هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
@Danial-al کسی نی من تنهام
نوشتهشده در ۲۳ مهر ۱۴۰۳، ۲۱:۳۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده@fateme-shafeie واقعا ؟ چطوری دانشگاه شروع نشده مگه
-
فارغ التحصیلان آلاء دانشجویان درس خوننوشتهشده در ۲۳ مهر ۱۴۰۳، ۲۱:۴۲ آخرین ویرایش توسط razie_ انجام شده
اولش قضاوته...
ولی وقتی یکم بیشتر با طرف مقابل آشنا میشی راجب شرایط روحی، جسمی، خانوادگیش و...میفهمی می تونی درکش کنی البته هر چند خیلیا درک نمیکنن و اصل اینه که تو قبل از همه ی اینا توانایی درک و قضاوت نکردن داشته باشی...
همه در حال دست و پنجه نرم کردن با مشکلاتی هستن که شاید حتی به مغزمون هم خطور نکنه... -
-
نوشتهشده در ۲۳ مهر ۱۴۰۳، ۲۱:۴۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
زندگی خوابگاهی بزرگت میکنه...
من سالای اولی که خوابگاه بودم
با لامپ روشن خواب نمیرفتم
یعنی اگه تا صبح لامپ روشن بود منم بیدار بودم
(الان نور تو چشامه)
تو سروصدای زیاد یادنمیگرفتم
حساس به حرکات بچه ها
ولی الان هیچی برام مهم نیست
حالا نه هیچی
ولی خیلی از چیزایی که بچه ها رو اذیت میکنه
برای من یا اصلا مهم نیست یا خیلی کمتر اذیت میشم
مثلا دیشب یکی از بچه های تخت پایینمون که دقیقا کنار کلید برقه
اعتراض داشت که چرا هرشب من باید لامپ رو خاموش کنم
من تو دلم: اینکه غر زدن نداره...
️
آخه واقعنم غرزدن ندارهههه
خب کنارته مگه چی میشه خاموش کنی اونم وقتی خودت تو گوشی ای و بقیه نمیدونن کی میخوابی...
پارسال ۹۰درصد شبا من خاموش میکردم
واقعا اینقد غرزدن نداره دیگه -
نوشتهشده در ۲۳ مهر ۱۴۰۳، ۲۱:۴۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
دعای قبل نمازجماعت حرمو دوس دارم
مخصوصا اونجاش که بعد هر فراز همه میگن یاالله -
نوشتهشده در ۲۳ مهر ۱۴۰۳، ۲۱:۵۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
فردا خیلی کلاس دارم
استاد باکتریمونم اخلاقا خوبه ولی ریتم درس دادنشون تا آخر کلاس ملایمه
تا آخر کلاسم میشینن رو صندلی
خوابم میگیره خب
یه کم پر انرژی باشید دیگهه -
یهکاری کن دستپُر از آخرین دیدارمون برگردم خونه
-
تو تا حالا به چیزی علاقه داشتی؟
فقط خدا؟ به چیزای مادی چی؟ -
دل میبندم، میام پیشت، ازت میخوامش و نمیدی
دیگه خسته شدم از دلبستنای موقتی -
نوشتهشده در ۲۳ مهر ۱۴۰۳، ۲۱:۵۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
سلام علیکم
-
همه میگن مهربونی
مامانم همیشه میگه هر چی خواستمو بهم داده، حتی اگه به زبون نیوردم. چرا پس با من انقدر بَدی؟ -
نوشتهشده در ۲۳ مهر ۱۴۰۳، ۲۱:۵۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
استاد هماتومون کاردانی کارشناسیشو کرمان خونده
بقیهشو ایران... -
نوشتهشده در ۲۳ مهر ۱۴۰۳، ۲۱:۵۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
بیوشیمیمون فک کنم همشو شیراز...
-
مامانم همهش میگه ناراحتت نکنم، بهجاش ازت تشکر کنم
ولی انقدر نمیخوامش که نمیتونم تشکر کنم -
بیوشیمی چه دریای بی کرانیه
کاش یکی مثل استاد موقاری مجمل توضیح میداد -
لطفا، قول میدم با یه بخشی از اولین حقوقم چند نفرو خوشحال کنم و براشون از مهربونی تو بگم، خوبه؟
-
نوشتهشده در ۲۳ مهر ۱۴۰۳، ۲۲:۰۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
استاد هورمونمون
شهرکرد
گلستان
کرمان -
فک نمیکردم رو انتخابای آخرم واسته
حالا نَکه ازش متنفر باشم، نههههههه
فقط یه کوچولو علاقه ندارم بهش -
نوشتهشده در ۲۳ مهر ۱۴۰۳، ۲۲:۰۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
هعی روزگار