هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
آن دم که مرا می زده در خاک سپارید
زیر کفنم خمره ای از باده گذارید
تا در سفر دوزخ از این باده بنوشم
بر خاک من از ساقه انگور بکارید -
گاهی باید کمی بخوابیم تا فراموش کنیم
-
Hhh Hh در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
@f-nalist
سلام
بسیار عالی
فقط
این دو رشته حتما باید از یک دانشگاه باشن؟
و
این از کی عملی میشه حدودا؟سلام راستش فقط یه نامه زدن که اینکار دیگه ممنوع نباشه فکر کنم تا نزدیکای کنکور امسال کامل شرایطشو بنویسن و فکر کنم در هر صورت خیلی چیزجالبی میشه
-
یکی از بچه های اتاقمون از یه پسری خوشش اومده که ما با حرکاتی که انجام میده مخالفیم و ۹۹درصد وقتایی که حرفشو میزنه میگیم دهنتو ببند
بعد
این دختره که تو سلف این حرف رو زد
آخر هفته پیش اومد اتاقمون
درحالی که ۳نفر آدم دیگه ام نشسته بودیم
زل زد تو چشم این هم اتاقیم و گفت فلانی(پسره) با فلانیه(هم کلاسیِ پسره)
و چقدم دختره خوشگله و چقد به هم میان و فلان...
زل زده بود تو چشای هم اتاقیم و منتظر عکس العملش بود!
هم اتاقیم: اره واقعا به هم میاندوتاشونم بچه های خوبین
دختره:یعنی واقعا ناراحت نشدی؟!(تو چشاش یه عدم موفقیت خاصی بود!)
هم اتاقیم واقعا ناراحت شده بود و مشخصم بود...(با اینکه قبلش یکی دیگه اومده بود بهش گفته بود که اره این دختره این حرف رو زده و نمیدونیم راست میگه یا دروغ)
اومد بره بیرون یه وسیله دستش بود ۳بار از دستش افتاد
و این دختره هر ۳بار به روش اورد که اصلنم برات مهم نیست و ناراحت نشدی
ما:
کل اتاق مخالف تک تک حرکات و رفتارای این هم اتاقیمون با این پسره ایم
ولی این مرحله برامون قفل بود!
آدم با دشمنشم این کار رو نمیکنه!
اگه واقعا دلت براهم اتاقیِ ما سوخته بود نباید تو جمع میگفتی!
نباید وقتی از دستش میفتاد هی به روش میاوردی!
نباید بعدش که هم اتاقیم حرکت خاصی نزد از چهره ات عدم موفقیت بباره!
اون اشتباه میکنه درست!
ولی به هرحال دوسش داره و نباید اینجوری میکردی!!!
و اوج کارش اونجایی بود که فهمیدیم دروغ گفته....
-
زهرا بنده خدا 2 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
حوصلهی دخترای کلاسمونو ندارم( :
(۴نفری که بیشتر با هم میگشتیم قبلا...)
زیاد باهاشون نمیگردم و امروز حس کردم از دستم ناراحتن...
یعنی بعد از ازمایشگاه رفتم سلف
غذامو گرفتم رفتم بشینم پیش یکیشون که بعد باهم بریم خوابگاه(با سرویس)
هنوز ننشسته دوستش که یه رشتهی دیگه است گفت داشتیم غیبتتو میکردیم
گفتیم اصلا با فلانی حال نمیکنیم
من چندثانیه زل زدم تو چشاش و دنبال دلیل بودم و چون واکنشی دریافت نکردم: منم همین طور(درحالت معمول جواب نمیدادم ولی یه حرکت خیلی زشت آخر هفته روی یکی از بچه ها انجام داد که ما هنوز یادش میفتیم تن و بدنمون از این حجم از حقارت میلرزه و هنوز نتونستیم بپذیریمش...)
اون: یعنی با خودت حال نمیکنی؟
من:آره
.
اصلا حوصلهشو نداشتم و نمیتونستم باهاش حرف بزنم...
و باید بگم چرا با این گروه کلاسمونم نمیگردم زیاد...یکم زشته اینجور جلو آدم بگن
رک بودن نیست از نظرم بی شعور بودنه...Succinate
اره( :
وسط سلف( :
هرچند تا حدی قبول داشتم حرفشونو
این مدت حق داشتن حوصلهمو نداشته باشن
چون منم این مدت حتی المقدور باهاشون نمیگشتم...
بیشتر تنهام یا با بچه هایی که رشته های دیگه ان...
اگه بیکار باشن...
