Skip to content
  • دسته‌بندی‌ها
  • 0 نخوانده ها: پست‌های جدید برای شما 0
  • جدیدترین پست ها
  • برچسب‌ها
  • سوال‌های درسی و مشاوره‌ای
  • دوره‌های آلاء
  • گروه‌ها
  • راهنمای آلاخونه
    • معرفی آلاخونه
    • سوال‌پرسیدن | انتشار مطالب آموزشی
    • پاسخ‌دادن و مشارکت در تاپیک‌ها
    • استفاده از ابزارهای ادیتور
    • معرفی گروه‌ها
    • لینک‌های دسترسی سریع
پوسته‌ها
  • Light
  • Brite
  • Cerulean
  • Cosmo
  • Flatly
  • Journal
  • Litera
  • Lumen
  • Lux
  • Materia
  • Minty
  • Morph
  • Pulse
  • Sandstone
  • Simplex
  • Sketchy
  • Spacelab
  • United
  • Yeti
  • Zephyr
  • Dark
  • Cyborg
  • Darkly
  • Quartz
  • Slate
  • Solar
  • Superhero
  • Vapor

  • Default (بدون پوسته)
  • بدون پوسته
بستن
Brand Logo

آلاخونه

  • سوال یا موضوع جدیدی بنویس

  • سوال مشاوره ای
  • سوال زیست
  • سوال ریاضی
  • سوال فیزیک
  • سوال شیمی
  • سایر
  1. خانه
  2. بحث آزاد
  3. غیر درسی
  4. گلچینی کوتاه از کتاب های معروف
هرچی تودلته بریز بیرون7
M.anM
به نام خداوند بخشنده مهربان سلام ...اینجا از هرچی اذیتتون میکنه بگید وبزارین تخلیه شین...از موانع درس خوندنتون بگید تاباهم براش راه حل پیداکنیم....برعکس از خوشحالی هاتون هم بگید...از چیز هایی بگید که باعث شده باعلاقه وقتتون رو صرف مطالعه کنید...موفق باشید وامیدوارم تاروز کنکور کلی اتفاقای خوب براتون بیفته که شمارو به سمت پیروزی ببره... رعایت قوانین تاپیک برای همه الزامی می باشد بحث سیاسی، اعتقادی و تنش زا ممنوع پرسیدن سوال درسی و مشاوره ای ممنوع پرهیز از توهین و بی احترامی و استفاده از الفاظ نامناسب پرهیز از قرار دادن متن ، آهنگ و... با محتوای نامناسب مواظب شوخی هاتون باشید هر شوخی مناسب محیط انجمن نیست همه ی گویش ها و زبان ها برای همه ما آلایی ها با ارزش هستند پس برای احترام به هم فقط فارسی صحبت کنید سبز باشید و سربلند
غیر درسی
| گالری روح نواز🫀✨ |
AinoorA
سلااامممم هممون گاهی عکس هایی رو میبینیم که شادی برای قلبمون به همراه دارن گاهی بعضی عکسا یادآور یه خاطره خوبن بعضی عکسا خنده روی لبمون میارن و بعضی اشک تو چشامون... بعضی عکسا یادآور آدم هایی هستن که دوستشون داریم بنظر عکسا روح دارن و حسشون به ما منتقل میشه... بعضیاشون خیلی کیوت و با نمکن بعضیاشون غمگینن بعضیا بی حس و بی حالن بعضیا خیلیی شادن اینجا گالریِ عکسایی ک دوسشون داریم یا یه چیزی رو برامون زنده میکنن دوست داشتین یه متن خوشگلم زیرش بنویسین.. دعوت میکنم از : @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @بچه-های-تجربی-کنکور-1402 @بچه-های-تجربی-کنکور-1401 @ریاضیا @تجربیا @انسانیا @بچه-های-تجربی-کنکور-1403 (شما یه سر کوچولو بزنین کافیه خوشحال میشیم) و هر کس دیگه ای که دوست داره شرکت کنه منتظر عکس های زیباتون هستم
غیر درسی
کانال شـــ🌱ـــروع یه جامعه برای استارتاپ های تازه نفس
Sadra00S
داشتم داستان شروع استارتاپ‌های خارجی رو می‌خوندم و دیدم اکثرشون با به اشتراک گذاشتن محصول اولیه‌شون توی Hacker News و Product Hunt خیلی کمک گرفتن: هم بازخورد گرفتن، هم شناخته شدن و مسیرشون سریع‌تر جلو رفت. مثل Dropbox وقتی فقط یه ویدئو کوتاه دمو داشت، اون رو توی Hacker News منتشر کرد. هزاران نفر دیدن، عضو لیست انتظار شدن و همین شد جرقه‌ی رشدش. یا Notion یکی از بزرگ‌ترین جهش‌هاش رو بعد از لانچ در Product Hunt گرفت؛ بازخوردها باعث شد خیلی سریع‌تر مسیر توسعه رو درست کنن. . اون موقع به خودم گفتم: «چرا ما یه جای رایگان نداشته باشیم که هر نفر محصول یا ایده‌ش رو معرفی کنه و بازخورد واقعی بگیره؟» برای همین کانال «شروع» رو زدم. صرفاً برام بودن یه جایی مثل Hacker News بودن مهمه و هر کسی که این کارو بهتر بلده می‌تونه بهم بگه تا من کمکش کنم و کلا قید کانالو بزنم. این کانال رو زدم تا هر کسی که چیز جدیدی لانچ کرد یا می‌خواست ایده‌ای رو تست کنه، سریع بازخورد بگیره از یه جامعه واقعی. من می‌تونم کمک کنم اعضای کانال زیاد بشن، ولی محتوای واقعی و ارزشمند برمی‌گرده به شما و فعالیتتون. لینک کانال :https://t.me/IRstartnews
غیر درسی
موسیقی کده🎵
MmdasnM
از نظر من موسیقیای خوب و آروم میتونن خیلی رو تمرکز تاثیر بزارن موسیقی های خوبتون رو اینجا به اشتراک بزارید تا بقیه هم ازش لذت ببرن
غیر درسی
گلچینی کوتاه از کتاب های معروف
Mr. PerfectM
سلام دوستان هدفم از زدن این تاپیک اینکه: شبی حداقل یک_دقیقه_کتاب بخوانیم لطفا شما هم در این مسیر یارا باشید. تا حداقل شبی یه قطره از اقیانوس علم را به معلومات خود بیافزاییم.
غیر درسی
♥شعردانه♥
banooB
درود آلایی های خوب راستش من این تاپیک رو مکمل تاپیک قرابت میدونم برای همین امیدوارم اینجا هم حضور پر رنگی داشته باشین و حس خوبی رو از طریق شعر به هم انتقال بدیم .پیشاپیش از همراهی تون سپاسگزارم با احترام بانو پ ن : %(#ff0000)[اینجا فقط شعر بنویسید نه متن ادبی] @دانش-آموزان-آلاء @خیرین-کوچک-دریا-دل
غیر درسی
پناه دل 🌱
_
بعضی وقت‌ها حال آدم اونقدر بد میشه که حتی نمی‌دونه با چه کلماتی باید توصیفش کنه... دیشب من همینطور بودم اما وقتی چند آیه از قرآن خوندم دیدم واقعا بعضی آیاتش یه آرامش عجیبی به دل میدن برای همین دوست دارم توی این تاپیک مجموعه‌ای از همین جملات و محتواها بزاریم ، در صدرش آیه‌هایی از قرآن که آرامش‌بخشن و همین‌طور فیلم‌ها، عکس‌ها یا جمله‌هایی که می‌تونن حس خوبی منتقل کنن و آروممون کنن اینجوری هر وقت حالمون بد شد بیایم اینجا سر بزنیم، بخونیم و ببینیم و حالمون یه کم بهتر بشه امیدوارم توی لحظه‌های سخت این کلمات و تصاویر بتونن پناه دلمون باشن
غیر درسی
هرچی تودلته بریز بیرون۶
JuDiJ
به نام خداوند بخشنده مهربان سلام ...اینجا از هرچی اذیتتون میکنه بگید وبزارین تخلیه شین...از موانع درس خوندنتون بگید تاباهم براش راه حل پیداکنیم....برعکس از خوشحالی هاتون هم بگید...از چیز هایی بگید که باعث شده باعلاقه وقتتون رو صرف مطالعه کنید...موفق باشید وامیدوارم تاروز کنکور کلی اتفاقای خوب براتون بیفته که شمارو به سمت پیروزی ببره... رعایت قوانین تاپیک برای همه الزامی می باشد بحث سیاسی، اعتقادی و تنش زا ممنوع پرسیدن سوال درسی و مشاوره ای ممنوع پرهیز از توهین و بی احترامی و استفاده از الفاظ نامناسب پرهیز از قرار دادن متن ، آهنگ و... با محتوای نامناسب مواظب شوخی هاتون باشید هر شوخی مناسب محیط انجمن نیست همه ی گویش ها و زبان ها برای همه ما آلایی ها با ارزش هستند پس برای احترام به هم فقط فارسی صحبت کنید سبز باشید و سربلند
