هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
ی جوریه انگار بیکار دو عالم منم
هر پیام نهایتا اگر خواب نباشم با فاصله ده دقیقه ی ربع جواب میدم:/
چهار ساعت بعد جواب میگیرم
همه هم کار دارن و اصلا گوشی دستشون نیست
الآنم عصبیم
با اینکه خیلی وقته همچین موضوعی برام بی اهمیت شده بود و عادیانی وی...
برمیگردم دوباره به دودوتا چهارتا کردنم -
زهرا بنده خدا 2
یه سوال
مگه نمیگین حرفای عاشقانه نزدین یا همه چیز کنترل شده بوده ؟
خب وابستگی و اینا وجود نداره یا اگه باشه خیلی کمه
ممکنه اگه یه کیس مناسب خودشون با عقاید خودشون پیدا کنن شما رو فراموش کنن
انقدر عذاب وجدان نداشته باشین خانم بنده خدا 🥲
خواستگاری ماهیتش اینه دیگههویججج
بله همه چی منطقی پیش رفت الحمدالله...
ولی ایشون هم عقیدهشون رو که پیدا نمیکنن(احتمالش خیلی کمه...)
بعدم هرجایی نمیرن...میرن سمت آدمایِ ظاهرا مذهبی و اهل دروغم که نیستن...راستشو میگن و احتمال قبول کردنشون میاد پایین...
حالا شما اینم در نظر بگیرید که از همون اول هم بخوان سمتِ موردی برن،اون موردی که ایشون میخوان خیلی کمه...
.
و بحث وابستگی که میگم یه مسئلهی متفاوتی منظورمه...
اینکه به خاطر بحث عاطفی بگم نه...
مشکل اینه که همه چی اکی بود...(همه چی منظورم در حد همون حرفایِ اساسیِ جلساتِ اوله...)
خیلی چیزایی که برای دور و بریامون مهم نبود برای ما بود...
خیلی ملاکایی که در خیلیا نیست و برای ما مهم بود رو داشتیم(منظورم اینه هردو میدونیم که شبیهِ طرف مقابلمون به سختی پیدا میشه...)
و مهم تر اینکه هردو طوری بودیم که میدونستیم آدم این مدلی کمه پس به علایق هم احترام میذاریم و با جون و دل همراهیش هم میکنیم...
و خب خودِ اینا بود که ارزشمند بود...
ومن دقیق نمیدونم چرا ایشون اینجوری شده بودن...
فقط همینقد میدونم که از وقتی که من دبیرستانی بودم تو خونشون بحث من بوده...
تا پارسال که بالاخره یه نفر از اعضای خونواده مستقیما چندبار بهشون پیشنهاد میده
و ایشون قبول نمیکنن(انگار اصلا ازدواجی نبودن این سالها...نمیدونم!)
و نهایتا خودشون میگن هماهنگ کنید بریم خواستگاری...(و ما این چند سال همدیگه رو ندیده بودیم...و شاید بهتره بگم کلا ندیده بودیم...و اون شب اولین باری بود که دیدیم و من نمیدونستم اصلا ندیدن و فک میکردم برا صحبت میان...این فکرمم ماجرا داشت که بگذریم(یعنی یه دفعه قبلا برخورد داشتیم ولی همدیگه رو ندیدیم)
و اون شب هم که صحبت کردیم
ایشون خیلی خوششون اومده بود...(یه مسئله ای پیش اومد که اصلا هدف امتحان من نبود،کلا یه مسئلهی دیگه بود و خیلی جدی داشتیم راجع بهش صحبت میکردیم،ولی نهایتا به این نتیجه رسیده بودن که من اهل دوست پسر و اینا نیستم و خیلی حساسم رو این مسائل و به مامانشون گفته بودن من مطمئنم یک سالم نباشم ایشون آدم قابل اعتمادی ان و همین به دنیا برام میارزه...)
و حالا صحبتای دیگه که تقریبا همه چی اکی شد...و گفته بودن که یکی دوروز دیگه برا جلسهی بعد هماهنگ کنن...
که خب دیگه نشد...
و فک نمیکنم اصلا بحث عشق در یک نگاه هم بوده برای ایشون...
