یاخته عصبی هم قاعدتاً باید همچین اتفاقی بیوفته. زمانی که ناقل های عصبی با فرآیند آندوسیتوز از یاخته خارج میشن یعنی دیگه داخل ریزکیسه قرار ندارن؟ طبق شکل کتاب در طول آکسون، ناقل های عصبی درون وزیکول قرار دارند.
@یازدهم @دوازدهم @تجربیا @دانش-آموزان-آلاء
سلام
خسته نباشید
«طول بخشی از دنای اولیه که در آن پیوندهای هیدروژنی بین نوکلئوتیدهای با بازهای مکمل بین دو رشته دنای اولیه میشکند به تدریج زیاد می شود»
من اصلا نمیفهمم چرا دنای اولیه باید طولش افزایش پیدا کنه اصلا منظورش رو نمیفهمم ممنون میشم برام توضیح بدید
۲. محل تولید هررنابسپاراز سیتوپلاسم
میتوکندی و کلروپلاست از این قاعده مستثنی نیستند؟
@تجربیا
@بچه-های-تجربی-راه-ابریشم
@بچه-های-تجربی-ابریشم-پرو
@بچه-های-تجربی-کنکور-1403
IMG_20240918_231512.jpg
IMG_20240919_183410.jpg
IMG_20240919_183533.jpg
سلام. منظورش از اینکه میگه شیب غلظت تفاوت داره چی هست؟ شیب غلظت یون های سدیم و پتاسیم چه در پتانسیل عمل و چه در پتانسیل آرامش به ترتیب به سمت داخل و خارج یاخته هست و این هیچ وقت تغییر نمیکنه.
IMG_20240918_231808.jpg
منظور گزینه ۳ چی هست؟ و اینکه میتونیم بگیم باز شدن کانال های دریچه دار پتاسیمی برعکس کانال های دریچهدار سدیمی وابسته به ولتاژ هست؟
IMG_20240918_232134.jpg
وقتی میگه نوار مغزی نتیجه فعالیت الکتریکی نورون ها هست، یعنی فقط موقع پتانسیل عمل ثبت میشه و زمان پتانسیل آرامش دیگه نوار مغزی ثبت نمیشه؟
@یازدهم @دوازدهم @تجربیا @دانش-آموزان-آلاء
توضیحات زیست یازدهم صفر تا صد استاد موقاری
-
به طور كلي يك مخ هفت شيار عميق دارد.اين شيارها در هر نيمكره چهار لوب مي سازد.
بزرگترين لوب مخ = لوب پيشاني
كار لوب هاي مخ
لوب پس سري: مركز پردازش و درك اطلاعات بينايي
لوب گيجگاهي: مركز پردازش و درك اطلاعات شنوايي
لوب آهيانه: مركز پردازش و تفسير حس لامسه
لوب پيشاني: استدلال و يادگيري
قشرمخ
بخش هاي قشرمخ : 1بخش قشرمخ- حسي : 1= اوليه: حس بينايي ، شنوايي ، حس پيكري(مثل درد) از اندام حسي مي گيرند.
2-ثانويه: اعمال نواحي اوليه را مفهوم سازي مي كند = تجزيه وتحليل
2بخش قشرمخ- حركتي: 1- اوليه: انقباض عضلات ارادي ، 2- ثانويه:كنترل حركات مهارتي
3بخش قشرمخ: برقراري ارتباط بين بخش هاي حسي و حركتي
جلسه 11
زيست يازدهم.pdf
@تجربیا -
https://forum.alaatv.com/topic/38040/جزوه-ی-زیست-دوازدهم?_=1631094984492
لطفا این تاپیک رو ببینید بچه ها -
بصل النخاع
همه انعکاس ها زیر نظر نخاع نیست بعضی از انعکاس ها زیرنظر مغز هستند.(بصل النخاع)
بخش هایی که در یادگیری نقش دارند: 1-مخ ، 2- مخچه ، 3- هیپوکامپ(سامانه لیمیپیک)
مخچه
مخچه از 7 قسمت اطلاعات میگیرد: 1- چشم ها (مهمترین) ، 2- گوش ها ، 3- پوست ، 4- مفاصل ، 5- ماهیچه ها ، 6- قسمت های دیگرمغز ، 7- نخاع
*همه اطلاعات حسی ، پردازش نهایی آنها در قشر مخ است.