غیر درسی
تک بعدی نبودن !!
_
سلام دوستان عزیز ️ بنظرم یه زندگی تک بعدی خیلی بده یعنی اینکه فقط درس هدف زندگیتون باشه ... اهمیت دادن به ورزش و تناسب اندام و کلی هدف دیگه مثلا خوانندگی دوبلوری و هر استعداد دیگه ای ک دارید در کنار درس باعث میشه ک تک بعدی نباشید و اگه درس رو ازتون بگیرن دیگ حوصله تون سر نمیره و دنبال کارای بیهوده نمیرید چون هدف ( های ) دیگه ای هم دارید :)) اینجا میتونید برای هرکاری ک در این جهت کمکتون میکنه هدف گذاری کنید و پیشرفتتون رو ثبت کنید یطورایی مثل گزارشکار درسی ولی کلی تر ... @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @تجربیا @ریاضیا
غیر درسی
آبرسان
هبیجه
سلام یه آبرسان خیلی خوب برای پوست خشک معرفی کنید قیمتش اصلا مهم نیست
غیر درسی
قشنگ‌ترین تعریف
S.daniyal hosseinyS
بیاید بگید ببینم قشنگ‌ترین تعریفی که تاحالا یه شخصی ازتون کرده چی بوده؟ (امیدوارم تاپیکش پر از جملات جذابِ ذوق‌دار بشه) @دانش-آموزان-آلاء @فارغ-التحصیلان-آلاء
غیر درسی
دسکتاپ و والپیپر
D
سلام به همه. دوست داشتید والپیپر، تم گوشی/کامپیوتر، و اسکرین شات از دسکتاپتون رو اینجا به اشتراک بذارید.
غیر درسی
کاف‍ــه می‍ـــم♡
sandiiiiS
سلام به یاران ج‍ــان به %(#ff00ff)[ک‍ـــافه می‍ـــم] خوش اومدین.. توی انجمن جای همچین تاپیکی خالی بود دعوتتون میکنم که اینجا %(#00ffff)[مت‍ــن های ادب‍ــی] بفرستین ما نمیتونستیم توی تاپیک شع‍ــردانه متن ادبی بفرستیم توی تاپیک خ‌ــــودنویس هم نمیتونستیم چون مخصوص دست نوشته های خودمونه و توی تاپیک هرچی تودلته بریز بیرون هم نوشته ها گم میشدن همگی خوش اومدین.. %(#0000ff)[اسپم ممنوعه] و اینکه از مدیر عزیز هم درخواست دارم که تاپیک رو قفل نکنن @M-an %(#7f7fff)[_________________________________] خب خب دعوت میکنم از : @خانوم @dlrm @اکالیپتوس @revival @گونش @Saahaar @sheyda-fkh @دانش-آموزان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
غیر درسی
یعنی تو این جلسه چی می گذره؟
M.anM
Topic thumbnail image
غیر درسی
شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم
mriawM
سلام دوستااااااااان این تاپیک واسه اینه که تا میتونیم شاد باشیم،هرکی از درس خسته شد یا چیز دیگه،واسه زنگ تفریح بیاد اینجا شاد بشه انرژی بگیره،جوک یا سوتی های خنده دار یا هرچیز خنده دار دیگه رو اینجا بنویسیم :smiling_face_with_open_mouth_smiling_eyes:
غیر درسی
قادر به پخش نیست
Hg L 0H
بعد مدت ها سلام امیدوارم حالتون خوب باشه گاهی وقتا یه ویدئو درسی رو که داخل تلگرام میبینم یه کاری پیش میاد و از تلگرام کامل خارج میشم ولی تل هنچنان تو پس زمینه هست دوباره که میرم ویدئو رو پخش کنم با وجود این که قبلا نصفشو دیدم این برام میاد که برنامه قادر به پخش ویدئو نبود و..... لطفا اگه راهکاری دارین واسه این که درستش کنم بگید خیلی از کارام مونده🥲 @دوازدهم @تجربیا @ریاضیا @فارغ‌التحصیلان_آلا
غیر درسی
ته تقاریِ تابستون:)
ari_14A
سلام سلام امیدوارم حالِ دلتون خوب باشه خیلی وقت بود تاپیک تولد برای کسی نزدم ولی خب اوشون فرق دارن هم اینک هم ماهِ خودمه:)هم اینک یکی از آدمایی بود ک از اینجا برام موند. تولدِ @Aqua اوشونه. همونجا‌که‌شایع‌میگه: بهترین‌رفیق‌منی پایه‌ثابتی،شریک‌غمی بعید میدونم دیگه مثل تو ببینه زمین از خوبِ خیلیا خیلی بهتری:)🫂 سنت از خیلیا کمتر بود ولی معرفتت از خیلیا بیشتر. خلاصه ک امیدوارم امسال بشه همونی ک میخوای چون میدونم چقد براش تلاش کردی و چقد لایقشی آرزوهات برات خاطره شن🤍️ @Michael-Vey @Narges_ @ماهلین-سایتمون @Zahra2020 @Anzw-18 @Ainoor @Ramos9248 @Hhh-Hh دیگ بقیه یادم نیست اگه کسی میدونین تگ کنین مرسی ازتون🤌
غیر درسی
*پادکستجات*
dlrmD
%(#1fb5ad)[سلام رفیق رفقا]:) حال دلاتون آروم... همون طور که از اسم تاپیک پیداست این تاپیک مخصوص "%(#b51f1f)[پادکست]" هستش:) این تاپیک رو زدیم که از این به بعد توی تایمایی که حسِ درستون نیست و حال گوش کردن به هیچ آهنگی رو ندارین،پادکست های اینجا رو پلی کنید، سرتون رو بذارید روی دستتون و چشماتون رو ببندین و یکم ریلکس کنید:) این تاپیک جای آهنگ %(#d66666)[نیست] ما آهنگ هامون رو اینجا میذاریم این تاپیک جای شعر %(#d66666)[نیست] ما شعرهامون رو اینجا میذاریم اینجا صرفا تاپیکیِ برای دکلمه و پادکست هایی که به نظرتون میتونه حالِ دل رو خوب کنه و شایدم چند دقیقه ای به فکر وابدارتمون:)) حتی این پادکست هارو میشه شب قبل خواب هم گوش داد و جای فکر کردن به مشکلات روزانه یکم غرق متن و صدای گوینده شد:) پس... بسم الله دعوت می کنم از: @ادمین هامون @ناظم های منظممون:)) @همیار های باهوشمون @فارغ-التحصیلان-آلاء که چقدم بح بح @دانش-آموزان-نظام-قدیم-آلا که خیلی خفنیم :)) @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا که شمام خفنید :)) @رتبه-های-انجمن-آلاء که موجب افتخارمونین @خیرین-کوچک-دریا-دل که آلاء رو به شما هم مدیونیم:) و همه ی @دانش-آموزان-آلاء تشکر هم بکنم از @آسمان-آبی واسه مهربونیش و پیشنهاد خفنش جات جات و امیدوارم تاپیک رو نبندن بچه های بالا @ادمین
غیر درسی
آشپزی🍽🥞🎂
م
سلام و درود به همه لازم به توضیح اضافه نیست از اسم تاپیک مشخصه این تاپیک رو زدم تا اینجا تجربیات آشپزی،پخت کیک،غذای های محلی و نوشیدنی های مورد علاقه مون رو با هم به اشتراک بذاریم و از هم پخت کلی خوراکی خوشمزه رو یاد بگیریم و یه تفریحی باشه واسه اوقات فراغتمون و البته یه انگیزه واسه آشپزی پس اینجا عکس اونها رو قرار بدید و درصورت تمایل طرز تهیه شون رو هم بگین دعوت میکنم از: @soniaaa @Anzw-18 @Gharibe-Gomnam @roghayeh-eftekhari @chichak-am @حامد-صباحی @حمید-صباحی @m-hmt @sania-Andiravan @z-Gheibi و بقیه دوستان @دانش-آموزان-آلاء @تجربیا @ریاضیا @انسانیا
غیر درسی
پیرِ طوس
mr.vinyzoM
Topic thumbnail image
غیر درسی