از من یه چیزایی میدونستن و بعدم که صحبت کردیم بیشتر دونستن...و نهایتا بهتره همون جملهی همیشگیم رو بگم که عشق از روی شناخت میاد...
درسته که حضوری یه جلسه صحبت کردیم ولی تا حدی از قبل هم شناختِ شنیدنی بوده...که آره دختر فلانی اینجوریه و پسر فلانی اونجوری...
و نهایتا امیدوارم که
ان شاءالله جایِ دیگه برن و خوشبخت شن... -
یه جاهایی خوانواده ها و انتظاراتشون باعث میشن تا آخر عمر حسرت بخورین
خوشحالم که تحت تأثیر احساسات خودتون و بقیه قرار نگرفتینهویججج
مرسی عزیزم...
آره...خونواده ها که اوایل خیلی اذیت کردن..هم منو هم ایشون رو...
در حدی که هر دو خونه رو ترک کردیم
️
البته کار داشتیم باید می رفتیم
ولی من یکی عملا فرار کردم
️
-
هویججج
بله همه چی منطقی پیش رفت الحمدالله...
ولی ایشون هم عقیدهشون رو که پیدا نمیکنن(احتمالش خیلی کمه...)
بعدم هرجایی نمیرن...میرن سمت آدمایِ ظاهرا مذهبی و اهل دروغم که نیستن...راستشو میگن و احتمال قبول کردنشون میاد پایین...
حالا شما اینم در نظر بگیرید که از همون اول هم بخوان سمتِ موردی برن،اون موردی که ایشون میخوان خیلی کمه...
.
و بحث وابستگی که میگم یه مسئلهی متفاوتی منظورمه...
اینکه به خاطر بحث عاطفی بگم نه...
مشکل اینه که همه چی اکی بود...(همه چی منظورم در حد همون حرفایِ اساسیِ جلساتِ اوله...)
خیلی چیزایی که برای دور و بریامون مهم نبود برای ما بود...
خیلی ملاکایی که در خیلیا نیست و برای ما مهم بود رو داشتیم(منظورم اینه هردو میدونیم که شبیهِ طرف مقابلمون به سختی پیدا میشه...)
و مهم تر اینکه هردو طوری بودیم که میدونستیم آدم این مدلی کمه پس به علایق هم احترام میذاریم و با جون و دل همراهیش هم میکنیم...
و خب خودِ اینا بود که ارزشمند بود...
ومن دقیق نمیدونم چرا ایشون اینجوری شده بودن...
فقط همینقد میدونم که از وقتی که من دبیرستانی بودم تو خونشون بحث من بوده...
تا پارسال که بالاخره یه نفر از اعضای خونواده مستقیما چندبار بهشون پیشنهاد میده
و ایشون قبول نمیکنن(انگار اصلا ازدواجی نبودن این سالها...نمیدونم!)
و نهایتا خودشون میگن هماهنگ کنید بریم خواستگاری...(و ما این چند سال همدیگه رو ندیده بودیم...و شاید بهتره بگم کلا ندیده بودیم...و اون شب اولین باری بود که دیدیم و من نمیدونستم اصلا ندیدن و فک میکردم برا صحبت میان...این فکرمم ماجرا داشت که بگذریم(یعنی یه دفعه قبلا برخورد داشتیم ولی همدیگه رو ندیدیم)
و اون شب هم که صحبت کردیم
ایشون خیلی خوششون اومده بود...(یه مسئله ای پیش اومد که اصلا هدف امتحان من نبود،کلا یه مسئلهی دیگه بود و خیلی جدی داشتیم راجع بهش صحبت میکردیم،ولی نهایتا به این نتیجه رسیده بودن که من اهل دوست پسر و اینا نیستم و خیلی حساسم رو این مسائل و به مامانشون گفته بودن من مطمئنم یک سالم نباشم ایشون آدم قابل اعتمادی ان و همین به دنیا برام میارزه...)
و حالا صحبتای دیگه که تقریبا همه چی اکی شد...و گفته بودن که یکی دوروز دیگه برا جلسهی بعد هماهنگ کنن...
که خب دیگه نشد...
و فک نمیکنم اصلا بحث عشق در یک نگاه هم بوده برای ایشون...