تالاموس و هیپوتالاموس
هرنیمکره تالاموس جداگانه برای خودش دارد.
هیپوتالاموس: 1- گرسنگی ، 2- تشنگی ، 3- حفظ هم ایستایی بدن ، 4- دمای بدن ، 5- تعداد ضربان قلب(همکاری با بصل النخاع) ، 6- فشار خون(همکاری با بصل النخاع) ، 7- خواب ، 8- تنظیم اعمال برخی غدد درون ریز ، 9- تسهیل کننده زایمان (با هورمون اکسی توسین) ، 10- تنظیم آب بدن (هورمون ضدادراری)
*هیپوتالاموس در خواب نقش دارد.
سامانه لیمپیک
سامانه لیمپیک نهنج و زیرنهنج را به قشرمخ متصل می کند اما این دو را بهم متصل نمی کند. -
سامانه لیمپیک شبکه گسترده از نورون هاست.
هیپوکامپ بخشی از این سامانه است، افرادی که هیپوکامپ ندارند حافظه کوتاه مدت دارند اما حداکثر برای چند دقیقه.
*پیازهای بویایی اطلاعات بویایی را تقویت می کنند. اما پردازش نهایی این اطلاعات در قشر مخ است.
اعتیاد
همه اعتیادها جنبه روانی دارند اما همه اعتیادها جنبه جسمی (فیزیکی) ندارند.
مواد اعتیاد آور باعث تغییر در سیناپس و عملکرد یاخته های عصبی مرکزی ما می شوند.
در بحث اعتیاد به الکل بیشترین آسیب به لوب های پیشانی می رسد. -
تشریح مغز
از بطن 4 به بعد مایع مغزی نخاعی ، زیر لایه عنکبوتیه میره.
در سطح شکمی و پشتی دیده می شوند: پرده های مننژ ، نخاع ، پیازهای بویایی.
فقط در سطح شکمی دیده می شوند: پل مغزی ، مغز میانی ، بصل النخاع ، کیاسمای بینایی
کرمینه فقط در سطح پشتی دیده می شود.
اجسام مخطط در تنظیم حرکات ارادی (غیر ظریف ها)نقش دارند.
برجستگی های چهارگانه از جنس خاکستری اند و بخشی از مغز میانی هستند.
دو بخش بالایی جرستگی های چهارگانه درانتقال پیام بینایی نقش دارند و از دو بخش پایینی بزرگ ترند.
دو بخش پایینی برجستگی های چهارگانه در انتقال پیام شنوایی نقش دارند.
اپی فیز غده درون ریز است و هورمونی به نام ملاتونین ترشح می کند. -
نخاع
مغز همه اطلاعات را به واسطه نخاع دریافت نمی کند. برخی از آنها را به طور مستقیم از دستگاه عصبی محیطی دریافت می کند. همه پیام های حسی هم ازنخاع به مغز نمی روند نخاع خودش دستور را صادر می کند.
*طول ستون مهره نسبت به نخاع طویل تر است.
*انعکاس فرایندی سریع است و قطعا غیر ارادی است. هر نورون حسی ، حرکتی که در انعکاس نقش دارد قطعا میلین دار است.
وظایف نخاع: 1- قسمتی (نه همه) اطلاعات حسی مغز را تامین می کند. ، 2- قسمتی (نه همه) از پیام های حرکتی مغز را به دستگاه محیطی می دهد. ، 3- مرکز برخی از انعکاس ها
انواع عصب ها: 1- عصب حسی: دندریت (نورون حسی) + غلاف پیوندی
2-عصب حرکتی: آکسون (نورون حرکتی) + غلاف پیوندی
3- عصب مختلط: هم دندریت و هم آکسون + غلاف پیوندی
*تارعصبی به دندریت یا آکسون بلند می گویند.