گلچینی کوتاه از کتاب های معروف

زمان بندی شده سنجاق شده قفل شده است منتقل شده غیر درسی
496 دیدگاه‌ها 51 کاربران 17.1k بازدیدها 59 Watching
  • قدیمی‌ترین به جدید‌ترین
  • جدید‌ترین به قدیمی‌ترین
  • بیشترین رای ها
پاسخ
  • پاسخ به عنوان موضوع
وارد شوید تا پست بفرستید
این موضوع پاک شده است. تنها کاربرانِ با حق مدیریت موضوع می‌توانند آن را ببینند.
  • Mr. PerfectM آفلاین
    Mr. PerfectM آفلاین
    Mr. Perfect
    فارغ التحصیلان آلاء
    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
    #28

    🕙شبی حداقل یک_دقیقه_کتاب بخوانیم📚

    هرچه بیشتر نسبت به ادراک مفاهیم واقعی دانشمند ، بی علاقگی نشان میدهیم ، او ما را در برابر بنای خیره کننده تری از معرفت قرار میدهد.

    ✍#برتراند_راسل
    📚#جهان_بینی_علمی

    1 پاسخ آخرین پاسخ
    8
    • Mr. PerfectM آفلاین
      Mr. PerfectM آفلاین
      Mr. Perfect
      فارغ التحصیلان آلاء
      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
      #29

      🕙شبی حداقل یک_دقیقه_کتاب بخوانیم📚

      آنچه مهم است این است که تاب بیاوریم
      و صبر کنیم
      تا به چشم خود ببینیم
      که استعداد بی همتای انسان در اوج
      تلاش و کوشش،
      چگونه یک پایان غم انگیز را
      به پیروزی عظیم
      و یک وضعیت بحرانی را
      به فتحی پیروزمندانه بدل می کند.

