هرچی تودلته بریز بیرون۶

[negaarin]

@اسمان-ابی در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:

negaarin نه خعلی خوب بود
کلیییی خندیدم

زجر کشیدنای من خنده داشت

[M.ba78]

مدیر ما خیلی سخت گیر بود الان که یادش میوفتم اشک تو چشام جمع میشه
یه بار تو نماز خونه داشتم درباش غیبت میکردم خیلی هم عصبانی بودم پشتم به در بود نمیدیدم که کسی میاد یا نه منم همینطور با بغض داشتم ازش پیش بچه ها گله میکردم یه لحظه دیدم دوستام سرخ شدن و دارن بی حال میشن و پشتمو نگاه میکنن منم از همه جا بیخبر برگشتم دیدم با ابلفضل ایکه مدیرمونه با چشای سرخ داشت قورتم میداد ولی چون همیشه دانش اموز منظبتی بودم فقط یه سر به نشانه ی تاسف تکون داد و رفت بعد به بچه ها گفتم این از کی اینجا بود همشون همزمان گفتن از اولش

[یه زمانی آلایی]

یه بار تو عروسی به یکی از فامیلمون میخواستم بگم زنده باشید بچه ها خوبن؟ گفتم
زنده اید؟

کلا من سوتی میدم خیییییلی

[Rahaa1999]

@YASSI-_

[negaarin]

azadeh.jamali در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:

بچه ها میاین مشاعره؟

تاپیک مخصوص داره :)))

[azadeh.jamali]

بچه ها ینی واقعا نمیاید> ینی من برم بخوابم؟

[آسِمان آبی]

negaarin اونا که واقعااا غصه داشت!!

[یه زمانی آلایی]

سکوت سرتاسر این تالار حکم فرماست

[azadeh.jamali]

[Acola]

@m-bahrami1378 یبار امتحان داشتیم بعد مراقبمون معلم دینی بود که خیلی هم سختگیر بود نمیزاشت سر تکون بدیم بعد یهو یکی از همکلاسیم که اسمش سولماز بود اومد وسط کلاس بعد گفت ای خدااااااااااااا پای محبوبی بشکنه نتونه بیاد ماهم حواسمون به سولماز بود یهو دیدیم محبوبی تکیهه داده به در داره گوش میده همه گفتیم سولمازززززز اونم پشتش به در بود برگشت نگاه نکرد دید اع معلم اینجاس رفت از کلاس بیرون دیگه نیومد امتحان اون امتحانو افتاد معلم هرچی گفت برگرد برنگشت

[Acola]

azadeh.jamali فلبداهه بلدی؟
از خودمن دراوردی؟

[azadeh.jamali]

@faezeh-r نه

[Rahaa1999]

@faezeh-r اخ از دست این معلمای دینی:smiling_face_with_open_mouth_smiling_eyes:

[Acola]

azadeh.jamali باشع

[M.ba78]

@faezeh-r در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:

@m-bahrami1378 یبار امتحان داشتیم بعد مراقبمون معلم دینی بود که خیلی هم سختگیر بود نمیزاشت سر تکون بدیم بعد یهو یکی از همکلاسیم که اسمش سولماز بود اومد وسط کلاس بعد گفت ای خدااااااااااااا پای محبوبی بشکنه نتونه بیاد ماهم حواصمون به سولماز بود یهو دیدیم محبوبی تکیهه داده به در داره گوش میده همه گفتیم سولمازززززز اونم پشتش به در بود برگشت نگاه نکرد دید اع معلم اینجاس رفت از کلاس بیرون دیگه نیومد امتحان اون امتحانو افتاد معلم هرچی گفت برگرد برنگشت

بدتر همه چی اینه که اون لحظه دوستای ادمم نمیدونن باید چیکار کنن

[Acola]

@m-bahrami1378 ارههههه همه شرمنده بویدم و پاهامونم سست شده بود اصن نفهمیدیم چی نوشتیم

[یه زمانی آلایی]

یه بار حاج آقا اومد سرکلاسمون اینقد حرفای خاکبرسری زد

میگفت همتون تانگو وبیتاک و لاین واینارو دارین هی قلب بزرگ با تپش تند میفرستین یعنی عشقم دلم برات میتپه
وپسرا شیطون حرفشونو با اصل بده شروع میکنن
یکی از بچه ها گفت اصل بده یعنی چی؟
بعد آخونده گفت اوه اوه چه خامی باتجربه ها براش توضیح بدین
اینا حرفای خوبش بود بقیه واقعا دراین مجلس نمیگنجند

[M.ba78]

@raha-tavakol در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:

@faezeh-r اخ از دست این معلمای دینی:smiling_face_with_open_mouth_smiling_eyes:

معلم دینی ما خیلی خوب بود من همیشه به خاطر چشمام جلو مینشستم و خیلی راحت سر کلاسش میخوابیدم اونم چیزی بهم نمیگفت تا ایکه کارنامه ها اومد دیدم دینی پایانی بیست شدم ولی مستمر شدم 19 بهش گفتم چرا اینجوریه بهم گفت کلاتو بنداز بالا که بهت صفر ندادم چون تو همیشه سر کلاسم خواب بودی اونجا بود که فهمیدم خیلیم مهربون نیست

[Acola]

@YASSI-_ اون مطمئنی اخوند بود؟ یه چیزایی بهش میگفتم که بره لباسشو تحویل بده دیگه از خونهم برون نره تف :////

[99]

@YASSI-_ در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:

یه بار حاج آقا اومد سرکلاسمون اینقد حرفای خاکبرسری زد

میگفت همتون تانگو وبیتاک و لاین واینارو دارین هی قلب بزرگ با تپش تند میفرستین یعنی عشقم دلم برات میتپه
وپسرا شیطون حرفشونو با اصل بده شروع میکنن
یکی از بچه ها گفت اصل بده یعنی چی؟
بعد آخونده گفت اوه اوه چه خامی باتجربه ها براش توضیح بدین
اینا حرفای خوبش بود بقیه واقعا دراین مجلس نمیگنجند

حاج آقا ءه خورده شیشه داشته خودش.