*عصب مجموعه ای از دندریت یا آکسون ها (یا هم دندریت و هم آکسون) که غلاف پیوندی دور آن ها را گرفته باشد.
*در عصب حسی امکان دارد که ما آکسون هم ببینیم.
*31 جفت عصب نخاعی همه از نوع مختلط هستند.
غلاف : 1- درونی (میلین) ، 2- بیرونی (پیوندی)
هر یک از 62 تا عصب نخاعی دارای دو ریشه است : 1- ریشه پشتی (فرمان را می برد) ، 2- ریشه شکمی (فرمان را می آورد) -
دستگاه عصبی محیطی
دستگاه عصبی دو بخش دارد: 1- مرکزی ، 2- محیطی
محیطی : 1- حسی ، 2- حرکتی = 1- خودمختار(عصب دهی به ماهیچه صاف ، قلبی ، غدد) ، 2- پیکری(عصب دهی به ماهیچه مخطط)
خودمختار: 1- سمپاتیک (فعالیت حیاتی بیشتر ، فعالیت گوارشی کمتر) ، 2- پاراسمپاتیک (فعالیت حیاتی کمتر ، فعالیت گوارشی بیشتر)
*نورون رابط فقط در دستگاه عصبی مرکزی میتوان مشاهد کرد.
*هم پیکری و هم خودمختار میتوانند در انعکاس نقش داشته باشند. -
سلام ببخشید از جلسه 19 هم به بعد نیست یا من پیدا نمیکنم؟
-
هر 62 عصب نخاعي ريشه شكمي آنها به دليل داشتن نورون حسي در بخش حسي دسته بندي مي شوند.
ريشه شكمي آنها به دليل داشتن نورون حركتي در بخش حركتي دسته بندي مي شود.
اگر نورون حركتي كه از ريشه شكمي بيرون ميايد ماهيچه هدفش مخطط باشد در بخش پيكري است. اگر ماهيچه هدف آن صاف باشد در بخش خودمختار است.
انعكاس نخاعي
*انعكاس نخاعي فقط در مهره داران است.
*هرگيرنده يك محرك خاص دارد.
*تقريبا انعكاس هاي نخاعي با درد آغاز مي شوند.
دو نوع سيناپس داريم : 1- سيناپس فعال با ناقل عصبي است. ( 1- مهاري : باعث تغيير پتانسيل مي شود اما باعث ايجاد پتانسيل عمل نمي شود. ، 2- تحريكي : ايجاد پتانسيل عمل در نورون هدف) ، 2- سيناپس غيرفعال بدون ناقل عصبي است.
سيناپس هاي فعال تحريكي + : نورون حسي با نورون رابط 1(در ماده خاكستري) ، نورون حسي با نورون رابط 2(در ماده خاكستري) ، نورون رابط 1 با نورون حركتي عضله دوسر(در ماده خاكستري) ، نورون حركتي عضله دوسر با ياخته هاي ماهيچه اي دوسر
سيناپس هاي فعال مهاري - : نورون رابط 2 با نورون حركتي عضله سه سر(در ماده خاكستري)
سيناپس غيرفعال : سيناپس نورون حركتي عضله سه سر با ياخته هاي ماهيچه اي عضله سه سر
جلسه 17
زيست يازدهم.pdf -
گيرنده ها
اگر بخشي از يك ياخته باشد : هدايت
اگر خود ياخته باشد : انتقال
*وقتي يك گيرنده در سيناپس باشد قطعا سلول پيش سيناپسي است.
گيرنده: 1- خود سلول:1- سلول غيرعصبي :تمايز يافته مثال = گيرنده چشايي زبان ، 2-سلول هاي عصبي (غير عصبي): تمايز يافته = سلول هاي استوانه اي و مخروطي
2- بخشي از سلول: انتهاي دندريت يا دندريت هايي از يك يا چند نورون حسي مثال = گيرنده هاي حواس پرتي
محرك بايد خاص گيرنده خودش باشد تا بتواند آن را تحريك كند.