      ✍ #ویکتور_فرانکل
      📕 #انسان_در_جستجوی_معنا

      1 پاسخ آخرین پاسخ
      9
      • Mr. PerfectM آفلاین
        Mr. PerfectM آفلاین
        Mr. Perfect
        فارغ التحصیلان آلاء
        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
        #30

        🕙شبی حداقل یک_دقیقه_کتاب بخوانیم📚

        چیزی که به آن فکر می کنید،
        همان چیزی است که
        احساس می کنید و
        چیزی که احساس می کنید،
        همان چیزی است که
        جذب می کنید...

        📖راز
        ✍️ راندا برن

        1 پاسخ آخرین پاسخ
        8
        • Mr. PerfectM آفلاین
          Mr. PerfectM آفلاین
          Mr. Perfect
          فارغ التحصیلان آلاء
          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
          #31

          🕙شبی حداقل #یک_دقیقه_کتاب بخوانیم📚

          دو نوع جهل داریم:
          جهل عاميانه كه پيش از تحصيل دانش وجود دارد و جهل عالمانه كه بعد از كسب دانش گريبانگير انسان مى شود.
          اولى مربوط به كسانى است كه اصلا بى سوادند و كتاب نمى خوانند.
          دومى جهل كسانى است كه كتاب هاى فراوانى را بد خوانده اند.
          اينها به قول الكساندر پوپ «آدم هاى بى هوش و فاقد بينشى هستند كه مغزهاى آنها از كتاب هايى كه بدخوانده اند انباشته شده است».

          📖چگونه کتاب بخوانیم
          ✍️مارتيمر جى دلر

          1 پاسخ آخرین پاسخ
          8
          • Mr. PerfectM آفلاین
            Mr. PerfectM آفلاین
            Mr. Perfect
            فارغ التحصیلان آلاء
            نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
            #32

            🕙شبی حداقل #یک_دقیقه_کتاب بخوانیم📚

            پس از مرگ مادرم، من فهرستی فراهم کردم از وقت هایی که مادرم حمایتم کرد و وقت هایی که من از مادرم پشتیبانی نکردم. غم انگیز بود. هیچ توازنی وجود نداشت.

            📖فقط يك روز بيشتر
            ✍️میچ آلبوم

            1 پاسخ آخرین پاسخ
            8
            • Mr. PerfectM آفلاین
              Mr. PerfectM آفلاین
              Mr. Perfect
              فارغ التحصیلان آلاء
              نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
              #33

              🕙شبی حداقل #یک_دقیقه_کتاب بخوانیم📚

              من می گویم جای مردم در نوشته های تو خالی است، انسان ها هستند که مهم هستند، انسانیت مهم است نه یک شخص خاص. شاهکارهای بزرگ را بخوان، يک فکر بزرگ، يک فلسفه مردمی پشت کارهایشان هست. نویسندگان بزرگ وقتی به اوج خلاقیت خود رسیده اند که در کنار مردم بوده اند.

              📖ترلان
              ✍️فریبا وفی

              1 پاسخ آخرین پاسخ
              9
              • Mr. PerfectM آفلاین
                Mr. PerfectM آفلاین
                Mr. Perfect
                فارغ التحصیلان آلاء
                نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                #34

                🕙شبی حداقل #یک_دقیقه_کتاب بخوانیم📚

                هر صبح یک روز جدید در انتظار ماست . انسان ها می گویند که اگر خوش شانس باشی بهتر است . اما من ترجیح می دهم که هوشیار باشم .چرا که وقتی شانس به سراغم بیاید از دستش نخواهم داد ...

                📙 برگرفته از کتاب «پیرمرد و دریا»
                ✍🏻 نوشته ارنست همینگوی

                1 پاسخ آخرین پاسخ
                7
                • Mr. PerfectM آفلاین
                  Mr. PerfectM آفلاین
                  Mr. Perfect
                  فارغ التحصیلان آلاء
                  نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                  #35

                  🌹هدفمندان...

                  داستان جالبی وجود دارد دربارهٔ مردی که به سرعت و چهار نعل با اسبش می تاخت.
                  اين طور به نظر مي رسيد که جای بسيار مهمی می رفت.
                  مردی که کنار جاده ايستاده بود ، فرياد زد:
                  «کجا می روی؟»
                  مرد اسب سوار جواب داد:
                  «نمی دانم ، از اسب بپرس»

                  اين داستان زندگی خيلی از مردم است.
                  آنها سوار بر اسب عادتهايشان می تازند ، بدون اين که بدانند کجا می روند.
                  وقت آن رسيده است که کنترل افسار را به دست بگيريد و زندگيتان را در مسير رسيدن به جايی قرار دهيد که واقعاً می خواهيد به آنجا برسيد.

                  🌹کتاب «اثر مرکب» اثر دارن هاردی

                  🌺🌺🌺

                  1 پاسخ آخرین پاسخ
                  7
                  • Mr. PerfectM آفلاین
                    Mr. PerfectM آفلاین
                    Mr. Perfect
                    فارغ التحصیلان آلاء
                    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                    #36

                    🕚حداقل #یک_دقیقه_کتاب بخوانیم📚

                    اﮔﺮ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ ﮐﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ، ﻟﺰﻭﻣﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ هم ﺧﻮﺏ ﺑﺎﺷﺪ، ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺷﺎﺩ ﻭ ﺧﻮﺷﺎﯾﻨﺪﺗﺮﯼ ﻣﯽ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ.
                    ﺗﺌﻮﺭﯼ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻣﯽ ﺁﻣﻮﺯﺩ ﮐﻪ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻣﻄﻠﻮﺏ ﻣﻦ، ﺍﺳﺎﺱ ﻭ ﺷﺎﻟﻮﺩﮤ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﻪ ﺍﺳﺎﺱ ﻭ ﺷﺎﻟﻮﺩه ی ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ...

                    📚 برگرفته از کتاب «تئوری انتخاب»
                    📝 نوشته ویلیام ﮔﻼﺳﺮ

                    1 پاسخ آخرین پاسخ
                    6
                    • اهوراا آفلاین
                      اهوراا آفلاین
                      اهورا
                      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                      #37

                      20211109_134215_Burst01~2.jpg 20211109_134246~2.jpg

                      1.png

                      1 پاسخ آخرین پاسخ
                      5
                      • Mr. PerfectM آفلاین
                        Mr. PerfectM آفلاین
                        Mr. Perfect
                        فارغ التحصیلان آلاء
                        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                        #38

                        🕙شبی حداقل #یک_دقیقه_کتاب بخوانیم📚

                        هنگامی که آرزوی چیزی را دارید سراسر کیهان همدست می شود تا بتوانی این آرزو را تحقق بخشی.