از من یه چیزایی میدونستن و بعدم که صحبت کردیم بیشتر دونستن...و نهایتا بهتره همون جملهی همیشگیم رو بگم که عشق از روی شناخت میاد...
درسته که حضوری یه جلسه صحبت کردیم ولی تا حدی از قبل هم شناختِ شنیدنی بوده...که آره دختر فلانی اینجوریه و پسر فلانی اونجوری...
و نهایتا امیدوارم که
ان شاءالله جایِ دیگه برن و خوشبخت شن...زهرا بنده خدا 2 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
هم عقیدهشون رو که پیدا نمیکنن(احتمالش خیلی کمه...)
مگه چیا مدنظرشونه؟ خیلی کنجکاو شدم آخه
-
هویججج
بهش فک کردم
ولی فایده نداشت
میدونم کار درست همین بوده که تمومش کنیم
فقط از دلخوریایی که این وسط پیش اومده ناراحتم...
ما منطقی تصمیم گرفتیم عواقبشم پذیرفتیم...ولی خب یه سری چیزا ناراحت کننده است...
مهم تر از همه دیدنِ مادر ایشون...من روم نمیشه تو چشاشون نگاه کنم...
و ایشون تنها کار رومخی که این وسط کردن این بوده که درست برا مامانشون مشخص نکردن که مسئله دوطرفه بوده و اونا فک میکنن من رد کردم
و در عین حال تا حدی بهم حق میدن
ولی خیلیم ازم ناراحتن و در واقع از هردومون...
کلا ماجرا داریم
️
-
زهرا بنده خدا 2 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
هم عقیدهشون رو که پیدا نمیکنن(احتمالش خیلی کمه...)
مگه چیا مدنظرشونه؟ خیلی کنجکاو شدم آخه
Maaaah
اجازه بدین نگم( :
فقط همینقد بدونید که
یه مسلمون واقعی(در عمل مسلمونن...از اونا که احترام به بزرگ تر حالیشونه و ادبشون حد نداره (مثال بود که بگم مذهبی نما نیستن))
که دچار انحراف در دین شدن و در انحرافشون هم معتقد و ثابت قدمن...
انحرافی که فعلا بد نمیگه و خیلیم علیه السلامه و فعلا انسان دوست...
ولی به هر حال یه مسیرِ انحرافیِ که خدا باید دستشو بگیره بیارتش بیرون و کاری از کسی برنمیاد...
همینقدر رو ازم بپذیرید... -
سلام من تصمیم گرفتم یه متن تودلی طولانی (شاید دو قسمتی( و خدافظی بنویسم،چون هرچیزی که مینویسی میمونه دلم خواست اگه سال ها بعد گذرم به اینجا خورد.این آخرین متنی باشه که از من به یادگار مونده
راستشو بخواید شاید کنکور همیشه یک مسئله مرگ و زندگی بود از خیلی سن کم و این باعث شد این مسیر خیلی فرسوده کننده باشه برام.من به این ایمان دارم که تلاش انسان ها بی نتیجه نمیمونه و هرکسی یه جایی نتیجه تلاشش رو میبینه.
توی این سال ها من با ادم های شگفت انگیزی آشنا شدم چه مجازی چه تو دنیای واقعی خیلی وقت ها اون ها حتی نمیدونستن ولی من خیلی ازشون یاد گرفتم.من بخاطر Narges_ اینجا اومدم و شاید هیچ وقت به اون شکل چیزی نگفتم و بیشتر خواننده بودم واحتمالا توی تایپک سوال شرکت نکردم.اما کسایی که اینجا میشناسم همیشه برام قابل ستایشن و جزو معدود افرادی هستند که به هرشکلی میتونن بهم کمک میکنند چه همدیگر رو بشناسند و چه نه.من میدونم خیلی بچه های اینجا که کنکور دارن چقدر دارن سخت تلاش میکنن و چقدر انسان های متعهدی هستند که با حال خوب و بد ادامه میدن.