در بعضي مواقع محرك خاص گيرنده هست اما گيرنده تحريك نمي شود چون محرك به اندازه كافي شدت ندارد.
در بعضي موارد محرك خاص گيرنده هست به اندازه كافي هم شدت دارد اما پيام عصبي توليد نمي شود چون گيرنده به آن محرك عادت كرده است در اين حالت گيرنده يا كمتر پيام عصبي توليد ميكند يا ديگه كلا پيام عصبي توليد نمي كند. البته اين پديده سازش براي همه گيرنده ها صادق نيست مثلا گيرنده درد -
به طور کلی گیرنده مخروطی در نور زیاد و گیرنده استوانهای در نور کم تحریک میشوند.
گیرنده فشار پوست
پوشش درونی = غلاف میلین
پوشش بیرونی = بافت پیوندی سست چند لایه
در پوشش گیرنده فشار چیزهایی که دیده می شود: ۱_ غلاف میلین ، ۲_ گره رانویه ، ۳_هدایت جهشی
*گیرنده حواس پیکری فقط از دسته بخشی از یک سلول هستند. -
*همه گیرنده های که در حس تماس ، دما ، وضعیت و درد فعالیت دارند از نوع بخشی از سلول هستند. سیناپس و انتقال نداریم پیام هدایت میشود.
*گیرنده هایی که در وضعیت و درد فعالیت میکنند پوشش پیوندی چندلایه ندارند.
*تقریبا همیشه انعکاس های نخاعی با درد شروع میشوند.
حواس: ۱_مکانیکی = گیرنده کششی: در دیواره شانه(بخشی از سلول) ، دریچه های صاف دیواره نایژه و نایژک(بخشی از سلول) ،،، وضعیت: درون ماهیچه های اسکلتی(بخشی از سلول) ، در زردپی ها(بخشی از سلول) ، در کپسول پوشاننده مفاصل(بخشی از سلول) ،،، تماس :لمس=در پوست(بخشی از سلول) ،، فشار=در پوست(بخشی از سلول) ، در دواره سرخرگ های عمومی(بخشی از سلول) ،، ارتعاش=گیرنده شنوایی حلزون گوش(سلول غیر عصبی) ، یاخته های مژک دار مجرای نیم دایهای (تعادل)(سلول غیر عصبی)
۲_دمایی = بیرونی:سرما_گرما:درپوست(بخش از سلول) ، درونی: دربرخیسیاهرگهایبزرگ_درهیپوتالاموس(بخشی از سلول)
۳_درد = در پوست و در بخش های گوناگون مانند دیواره سرخرگ ها(بخشی از سلول)
۴_نوری = استوانه ای مخروطی در چشم (سلول عصبی)
۵_شیمیایی = بویایی:در سقف حفره بینی(سلول عصبی) ،،، چشایی:روی زبان(سلول غیر عصبی) ،،، گیرنده O2: در قوس آئورت و سرخرگ گردنی(سلول غیر عصبی) ،،، گیرنده حساس به افزایش Co2 و H مثبت: در بصل النخاع(سلول غیر عصبی)
*گیرنده از نوع مکانیکی میتواند در حواس ویژه هم باشد(از نوع ارتعاش)
*در بخش مکانیکی هم میتوان گیرنده از نوع بخشی از سلول دید و هم از سلول غیر عصبی مشاهده کرد.
*گیرنده نوری فقط در حواس ویژه و در چشم هست. -
لایه های پوست از بیرون به درون = ۱_اپیدرم ، ۲_درم ، ۳_چربی(لایه چربی جداست و جزء لایه درم نیست)
**لایه اپیدرم **
در اپیدرم عروق خونی وجود ندارد.
فقط گیرنده درد هست که در اپیدرم دیده می شود(اما درست نیست که بگوییم گیرنده فقط در اپیدرم است)
سطحی ترین گیرنده در این لایه است
لایه درم
جنس درم به طور کلی بافت متراکم(رشته ای) است و پر از رشته های کلاژن و کشسان است.