                        📕 برگرفته از کتاب «کیمیاگر»
                        ✍🏻 نوشته پائولو کوئلیو

                        1 پاسخ آخرین پاسخ
                        8
                        • fatemeh8181F آفلاین
                          fatemeh8181F آفلاین
                          fatemeh8181
                          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                          #39

                          WhatsApp Image 2021-12-01 at 06.45.08.jpeg

                          :)))
                          658🙂

                          تو دنیایی که میتونی هرچیزی باشی مهربون باش🖤🌵🧠

                          1 پاسخ آخرین پاسخ
                          10
                          • Mr. PerfectM آفلاین
                            Mr. PerfectM آفلاین
                            Mr. Perfect
                            فارغ التحصیلان آلاء
                            نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                            #40

                            🕚حداقل #یک_دقیقه_کتاب بخوانیم📚

                            اگر با آدم‌های بدبخت نشست و برخاست کنید، کم کم به بدبختی عادت می‌کنید و فکر می‌کنید که این طبیعی است. اگر با آدم‌های غرغرو همنشین باشید عیب جو و غرغرو می‌شوید و آن را طبیعی می‌دانید و...

                            "تصمیم بگیرید به مجموعه افراد مثبت ملحق شوید وگرنه افراد منفی شما را پایین می‌کشند و اصلا متوجه چنین اتفاقی هم نمی‌شوی"

                            📚 برگرفته از کتاب «راز شاد زیستن»
                            ✍️نوشته اندرو متیوس

                            🌺🌺🌺

                            1 پاسخ آخرین پاسخ
                            6
                            • _Biliifti__ آفلاین
                              _Biliifti__ آفلاین
                              _Biliifti_
                              نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                              #41

                              تیکه_کتاب

                              رنج بردن باعث فهمیدن می‌شود و ذهن را به تلاش برای شناختن وا می‌دارد. تا این‌که قواعد زندگی و تلخی و سختی را می‌شناسد و به درك و شعور می‌رسد.

                              ولی وقتی به فهمیدن و درك رسیدی، از آن به بعد دیگر خود فهمیدن باعث رنجت می‌شود. دیگر هم از فهمیدن خودت رنج می‌بری، هم رنج فهمیدن آنچه دیگران درك نمی‌کنند و نمی‌فهمند و نمی‌بینند، به جانت نیش می‌زند و آزارت میدهد.

                              ولی هر قدر در نادانی می‌شود درجا زد، در فهمیدن نمی‌شود. وقتی چشم‌هایت باز شد، دیگر نمی‌توانی آن را ببندی و خودت را به نفهمی بزنی.

                              دالان_بهشت

                              لاجرم مست و طربناک و قوی بنیادیم...

                              1 پاسخ آخرین پاسخ
                              5
                              • _Biliifti__ آفلاین
                                _Biliifti__ آفلاین
                                _Biliifti_
                                نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط _Biliifti_ انجام شده
                                #42

                                تیکه_کتاب

                                "حق اشتباه"
                                ترکیب بسیار کوچکی‌ست از واژه‌ها،
                                بخش کوچکی‌ست از یک جمله.
                                اما چه کسی این حق را به تو خواهد داد؟ چه کسی جز خودت؟!

                                باید یک‌بار به خاطر همه چیز گریه کرد
                                آنقدر گریه کرد که اشک‌ها خشک شوند
                                باید این تن اندوهگین را چلاند
                                بعد دفتر زندگی را ورق زد
                                به چیز دیگری فکر کرد
                                باید پاها را حرکت داد
                                و همه چیز را از نو شروع کرد.

                                آنا گاوالدا
                                من_او_را_دوست_داشتم!

                                لاجرم مست و طربناک و قوی بنیادیم...

                                1 پاسخ آخرین پاسخ
                                7
                                • Mr. PerfectM آفلاین
                                  Mr. PerfectM آفلاین
                                  Mr. Perfect
                                  فارغ التحصیلان آلاء
                                  نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                  #43

                                  🕚حداقل #یک_دقیقه_کتاب بخوانیم📚

                                  نمی توانیم درست حرف بزنیم‌ تا وقتی کسی به حرف مان گوش بدهد و در یک کلام زنده نیستیم تا زمانی که دوست داشته بشویم!

                                  📙 برگرفته از کتاب «جستارهایی در باب عشق»
                                  ✍🏻نوشته آلن دوباتن

                                  🌺🌺🌺

                                  1 پاسخ آخرین پاسخ
                                  5
                                  • خانومِ_دوست_داشتنیخ آفلاین
                                    خانومِ_دوست_داشتنیخ آفلاین
                                    خانومِ_دوست_داشتنی
                                    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                    #44

                                    من این تاپیکو تازه دیدم ، چرا انقدر کم حمایت شده؟؟
                                    بذارین باز خب!

                                    1 پاسخ آخرین پاسخ
                                    5
                                    • Gharibe GomnamG آفلاین
                                      Gharibe GomnamG آفلاین
                                      Gharibe Gomnam
                                      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                      #45
                                      این پست پاک شده!
                                      1 پاسخ آخرین پاسخ
                                      0
                                      • Gharibe GomnamG آفلاین
                                        Gharibe GomnamG آفلاین
                                        Gharibe Gomnam
                                        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                        #46

                                        سلام
                                        برشی از کتاب از کدام سو خیلی کتاب قشنگیه به من که خیلی کمک کرد
                                        از دیشب که جواب تماس ها و پیام ها را نمی دهد کلافه ی کلافه ام. بی وجدان روزها، این همه به عیش و خوشی می گذرد، نمی دانم چه دردی است که شب حتماً یکی دو ساعتش به فکروخیال و بی حوصلگی طی می شود و این سستی و بی حالی اش می کشد تا روز.
                                        فشار درس های مسخره هم که نمی گذاردآرام و قرار داشته باشم. کاش می شد امروز را از مدرسه می زدم بیرون! اصلاً حال و حوصله ی نشستن سر کلاس فیزیک را ندارم. زنگ کلاس را که زدند، بی خیال فرار کردن تسلیم شدم.