نرگس جزو عزیزترین و دورترین رفیقامه که تو هر حالی بوده ادامه داده و منتظرم خفن ترین دانشگاه ببینمش
ari_14 جزو پرتلاش ترین انسان هاست که همیشه از قوی بودنش یاد کردم.Aqua فکر کنم الان تنها کسیه که جواب سوال بچه ها رو میده و جزو معدود افرادیه که حواسش هست اگه منشنی بی جواب مونده جواب بده و خب قراره شریف بینیمش.هویججج واقعا خودش خبر نداره ولی "روحیه فایتینگ" داره و خیلی روی من تاثیر گذاشته اینکه که انقدر پر از زندگیه همیشه ازش یاد گرفتم و برام باقی مونده Blue28 جزو مهربونتریناست و خب با اینکه صحبتی نداشتیم (دورادور میشناسمش:)))
خیلی برام ارزشمند بود برام" ترین" نوشت.Anzw 18 خیلی عزیزه برام چون حواسش بود بهم در عین حالی که یکبار صحبت کردیم :*))) و خیلی خوشم میاد که فوتبالیه و انقدر اطلاعات دارههه و مطمئنم میدرخشه.f.nalist جزو خفن ترین بچه های اینجاست که بنظرم انسان های کمیابیه که یادگیری درست رو ترجیح میده به موج بی سوادی و ممنونم که سوال های رندوم من رو همیشه به کامل ترین شکل جواب میده.
Hako نازترینه که با وجود شرایط سخت داره ادامه میده و قراره قویتر بشه Zahra.HD جرو با معرفت تریناست که چندباری سوال پرسیدم و وقتی گفت اره یادمه چتمون هنوز هست واقعا قلبم ذوب شد که انقدر حواسش هست و حرفاش خیلی بهم کمک کرد .Comrade آدم چند بعدیه ایه که قراره یه نیتجه خفن از کنکور بگیره .
امیدوارم کسی رو فراموش نکرده باشم ولی هرکسی که حتی یکبار به من محبتی کردی و اثری ازش برام مونده رو سعی کردم بنویسم.امیدوارم همتون بدرخشید سال های شگفت انگیزی در پیش داشته باشید، خودتون رو دوست داشته باشید و بهترین ها براتون رخ بده.
عیدتون پیشاپیش مبارک️
️
_نسترن و سلما هم واقعا جاشون همیشه خالیه
امیدوارم هرجا هستن سلامت باشن.Nasrinsani در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
سلام من تصمیم گرفتم یه متن تودلی طولانی (شاید دو قسمتی( و خدافظی بنویسم،چون هرچیزی که مینویسی میمونه دلم خواست اگه سال ها بعد گذرم به اینجا خورد.این آخرین متنی باشه که از من به یادگار مونده
راستشو بخواید شاید کنکور همیشه یک مسئله مرگ و زندگی بود از خیلی سن کم و این باعث شد این مسیر خیلی فرسوده کننده باشه برام.من به این ایمان دارم که تلاش انسان ها بی نتیجه نمیمونه و هرکسی یه جایی نتیجه تلاشش رو میبینه.
توی این سال ها من با ادم های شگفت انگیزی آشنا شدم چه مجازی چه تو دنیای واقعی خیلی وقت ها اون ها حتی نمیدونستن ولی من خیلی ازشون یاد گرفتم.من بخاطر Narges_ اینجا اومدم و شاید هیچ وقت به اون شکل چیزی نگفتم و بیشتر خواننده بودم واحتمالا توی تایپک سوال شرکت نکردم.اما کسایی که اینجا میشناسم همیشه برام قابل ستایشن و جزو معدود افرادی هستند که به هرشکلی میتونن بهم کمک میکنند چه همدیگر رو بشناسند و چه نه.من میدونم خیلی بچه های اینجا که کنکور دارن چقدر دارن سخت تلاش میکنن و چقدر انسان های متعهدی هستند که با حال خوب و بد ادامه میدن.