در درم به طوری کلی رشته کلاژن بیشتر وضخیم تر از رشته های کشسان (الاستیکی) هستند.
در درم هم میتوان گیرنده درد مشاهده کرد
در درم میتوان بافت پوششی مکعبی مشاهده کرد_به واسطه غدد عرق
در درم بافت پیوندی سست نیز وجود دارد_به واسطه آن گیرنده های که بافت پیوندی در دور آن ها هست
*قطر مجرای غده عرق هرچه به غشای پایه نزدیک میشود کاهش پیدا میکند.
*غده عرق فقط در درم وجود دارد.
پیاز مو و ماهیچه صاف متصل به آن هم در درم مشاهده می شود.
*جهت تشرحات غده عرق برخلاف جهت پیام عصبی است_در پوست
لایه چربی
عمقی ترین گیرنده در بافت چربی است
عمقی ترین گیرنده=فشار
سطحی ترین گیرنده=درد
عروق و اعصاب نیز در این لایه وجود دارند.
رگ های موجود در لایه چربی ضخیم ترند نسبت که رگ های موجود در لایه درم. -
لایه های پوست از بیرون به درون = ۱_اپیدرم ، ۲_درم ، ۳_چربی(لایه چربی جداست و جزء لایه درم نیست)
**لایه اپیدرم **
در اپیدرم عروق خونی وجود ندارد.
فقط گیرنده درد هست که در اپیدرم دیده می شود(اما درست نیست که بگوییم گیرنده فقط در اپیدرم است)
سطحی ترین گیرنده در این لایه است
لایه درم
جنس درم به طور کلی بافت متراکم(رشته ای) است و پر از رشته های کلاژن و کشسان است.
در درم به طوری کلی رشته کلاژن بیشتر وضخیم تر از رشته های کشسان (الاستیکی) هستند.
در درم هم میتوان گیرنده درد مشاهده کرد
در درم میتوان بافت پوششی مکعبی مشاهده کرد_به واسطه غدد عرق
در درم بافت پیوندی سست نیز وجود دارد_به واسطه آن گیرنده های که بافت پیوندی در دور آن ها هست
*قطر مجرای غده عرق هرچه به غشای پایه نزدیک میشود کاهش پیدا میکند.
*غده عرق فقط در درم وجود دارد.
پیاز مو و ماهیچه صاف متصل به آن هم در درم مشاهده می شود.
*جهت تشرحات غده عرق برخلاف جهت پیام عصبی است_در پوست
لایه چربی
عمقی ترین گیرنده در بافت چربی است
عمقی ترین گیرنده=فشار
سطحی ترین گیرنده=درد
عروق و اعصاب نیز در این لایه وجود دارند.
رگ های موجود در لایه چربی ضخیم ترند نسبت که رگ های موجود در لایه درم. -
حواس ویژه
حواس ویژه در سراسر بدن پراکنده نیستند فقط د اندام خاص حضور دارند.
از حواس پنجگانه ، چهارتا در حواس ویژه هستند و یکی از آنها(حس لامسه)در حواس پیکری است.
به طور کلی پنج نوع حس در چهار نوع اندام در سه نوع گیرندهحس بینایی
به کلی چشم از سه لایه تشکل شده است = ۱_صلبیه ، ۲_مشیمیه ، ۳_شبکیه
قرنیه یک عدسی محدب یا همگرا است با تحدب ثابت
عدسی چشم هم ار نوع محدب است اما با تحدب متغییر
صلبیه دارای رگ های خونی است اما قرنیه فاقد رگ خونی است
به طور کلی از لحاظ ضخامت و استحکامکبخ ترتیب=۱_صلبیه ، ۲_مشیمیه ، ۳_شبکیه
*صلبیه و قرنیه هر دو از جنس بافت پیوندی هستند.
نور تا به گیرنده ها برسد چهاربار میشکند چون از چهار محیط شفاف میگذرد
*در نقطه کور گیرنده نوری نداریم.
*در نقطه کور مشیمیه وجود ندارد.