                                        سر و صدای بچه ها، کلاس هجده متری را برده است هوا. وحید با آن قد دیلاق و لاغرش، تا گردن رفته بود توی کتابش، تا خواست بنشیند، صندلی را کشیدم. نتوانست تعادلش را حفظ کند و محکم به زمین خورد. فکر کنم قسمت لگنی، استخوان خاجی و سه چهار مهره ی پایین کمرش اگر از کار نیفتاده باشد، مدتی بیکار خواهد شد. صدای خنده ی بچه ها کلاس را برد هوا. چند تا فحش داد؛ اما چون صورتش از درد مچاله شده بود، دلم برایش سوخت و جوابش را ندادم.
                                        معاونمان همان موقع رسید و حال و اوضاع را دید. جلو آمد و دست وحید را گرفت و کمک کرد بلند شود. کار من را ندید، اما فحش های وحید را شنید.

                                        خودم می دانستم که باید همراهش بروم. از کلاس بیرون رفتیم. وحید دست به کمر و لنگ لنگان راه می رفت. پشت شلوار قهوه ای اش خاکی شده بود. از گوشه ی چشم نگاهش کردم، ابرو درهم کشیده، لبش را به دندان گرفته بود. جداً نمی خواستم این مادرمرده را به این روز بیندازم، فقط می خواستم کمی بخندیم و فضای کوفتی عوض شود، اما توی دردسر افتادم.
                                        داشتم توی ذهنم حرف هایم را آماده می کردم که در دفتر کارش را باز کرد و رفت کنار میزش ایستاد. خودم را به بی خیالی زدم. هیچ وقت نشد که از این چهار دیواری که اسمش را گذاشته اند « دفتر » دل خوش داشته باشم؛ نمی دانم خاصیت وجودی اش است، به دکوراسیونش ربط دارد، به افرادی که این جا به کمین خطاها می نشینند یا به نفرتم از مدرسه بر می گردد؟ می گذاشتند، تمام اسباب و اثاث را می ریختم کنار کوچه و یک دکور می زدم، هلو. کادر را هم کلاً خلاص می کردم. هر چند که از بعضی هایشان نمی شود گذشت، از خوبی خودمان است که این ها هم خوب شده اند! چشم از در و دیوار دفتر می گیرم و نگاهم می رسد به وحید که هنوز دست به پایین کمرش گرفته بود. بچه ننه...

                                        • خب!
                                          نگاهش سمت من است.
                                        • بله؟!
                                          خوب است که کسی نیست. خودش جزو همان کادری است که بودنش بهتر از نبودنش است. عادت کرده ام به نگاه های خاص و ساکتش. حرف هایش یک طرف، بدمصب چشم هایش هم حرف دارد.
                                        • چه کردی جواد؟
                                          از نگاهش فرار می کنم و می زنم به آن راه. حالا تا بخواهد راه را پیدا کند، چند دقیقه ای سر کار است:
                                        • آقا آدم وقتی می خواد بشینه باید حواسش رو جمع کنه. یه نگاهی بندازه بعد!
                                          بی حرف می رود پشت میز و صندلی را عقب می کشد و می نشیند. وحید با چشمانی گشاد و دهانی باز، نگاهم می کند. دارم فحش هایی که توی دلش می دهد را توی چشمانش می خوانم:
                                        • یعنی شما در این نمایش نقشی نداشتی؟
                                          سوالش تمسخر ندارد و خیلی جدی است! همین جرئتم را بیشتر می کند. این پا و آن پا می شوم. لبخندی تقدیمش می کنم و می گویم:
                                        • پس برم سر کلاس. فیزیک داریم، عقب می افتیم.
                                          رو می کند سمت وحید که هنوز دستش به کمرش است.
                                        • نظر شما چیه؟ چی گفتی وحید!
                                          سرش را می اندازد پایین. هر دو ساکتیم. حوصله ی بیشتر ایستادن را ندارم. دستش را روی میز می گذارد و آرام مشت می کند.
                                        • تو بگو چی بگم به تون.
                                          وحید زود می گوید:
                                        • آقا من تقصیری نداشتم. چرا جواد این طوری کرد، نمی دونم.
                                          همیشه از این که دنبال مقصر می گردند بدم می آید. یک شوخی معمولی را می کنند یک دعوای سنگین!
                                        • یه شوخی بود. این قدر جنجال نداره که!
                                          سکوت کرده است. دستش را می زند زیر چانه اش و با انگشت هایش ریش مرتبش را شانه می زند. ریش به صورتش می آید. هرچند اگر دست من باشد، هم صورتش را سه تیغه می کنم و هم به ابروهای پر پشتش یک حالی می دهم دختر کُش.
                                        • آقا خُب آدم عصبانی یه حرف چرتی می زنه. بدیش این بود که شما اومدید و شنیدید.
                                          و با صدای آرامی می گوید:
                                        • ببخشید.
                                          دست از صورتش می کشد و خودکاری از روی میز برمی دارد. دکمه ی خودکار را بالا و پایین می کند

                                        بخشی دیگه از کتاب👇
                                        این معاون ما همیشه متفاوت بوده، همین هم هست که تا حالا با من شاخ به شاخ نشده است. زیاد برایش شاخ وشانه کشیده ام، اما انگار که نه شاخ دارد و نه شانه. وحید درمانده شده است:

                                        • نه؛ من تا حالا به هیچ معلمی بی احترامی نکردم.
                                        • به خودت چی؟
                                          این را در حالی که باز من را ندید می گیرد، رو به وحید می گوید.
                                        • به خودمون؟
                                          سرش را تکان می دهد. خونسردی اش دیوانه کننده است، معاونمان را می گویم.
                                        • گیرم که جواد به ت آسیب زد یا یه بدی کرد، تو چرا خودت رو ضعیف نشون بدی؟
                                        • چه کار باید می کردم؟
                                        • اونش به خودت مربوطه. فقط یه مشت از جواد خوردی، یکی هم از خودت.
                                        • آقا ما کی مشت زدیم؟
                                          نه نگاهم می کند و نه محلم می گذارد. ورقی بر می دارد. همان طور که صاف نشسته، ورق را مقابل وحید می گذارد:
                                        • ببین وحید جان!
                                          خودم جلو می روم و می گویم:
                                        • آقا ما هم که درخت!
                                          روی ورقه دو تا فلش به سمت هم می کشد:
                                        • یکی تو هستی و یکی مقابل تو. اون نباید تو رو ناراحت کنه، اما اگر کسی اشتباهی رو در مقابل تو کرد، باید بتونی جدای از او، خودت رو هم در نظر بگیری. دو طرفه است! متقابله.
                                          باید بتونی اذیتش نکنی، چون خودت هم ضرر می کنی. وحید تو رابطه ها حریم خودت رو هم نشکن. قبل از هر چیزی توی زندگی، این خود تویی که باید به فکر خودت باشی. وحید، مهمه، ارزشمنده.