نرگس جزو عزیزترین و دورترین رفیقامه که تو هر حالی بوده ادامه داده و منتظرم خفن ترین دانشگاه ببینمش
ari_14 جزو پرتلاش ترین انسان هاست که همیشه از قوی بودنش یاد کردم.Aqua فکر کنم الان تنها کسیه که جواب سوال بچه ها رو میده و جزو معدود افرادیه که حواسش هست اگه منشنی بی جواب مونده جواب بده و خب قراره شریف بینیمش.هویججج واقعا خودش خبر نداره ولی "روحیه فایتینگ" داره و خیلی روی من تاثیر گذاشته اینکه که انقدر پر از زندگیه همیشه ازش یاد گرفتم و برام باقی مونده Blue28 جزو مهربونتریناست و خب با اینکه صحبتی نداشتیم (دورادور میشناسمش:)))
خیلی برام ارزشمند بود برام" ترین" نوشت.Anzw 18 خیلی عزیزه برام چون حواسش بود بهم در عین حالی که یکبار صحبت کردیم :*))) و خیلی خوشم میاد که فوتبالیه و انقدر اطلاعات دارههه و مطمئنم میدرخشه.f.nalist جزو خفن ترین بچه های اینجاست که بنظرم انسان های کمیابیه که یادگیری درست رو ترجیح میده به موج بی سوادی و ممنونم که سوال های رندوم من رو همیشه به کامل ترین شکل جواب میده.
Hako نازترینه که با وجود شرایط سخت داره ادامه میده و قراره قویتر بشه Zahra.HD جرو با معرفت تریناست که چندباری سوال پرسیدم و وقتی گفت اره یادمه چتمون هنوز هست واقعا قلبم ذوب شد که انقدر حواسش هست و حرفاش خیلی بهم کمک کرد .Comrade آدم چند بعدیه ایه که قراره یه نیتجه خفن از کنکور بگیره .
امیدوارم کسی رو فراموش نکرده باشم ولی هرکسی که حتی یکبار به من محبتی کردی و اثری ازش برام مونده رو سعی کردم بنویسم.امیدوارم همتون بدرخشید سال های شگفت انگیزی در پیش داشته باشید، خودتون رو دوست داشته باشید و بهترین ها براتون رخ بده.
عیدتون پیشاپیش مبارک️
️
_نسترن و سلما هم واقعا جاشون همیشه خالیه
امیدوارم هرجا هستن سلامت باشن.ای خدااا
بغضی شدمممم:)))
قربونت بشم مهربون 🤍🫂 -
دلیل اینکه کمتر از بقیه رو مخمن
اینه که فک میکنن واقعا دارن مسیر درست رو میرن و تو این مسیر هم ثابت قدمن...
با اینکه مسیرشون اشتباهه
ولی نیتشون درسته
و این برام باارزشه که ته دلشون دنبال ولگردی و دور زدنِ وظایفشون نیستن...این برام باارزش بود که چیزی رو پذیرفتن که اینقد عواقب داره ولی چون فک میکنن درسته همه چیش رو پذیرفتن...
و اگه این آدم تو مسیر درست بود قطعا اونقدری ارزش داشت و اونقدری قوت قلب بود که رو خیلی چیزای دیگه چشم بپوشی(هرچند فعلا چیزی که لازم به چشم پوشی باشع ندیدم)
و به هرحال که الان نیتمون یکیه و مسیرامون در دو جهت متفاوت...
و این یعنی چشم بستن رو تمام خوبیای همدیگه و فراموش کردن ...
برای من اونقدرا سخت نیست الحمدالله...امیدوارم که برای اونم همین باشع...
#تودلی -
Maaaah
اجازه بدین نگم( :
فقط همینقد بدونید که
یه مسلمون واقعی(در عمل مسلمونن...از اونا که احترام به بزرگ تر حالیشونه و ادبشون حد نداره (مثال بود که بگم مذهبی نما نیستن))
که دچار انحراف در دین شدن و در انحرافشون هم معتقد و ثابت قدمن...
انحرافی که فعلا بد نمیگه و خیلیم علیه السلامه و فعلا انسان دوست...
ولی به هر حال یه مسیرِ انحرافیِ که خدا باید دستشو بگیره بیارتش بیرون و کاری از کسی برنمیاد...
همینقدر رو ازم بپذیرید...زهرا بنده خدا 2 آها آره بابا راحت باشین
مرسی
-
Ramos9248
به به
به به
راحت باش عزیزدل
خداروشکر ..
همیشه خوب باشی مرددد
من ...
بهترم ...
بهتر از روزای قبل...
ممنونم ازت