اگرم نباشن و نبینمشون که برا خودم میرم این طرف و اون طرف... -
-
Succinate
آناتومی هم خیلی جالبه ولی جزئیاتش خیییلی زیاده
هنوزم وقتی یاد شریان ماگزیلاری میفتم که ۱۶ تا انشعاب داشت و هر انشعابش چندتا انشعاب دیگه و ... تموم تن و بدنم میلرزه
نه با هم که تیمی کار نمیکنیم...با مراقبا تیم میشیمگاهی هم خود استاد
درسای الانمون خیلی خوب و جالب و بالینی و قشنگ و کاربردیتره ولی فقط جلسههای اول تونستم خودمو نگه دارم و به بعدش برگشتم تنظیمات کارخونه...@سینا-0 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
Succinate
آناتومی هم خیلی جالبه ولی جزئیاتش خیییلی زیاده
هنوزم وقتی یاد شریان ماگزیلاری میفتم که ۱۶ تا انشعاب داشت و هر انشعابش چندتا انشعاب دیگه و ... تموم تن و بدنم میلرزه
نه با هم که تیمی کار نمیکنیم...با مراقبا تیم میشیمگاهی هم خود استاد
درسای الانمون خیلی خوب و جالب و بالینی و قشنگ و کاربردیتره ولی فقط جلسههای اول تونستم خودمو نگه دارم و به بعدش برگشتم تنظیمات کارخونه...من آناتومی راستش نداشتمم
نه باباا واس ما مراقب دشمن خونیه
حدا شاهده سرتو میاری بالا نفس بگیری فکر کنی برگه رو می گیرن ازت
یدفعه نشسته بودیم سکووووت خالص
مقنعه یکی رو زدن بالا یهویی
دختره چنان جیغی زد....گفتن فکر کردیم زیر مقنعت کاغذ تقلبه!
کلا خوابی سر جلساتامروز به استادم التماس می گیرم که میان ترم حذفی بگیره
بیوشیمی هورمون و ویتامین در واقع... -
دلیلشم اینه که حدی از خودخواهی تو دانشگاه هست و حالتو به هم میزنه...
آخرین حرکت این گروهمون این بود که
رفتن پیش مدیر گروهمون و زیر اب بچه های ترم بالایی رو که مسئول انجمنمون بودن زدن که خودشون مسئول شن( :
البته بعدشم اومدن بهم گفتن میخوای بیای مسئول شی؟(نیرو کم داشتن...)
خیلی دوست داشتم و دارم که برم عضو شم
ولی دست و دلم نمیره( :
رفتن به مدیر گروه گفتن اینا هیچ کار نمیکنن و کارگاه میخوایم و برگزار نمیکنن و فلان
میتونستن پیشنهاد بدن اگه انجام ندادن بعد بگید ما میخوایم باشیم...
و این درحالیه که همین بچه هایی که زیرابشون زده شده
کسانی بودن که با تلاش اونا اولین جشن روز علوم ازمایشگاهی رو ما دیدیم...
جشن خفنی هم شد!
قبلش کسی ما رو ادم حساب نمیکرد!
و منی که دیدم که گفتن ما اگه بخوایم کار کنیم همین ۲ترم وقت داریم
سال اخر نمیتونیم...
پس کارگاه هم بهانهتون بوده( :
و حالم ازشون به هم میخوره
پایان... -
Succinate
اره( :
وسط سلف( :
هرچند تا حدی قبول داشتم حرفشونو
این مدت حق داشتن حوصلهمو نداشته باشن
چون منم این مدت حتی المقدور باهاشون نمیگشتم...
بیشتر تنهام یا با بچه هایی که رشته های دیگه ان...
اگه بیکار باشن...
اگرم نباشن و نبینمشون که برا خودم میرم این طرف و اون طرف...زهرا بنده خدا 2 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
Succinate
اره( :
وسط سلف( :
هرچند تا حدی قبول داشتم حرفشونو
این مدت حق داشتن حوصلهمو نداشته باشن
چون منم این مدت حتی المقدور باهاشون نمیگشتم...
بیشتر تنهام یا با بچه هایی که رشته های دیگه ان...
اگه بیکار باشن...
اگرم نباشن و نبینمشون که برا خودم میرم این طرف و اون طرف...طبیعیه آدم یه وقتایی حوصله خودشم نداشته باشه
به نظرم طرف مقابل با درک باشه میتونه براش مقبول باشه -
اون یکی هم کلاسیم
داشت به یکی از بچه های رشته های دیگه میگفت که بیا کمیته تحقیقات نیازت داریم
طرف: من شاید نرسم سرم شلوغه
به بچه های کلاس خودتونم بگو شاید بیان
اون: نه به اونا نمیخوام بگم
میدونی...
فقط تو
تو رو خیلی دوست دارمم
.
ببخشید ولی خیلی رفتارای زشتی داری عزیزمآخرش میرم با پسرا دوست میشم
ایناچین!!!! -
زهرا بنده خدا 2 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
Succinate
اره( :
وسط سلف( :
هرچند تا حدی قبول داشتم حرفشونو
این مدت حق داشتن حوصلهمو نداشته باشن
چون منم این مدت حتی المقدور باهاشون نمیگشتم...
بیشتر تنهام یا با بچه هایی که رشته های دیگه ان...
اگه بیکار باشن...
اگرم نباشن و نبینمشون که برا خودم میرم این طرف و اون طرف...طبیعیه آدم یه وقتایی حوصله خودشم نداشته باشه
به نظرم طرف مقابل با درک باشه میتونه براش مقبول باشهSuccinate
آره...
ولی با حرکت امروزشون دیگه برام مهم نیست -
Succinate
آره...
ولی با حرکت امروزشون دیگه برام مهم نیستزهرا بنده خدا 2 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
Succinate
آره...
ولی با حرکت امروزشون دیگه برام مهم نیستبه منم دیروز گفتن
یعنی شنیدم از یکی که پشتم چی گفته شد
قید اکیپ شون رو زدم
جایی هم بود و نبودم مهم نباشه ترجیح میدم نباشم -
بعد رنده کردن سیب زمینی و پیاز برای شامی دستات بوشو میگیره، من عاشق این بو هستم:")
-
@fateme-shafeie
آسانسوره اینجاست دیگه؟