                                        یه بخش دیگش👇
                                        حالم از این آرامش و حوصله ی آقای مهدوی به هم می خورد. توی این چند ماه، شاید این دفعه ی بیستم باشد. سر همه ی کار ها مجبورم بیایم و او چندکلمه ای می گوید و نگاهی به هم می کنیم و می روم. اما این دفعه اساسی لج کرده است. امسال تازه آمده و معاون ما پیش دانشگاهی هاست. قدبلند و چهارشانه است. موهایش را کج می زند.
                                        هرچند که به صورتش همین مدل هم می آید
                                        هرچقدر کاریکاتورش را می کشم و مدل موها را عوض می کنم، فایده ندارد. همین طور جذاب تر است.
                                        خیلی دفتری نیست. اصلا پشت میزنشین نیست! پایه ی همه ی جنب وجوش هاست. والیبال و تنیس و بسکتبال و بدمینتون بازی می کند. هروقت که بچه ها توی حیاطند حتماً او توی دفتر نیست. خیلی بی کار است به قرآن! چنان با همه گرم می گیرد که انگار برادر کوچک ترش هستیم. با بچه های خودشیرین هم مدام برنامه ی کوه و استخر می ریزند. گاهی هم از زیر میزش کتاب هایی با نور چشمی ها رد و بدل می کند.

                                        Gharibe GomnamG 1 پاسخ آخرین پاسخ
                                        5
                                        • Gharibe GomnamG Gharibe Gomnam

                                          سلام
                                          برشی از کتاب از کدام سو خیلی کتاب قشنگیه به من که خیلی کمک کرد
                                          از دیشب که جواب تماس ها و پیام ها را نمی دهد کلافه ی کلافه ام. بی وجدان روزها، این همه به عیش و خوشی می گذرد، نمی دانم چه دردی است که شب حتماً یکی دو ساعتش به فکروخیال و بی حوصلگی طی می شود و این سستی و بی حالی اش می کشد تا روز.
                                          فشار درس های مسخره هم که نمی گذاردآرام و قرار داشته باشم. کاش می شد امروز را از مدرسه می زدم بیرون! اصلاً حال و حوصله ی نشستن سر کلاس فیزیک را ندارم. زنگ کلاس را که زدند، بی خیال فرار کردن تسلیم شدم.

                                          سر و صدای بچه ها، کلاس هجده متری را برده است هوا. وحید با آن قد دیلاق و لاغرش، تا گردن رفته بود توی کتابش، تا خواست بنشیند، صندلی را کشیدم. نتوانست تعادلش را حفظ کند و محکم به زمین خورد. فکر کنم قسمت لگنی، استخوان خاجی و سه چهار مهره ی پایین کمرش اگر از کار نیفتاده باشد، مدتی بیکار خواهد شد. صدای خنده ی بچه ها کلاس را برد هوا. چند تا فحش داد؛ اما چون صورتش از درد مچاله شده بود، دلم برایش سوخت و جوابش را ندادم.
                                          معاونمان همان موقع رسید و حال و اوضاع را دید. جلو آمد و دست وحید را گرفت و کمک کرد بلند شود. کار من را ندید، اما فحش های وحید را شنید.

                                          خودم می دانستم که باید همراهش بروم. از کلاس بیرون رفتیم. وحید دست به کمر و لنگ لنگان راه می رفت. پشت شلوار قهوه ای اش خاکی شده بود. از گوشه ی چشم نگاهش کردم، ابرو درهم کشیده، لبش را به دندان گرفته بود. جداً نمی خواستم این مادرمرده را به این روز بیندازم، فقط می خواستم کمی بخندیم و فضای کوفتی عوض شود، اما توی دردسر افتادم.
                                          داشتم توی ذهنم حرف هایم را آماده می کردم که در دفتر کارش را باز کرد و رفت کنار میزش ایستاد. خودم را به بی خیالی زدم. هیچ وقت نشد که از این چهار دیواری که اسمش را گذاشته اند « دفتر » دل خوش داشته باشم؛ نمی دانم خاصیت وجودی اش است، به دکوراسیونش ربط دارد، به افرادی که این جا به کمین خطاها می نشینند یا به نفرتم از مدرسه بر می گردد؟ می گذاشتند، تمام اسباب و اثاث را می ریختم کنار کوچه و یک دکور می زدم، هلو. کادر را هم کلاً خلاص می کردم. هر چند که از بعضی هایشان نمی شود گذشت، از خوبی خودمان است که این ها هم خوب شده اند! چشم از در و دیوار دفتر می گیرم و نگاهم می رسد به وحید که هنوز دست به پایین کمرش گرفته بود. بچه ننه...

