هرچی تودلته بریز بیرون۶

[یه زمانی آلایی]

سوال اول....

فجیع ترین سوتی که تاحالا دادین رو تعریف کنید

[Brilliant]

@dr-yassi در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:

@1540557162
باشه ....اولین نفرشمایین

چی؟!!

[آسِمان آبی]

@zahra-m1999 خدا بگم چیکارت نکنه
اره اره همههه گریهه

[Brilliant]

@dr-yassi در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:

سوال اول....

فجیع ترین سوتی که تاحالا دادین رو تعریف کنید

عامو من سوتی زیاد میدم همه هم از دم فجیع

[یه زمانی آلایی]

یگانه وزهرا هیییس....

نفری یه سوال آماده کنید برا اقا معین

[Brilliant]

@اسمان-ابی در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:

@zahra-m1999 خدا بگم چیکارت نکنه
اره اره همههه گریهه

بخنده که خنده..

[Dr.Saraaa]

سوال دوم...
دلیل حذف ِ کامنت عصر...چی بود؟

[آسِمان آبی]

@dr-yassi قابل پخش نیست:smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat:

[Brilliant]

Dr.Saraaa در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:

سوال دوم...
دلیل حذف ِ کامنت عصر...چی بود؟

مشخص کنید از کی می پرسید

[یه زمانی آلایی]

@zahra-m1999
زهرا
قهرکنم من؟

گفتم بسه...که سوالا نره بالا
یه یسوال بگین منتظرجواب باشین

[Dr.Saraaa]

خب گفتن دیگه
از اقا معین میپرسیم

[oooopppssss]

@dr-yassi

نامردیه ولی خب ...
سوتی فجیع نداشتم ..سعی میکنم نداشته باشم
سوال بعدی

[Brilliant]

@1540557162
چیزی که خواستید اما بهش نرسیدین وهنوز حسرت به دلید ؟!؟؟

[یه زمانی آلایی]

زهرا نوبت تونیس....نوبت آقا معینه بزا خودش جواب بده.....ی لحظه لالمونی خواهرمن

[Brilliant]

@dr-yassi در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:

زهرا نوبت تونیس....نوبت آقا معینه بزا خودش جواب بده.....ی لحظه لالمونی خواهرمن

ادب سز

[یه زمانی آلایی]

@1540557162
تاحالا سوتی ندادین؟
حداقل یه سوتی تعریف کنید خب

[oooopppssss]

Dr.Saraaa
راستش؟:smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat:
نامربوط بود

[loveryou021]

حکایت صوفی و خرش

روزي بود و روزگاري در زمانهاي پيش يك صوفي سوار بر خرش به خانقاه رسيد و از راهي دراز آمده و خسته بود و تصميم گرفت كه شب را در آن جا بگذراند پس خرش را به اسطبل برد و سپرد به دست مردي كه مسئول نگهداري از مركبها بود و به او سفارش كرد كه مواظب خرش باشد.

خود به درون خانقاه رفت و به صوفيان ديگر كه در رقص و سماع بودند پيوست او همانطور كه با صوفيان ديگر به پايكوبي مشغول بود مردي كه ضرب مي زد و آواز مي خواند آهنگ ضرب را عوض كرد و شعري تازه خواند كه مي گفت خر برفت و خر برفت و خر برفت. آن مرد تا اين شعر را بخواند صوفيان و از جمله آن مرد صوفي شور و حال ديگر يافتند و دسته جمعي خواندند خر برفت و خر برفت و خر برفت و تا صبح پايكوبي كردند و خر برفت را خواندند تا اينكه مراسم به پايان آمد.

همه يك يك خداحافظي كردند و خانقاه را ترك گفتند به جز صوفي داستان ما و او وسايلش را برداشت تا به اسطبل برود و بار خرش كند و راه بيفتد و برود. از مردي كه مواظب مركبها بود سراغ خرش را گرفت اما او با تاسف گفت خر برفت و خر برفت و خر برفت. صوفي با تعجب پرسيد منظورت چيست؟ گفت ديشب جنگي درگرفت، جمعي از صوفيان پايكوبان به من حمله كردند و مرا كتك زدند و خر را گرفتند و بردند و فروختند و آنچه مي خوريد و مي نوشيد از پول همان خر بود و من به تنهايي نتوانستم جلوي آنها را بگيرم.

صوفي با عصبانيت گفت تو دروغ مي گويي اگر آنها ترا كتك زدند چرا داد و فرياد نكردي و به من خبر ندادي؟ پيداست خود تو با آنان همدست بوده اي مرد گفت من بارها و بارها آمدم كه به تو خبر بدهم و خبر هم دادم كه اي مرد صوفيان مي خواهند خرت را ببرند ولي تو با ذوقت از ديگران مي خواندي خر برفت و خر برفت و خر برفت و من با خود گفتم لابد خودت اجازه داده اي كه خرت را ببرند و بفروشند. صوفي با ناراحتي سرش را به زير افكند و گفت آري وقتي صوفيان اين شعر را مي خواندند من بسيار خوشم آمد و اين بود كه من هم با آنها مي خواندم

آري صوفي با تقليد كوركورانه از آن صوفيان كه قصد فريب او را داشتند گول خورد و خرش را از كف داد.

خلق را تقليد شاه بر باد داد اي دو صد لعنت بر آن تقليد باد

[آسِمان آبی]

اخرین دروغی که گفتین چی بوده و به کی بوده

[Dr.Saraaa]

@1540557162 اوهوم.و تهش منجر به دعوا میشد شاید...ممنون