-
پشت دلباز ترین پنجره تنگ است دلم ...
#سهراب_سپهری
-
ز حد بگذشت مشتاقی و صبر اندر غمت یارا
به وصل خود دوایی کن دل دیوانهی ما را
علاج درد مشتاقان طبیب عام نشناسد
مگر لیلی کند درمان غم مجنون شیدا را- سعدی
-
من و بادِ صبا مِسکین دو سرگردانِ بیحاصل
-
کاسه صبر عجب نیست که لبریز شود
زانچه یک عمر شنیدیم و تحمل کردیم محمد قهرمان
-
-
من به آمار زمین مشکوکم
اگر این سطح پر از آدم هاست
پس چرا این همه دل ها تنهاست...؟! -
سهراب سپهری
-
-
اما شکوفه نداد و فهمیدم
من خاک مناسبی برای او نیستم.-حمید سلیمی
-
سکوت وقت صدا و صدا زمان سکوت
چه ماجرای عجیبیست داستان سکوتچه بغضها که اسیرند در گلوی صدا
چه حرفها که نگفتهست در دهان سکوتچه خوب! راز مرا هیچکس نمیداند
به این دلیل دعا میکنم به جان سکوتکسی سراغ نگیرد ز من که میخواهم
شراب گریه بنوشم در استکان سکوت -
مادر موسی، چو موسی را به نیل
در فکند، از گفتهٔ رب جلیل
خود ز ساحل کرد با حسرت نگاه
گفت کای فرزند خرد بیگناه
گر فراموشت کند لطف خدای
چون رهی زین کشتی بی ناخدای
گر نیارد ایزد پاکت بیاد
آب خاکت را دهد ناگه بباد
وحی آمد کاین چه فکر باطل است
رهرو ما اینک اندر منزل است
پردهٔ شک را برانداز از میان
تا ببینی سود کردی یا زیان
ما گرفتیم آنچه را انداختی
دست حق را دیدی و نشناختی
در تو، تنها عشق و مهر مادری است
شیوهٔ ما، عدل و بنده پروری است
نیست بازی کار حق، خود را مباز
آنچه بردیم از تو، باز آریم باز
سطح آب از گاهوارش خوشتر است
دایهاش سیلاب و موجش مادر است
رودها از خود نه طغیان میکنند
آنچه میگوئیم ما، آن میکنند
ما، به دریا حکم طوفان میدهیم
ما به سیل و موج فرمان میدهیم
نسبت نسیان بذات حق مده
بار کفر است این، بدوش خود منه
به که برگردی، بما بسپاریش
کی تو از ما دوستتر میداریش
نقش هستی، نقشی از ایوان ماست
خاک و باد و آب، سرگردان ماست
قطرهای کز جویباری میرود
از پی انجام کاری میرود
ما بسی گم گشته، باز آوردهایم
ما، بسی بی توشه را پروردهایم
میهمان ماست، هر کس بینواست
آشنا با ماست، چون بی آشناست
ما بخوانیم، ار چه ما را رد کنند
عیب پوشیها کنیم، ار بد کنند
سوزن ما دوخت، هر جا هر چه دوخت
زاتش ما سوخت، هر شمعی که سوخت
-
رفتی و باز نمیآیی و من بیتو به جان
جان من اینهمه بیرحم چرایی، بازآ..- وحشی بافقی
-
یا وفا، یا خبرِ وصلِ تو، یا مرگِ رقیب!
بُوَد آیا که فلک زین دو سه، کاری بکند؟|حافظ|
-
الا ای آهـــوی وحــشی کـجایی؟ #حافظ
بماندم بی سر و سامان کجایی؟ #عطار
کجایی؟ با فـراقم در چـه کاری؟ #عراقي
نــگارِ تـــازه خــیز مــا کـجایـی؟ #باباطاهر
کجایی ای جـنون ویرانهات کو؟ #بیدل
کجایی تو؟ کجایی تو؟ کجایی؟ #مولانا -
آه صدایت صدایت "سراسر حسرتست..."
سایهای بر دل ریشم فِکن ای گنجِ روان
-
غلط است هر که گوید که به دل رهست دل را، دل من ز غصه خون شد، دل او خبر ندارد
-
گفت: ما دل شکسته ایم؛ ولی خندهها به لب
در این امید که روزی بسر بیاید شب
بر دوش میکشیم همی سنگِ دردِ خویش
جز ترکِ سنگ نیست ولی در جهان ، طلب ...گفتش ولی که چها میکنی به خود ...
گویی، "تحمل" است؛ چون خوردن رطب ؟
گویند شاعران به غمت خو بگیر و بس
هیهات که یعنی، بسر نیاید تب ...•🤍•
-
اونجا که فروغ فرخزاد میگه:
تا به کی در عطشی دردآلود
به سر آرم همه شبهایم را
خوب دانم که مرا برده ز یاد
زآنکه شیرین شده از من کامش