*عنبیه شفاف نیست و نور نمیتواند از آن عبور کند.دو گروه ماهیچه صاف عنبیه= ۱_ شعاعی _ انقباض در نور کم _ مردمک گشاد _ عصب دهی با سمپاتیک ، پیامد=میزان نور ورودی به چشم بیشتر میشود
۲_ حلقوی _ انقباض در نور زیاد _ مردمک تنگ _ عصب دهی با پارا سمپاتیک ، پیامد=میزان نور ورودی به چشم کمتر میشود
-
قرنیه و عدسی دارای سلول های زنده (با تمام ویژگی های سلول های زنده) هستند اما فاقد عروق خونی هستند به دلیل اینکه باید شفاف باشند.
به طور غیر مستقیم هم عدسی و هم قرنیه از عروق خونی تغذیه میکنند_به واسطه زلالیهزلالیه
مواد موجود در زلالیه ⇽ گلوکز ، O2 ، ویتامین ها ، آمینواسیدها ، برخی داروها ، Co2(دفعی) ، اوره(دفعی)
حضور زلالیه ⇽ پشت قرنیه ، جلوی عنبیه ، مردمک ، پشت عنبیه ، جلوی عدسی
تغذیه ⇽ صلبیه ، مشیمیه ، شبکیه ، عنبیه ، جسم مژگانی (توسط مویرگ های خونی)
قرنیه ، عدسی (توسط زلالیه به طور غیر مستقیم از مویرگ های خونی)
مردمک ، زلالیه ، زجاجیه (تغذیه ندارند چون ساختار سلولی ندارند)روند حرکت نور = قرنیه ⇽ زلالیه ⇽ زلالیه ⇽ عدسی ⇽ زجاجیه ⇽ شبکیه
محیط های شفاف چشم ⇽ قرنیه ، زلالیه (مایع) ، زجاجیه (ماده) ، عدسی
در بیشتر جاهای شبکیه گیرنده های استوانهای خیلی بیشتر از گیرنده های مخروطی هستد اما در لکه زرد برعکس است.
*لکه زرد بالاتر از نقطه کور قرار دارد. -
گیرنده های مخروطی استوانهای
عدسی چشم همواره همگراست اما میزان همگرایی آن در شرایط مختلف فرق میکند
در نور کم فقط گیرنده استوانهای تحریک میشود اما در نور زیاد فقط گیرنده مخروطی تحریک نمیشود ، تحریک گیرنده استوانهای را نیز داریم.
دندریت و ماده حساس به نور بیشتر باعث حساس تر بودن گیرنده استوانهای میشود
آکسون گیرنده مخروطی بزرگتر از آکسون گیرنده استوانه ای استماهیچه های مژگانی
انقباض ماهیچه های مژگانی با مصرف ATP است
ارتباط ماهیچه مژگانی و عدسی به طور مستقیم نیست
زمانی که تار آویزی شل شود ماهیچه مژکی درحال انقباض است
زمانی که تا آویزی کشیده شده باشد ماهیچه مژکی در حال انبساط (استراحت) استدیدن ⇽ ۱_ نزدیک = انقباض ماهیچه مژکی ، شل شدن تارهای آویزی ⇽ ۱_افزایش تحدب عدسی (افزایش همگرایی) ، ۲_افزایش قطر عدسی (قطور شدن عدسی) ، ۳_افزایش کُرَویَت (کروی بودن) عدسی
۲_ دور = انبساط ماهیچه مژکی ، کشیده شدن تارهای آویزی ⇽ ۱_کاهش تحدب عدسی (کاهش همگرایی) ، ۲_کاهش قطر عدسی (نازکتر شدن عدسی) ، ۳_کاهش کُرَویَت عدسی (کشیده شدن عدسی)در چشم دو چیز تنظیم میشود = ۱_نور ورودی ⇽ با قطر مردمک ⇽ عضلات شعاعی و حلقوی
۲_تحدب و قطر عدسی ⇽ با قطر عدسی ⇽ عضلات مژگانی