هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
آخرش سرویس اومد دنبال بچه ها
و ما چون کارا مونده بود و باید مسجد رو تمیز میکردیم و وسایل رو جمع و جور
گفتیم بچه ها برن که راننده و بچه ها معطل ما نشن ما با اسنپ میایم
که راننده بنده خدا اومدن دنبالمون گفتن میخواید منتظر بمونم؟
و گفتیم نه
ترم پایینیا هم خیلی اینجوری بودن که: کمکی نمیخواید؟مطمئنید؟چیزی هست که ما ببریم؟(آخه واقعا هم خسته شده بودیم و نمیکشیدیم وسیله ها رو حمل کنیم و من بازوی دست چپم هنوزم درد میکنه و اون جا هم در حالی که دستم یاری نمیکرد کارمیکردم و یکی دوتاشونم اتفاقی دیدن که دستمو با اون یکی دستم گرفتم یا فلاسک رو دودستی گرفتم...
البته که فدای بازوی حضرت زهرا و منتی نیست...ایشون منت گذاشتن دعوت کردن( : )
ولیگفتیم نه کاری نیست برید که از سرویس جا نمونید؛فقط وسایلی که برا خوابگاه پسرا هست رو ببرید
اونا رفتن (به زور فرستادیمشون)
۲_۳تا از آقایون موندن و وسایل بزرگ رو گذاشتن سر جاش
قبلشم چندتا از وسایل چای رو بچه ها دادن دستشون که ببرن بذارن کنار سماور که ما بریم بشوریم
ما هم بعدش بقیه رو بردیم
هرچی رو شستیم و گذاشتیم سرجاش
آخر کار من اومدم برم کیفمو از نمازخونه بیارم
مسئول فرهنگیمون گفتن: چند نفر از دخترا موندین؟
من: فک میکنم ۵نفر
ایشون: بمونید من و آقای فلانی میرسونیمتون نمیخواد اسنپ بگیرید
من: مرسی عِمم...(اومدم تعارف کنم بگم نمیخواد که بچه ها از اون طرف با صدای بلنددد صدام زدن و اومدم ببینم چی میگن؛ تا برگشتم مسئولمون رفته بودن پی کاراشون و عملا من اینجوری برخورد کردم که آره برسونینمون)
بچه ها هم اومدن و میخواستن اسنپ بگیرن
من: آقای فلانی گفتن میرسونمتون
زشته همینجوری ول کنیم بریم، بذار بگیم نمیایم...
داشتم توضیح میدادم که دوباره خودشون اومدن به اونا هم گفتن میرسونیمتون و بچه ها بیشتر از من استقبال کردن)
دیگه بنده خداها رسوندنمون جلوی در خوابگاه و رفتن..
و چقد آخر مراسم از ما تشکر کردن...
و منی که نمیتونم وقتی یکی داره تند تند تشکر میکنه حرف بزنم
فقطمیتونم بگم خواهش میکنم
باید رو حرف زدنمم کار کنم -
ولی زهرا جان ما نرسیدیم با جون و دل بشینیم برا غمتون گریه کنیم( :
همین کم ترین ها رو ازمون بپذیرید( : -
مسئول جدید فرهنگیمون خیلی خوبن!
از وقتی که اومدن؛ دانشگاه جون گرفته!
ولی مداح و سخنران امشب واقعا خوب نبودن...
هرچندمسئولمون ؛خودشون ،متوجه شدن و ان شاءالله که از این به بعد حواسشون هست(مطمئنم قصدشون کم کاری نبوده...اینقدری که ایشون کمککردن این هیئت و بخشا راه بیفته کسی دیگه به فکر نبود...)
ولی خب نهایتا امشب مداحخیلی بد بود...!
به سخنرانیم که ما نرسیدیم و در رفت و آمد بودیم
ولی مهم این بود که ما بچه ها این چیزا رو یاد بگیریم...و امشب از این خیلی راضی بودم! -
دیگه نمیتونم تایپ کنم و دارم خوابمیرم
بچه ها التماس دعای زیاد دارم از همتون...
و شب بخیر -
@AmirBarsam
متن ش ندارید؟
هم ترجمه اش هم متنش اگر بود خوب بود -
47bce8ac0f11b6 کتاب آموزشی رو نمیدونم، ولی صدرصد بجز جزوه خودش به یه منبع تست نیاز دارین
راجع به منبع هم بقیه بچها بیشتر از من بلدنAkito ممنون
-
47bce8ac0f11b6
قبل شروع تستا تمرینات خود کتاب رو حل می کنی اول؟!Anzw 18 راستش من فعلا تست حل نمیکنم چون ت خود سوالات تشریحی هم مشکل دارم.
-
-
روزگار غریبی است
نازنین
️
-
چرا
من
نمی خونم
هعیییییییی
فردا میان ترم بعد
نمی خونم
عجبا عجبا -
قطره او
ماندخود
نفهمید
در چ
حالی بود
گریه می کرد و گفت شادم و رفت -
کم
نیاورده
بودم
اما
گفت
از سرتو کمی زیادم و
رفت -
️
چرا نمی رسد صدا
صدای
من
به تو
غریب اشنا