                                          • خب!
                                            نگاهش سمت من است.
                                          • بله؟!
                                            خوب است که کسی نیست. خودش جزو همان کادری است که بودنش بهتر از نبودنش است. عادت کرده ام به نگاه های خاص و ساکتش. حرف هایش یک طرف، بدمصب چشم هایش هم حرف دارد.
                                          • چه کردی جواد؟
                                            از نگاهش فرار می کنم و می زنم به آن راه. حالا تا بخواهد راه را پیدا کند، چند دقیقه ای سر کار است:
                                          • آقا آدم وقتی می خواد بشینه باید حواسش رو جمع کنه. یه نگاهی بندازه بعد!
                                            بی حرف می رود پشت میز و صندلی را عقب می کشد و می نشیند. وحید با چشمانی گشاد و دهانی باز، نگاهم می کند. دارم فحش هایی که توی دلش می دهد را توی چشمانش می خوانم:
                                          • یعنی شما در این نمایش نقشی نداشتی؟
                                            سوالش تمسخر ندارد و خیلی جدی است! همین جرئتم را بیشتر می کند. این پا و آن پا می شوم. لبخندی تقدیمش می کنم و می گویم:
                                          • پس برم سر کلاس. فیزیک داریم، عقب می افتیم.
                                            رو می کند سمت وحید که هنوز دستش به کمرش است.
                                          • نظر شما چیه؟ چی گفتی وحید!
                                            سرش را می اندازد پایین. هر دو ساکتیم. حوصله ی بیشتر ایستادن را ندارم. دستش را روی میز می گذارد و آرام مشت می کند.
                                          • تو بگو چی بگم به تون.
                                            وحید زود می گوید:
                                          • آقا من تقصیری نداشتم. چرا جواد این طوری کرد، نمی دونم.
                                            همیشه از این که دنبال مقصر می گردند بدم می آید. یک شوخی معمولی را می کنند یک دعوای سنگین!
                                          • یه شوخی بود. این قدر جنجال نداره که!
                                            سکوت کرده است. دستش را می زند زیر چانه اش و با انگشت هایش ریش مرتبش را شانه می زند. ریش به صورتش می آید. هرچند اگر دست من باشد، هم صورتش را سه تیغه می کنم و هم به ابروهای پر پشتش یک حالی می دهم دختر کُش.
                                          • آقا خُب آدم عصبانی یه حرف چرتی می زنه. بدیش این بود که شما اومدید و شنیدید.
                                            و با صدای آرامی می گوید:
                                          • ببخشید.
                                            دست از صورتش می کشد و خودکاری از روی میز برمی دارد. دکمه ی خودکار را بالا و پایین می کند

                                          بخشی دیگه از کتاب👇
                                          این معاون ما همیشه متفاوت بوده، همین هم هست که تا حالا با من شاخ به شاخ نشده است. زیاد برایش شاخ وشانه کشیده ام، اما انگار که نه شاخ دارد و نه شانه. وحید درمانده شده است:

                                          • نه؛ من تا حالا به هیچ معلمی بی احترامی نکردم.
                                          • به خودت چی؟
                                            این را در حالی که باز من را ندید می گیرد، رو به وحید می گوید.
                                          • به خودمون؟
                                            سرش را تکان می دهد. خونسردی اش دیوانه کننده است، معاونمان را می گویم.
                                          • گیرم که جواد به ت آسیب زد یا یه بدی کرد، تو چرا خودت رو ضعیف نشون بدی؟
                                          • چه کار باید می کردم؟
                                          • اونش به خودت مربوطه. فقط یه مشت از جواد خوردی، یکی هم از خودت.
                                          • آقا ما کی مشت زدیم؟
                                            نه نگاهم می کند و نه محلم می گذارد. ورقی بر می دارد. همان طور که صاف نشسته، ورق را مقابل وحید می گذارد:
                                          • ببین وحید جان!
                                            خودم جلو می روم و می گویم:
                                          • آقا ما هم که درخت!
                                            روی ورقه دو تا فلش به سمت هم می کشد:
                                          • یکی تو هستی و یکی مقابل تو. اون نباید تو رو ناراحت کنه، اما اگر کسی اشتباهی رو در مقابل تو کرد، باید بتونی جدای از او، خودت رو هم در نظر بگیری. دو طرفه است! متقابله.
                                            باید بتونی اذیتش نکنی، چون خودت هم ضرر می کنی. وحید تو رابطه ها حریم خودت رو هم نشکن. قبل از هر چیزی توی زندگی، این خود تویی که باید به فکر خودت باشی. وحید، مهمه، ارزشمنده.

                                          یه بخش دیگش👇
                                          حالم از این آرامش و حوصله ی آقای مهدوی به هم می خورد. توی این چند ماه، شاید این دفعه ی بیستم باشد. سر همه ی کار ها مجبورم بیایم و او چندکلمه ای می گوید و نگاهی به هم می کنیم و می روم. اما این دفعه اساسی لج کرده است. امسال تازه آمده و معاون ما پیش دانشگاهی هاست. قدبلند و چهارشانه است. موهایش را کج می زند.
                                          هرچند که به صورتش همین مدل هم می آید
                                          هرچقدر کاریکاتورش را می کشم و مدل موها را عوض می کنم، فایده ندارد. همین طور جذاب تر است.
                                          خیلی دفتری نیست. اصلا پشت میزنشین نیست! پایه ی همه ی جنب وجوش هاست. والیبال و تنیس و بسکتبال و بدمینتون بازی می کند. هروقت که بچه ها توی حیاطند حتماً او توی دفتر نیست. خیلی بی کار است به قرآن! چنان با همه گرم می گیرد که انگار برادر کوچک ترش هستیم. با بچه های خودشیرین هم مدام برنامه ی کوه و استخر می ریزند. گاهی هم از زیر میزش کتاب هایی با نور چشمی ها رد و بدل می کند.

                                          Gharibe GomnamG آفلاین
                                          Gharibe GomnamG آفلاین
                                          Gharibe Gomnam
                                          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                          #47
                                          این پست پاک شده!
                                          1 پاسخ آخرین پاسخ
                                          0
                                          پاسخ
                                          • پاسخ به عنوان موضوع
                                          وارد شوید تا پست بفرستید
                                          • قدیمی‌ترین به جدید‌ترین
                                          • جدید‌ترین به قدیمی‌ترین
                                          • بیشترین رای ها


                                          • 1
                                          • 2
                                          • 3
                                          • 4
                                          • 5
                                          • 24
                                          • 25
                                          • درون آمدن

                                          • حساب کاربری ندارید؟ نام‌نویسی

                                          • برای جستجو وارد شوید و یا ثبت نام کنید
                                          • اولین پست
                                            آخرین پست
                                          0
                                          • دسته‌بندی‌ها
                                          • نخوانده ها: پست‌های جدید برای شما 0
                                          • جدیدترین پست ها
                                          • برچسب‌ها
                                          • سوال‌های درسی و مشاوره‌ای
                                          • دوره‌های آلاء
                                          • گروه‌ها
                                          • راهنمای آلاخونه
                                            • معرفی آلاخونه
                                            • سوال‌پرسیدن | انتشار مطالب آموزشی
                                            • پاسخ‌دادن و مشارکت در تاپیک‌ها
                                            • استفاده از ابزارهای ادیتور
                                            • معرفی گروه‌ها
                                            • لینک‌های دسترسی سریع